کشورمان با ناترازی در حوزه انرژی مانند گاز و برق مواجه است و در آینده نزدیک این موضوع برای بنزین رخ خواهد داد که نیازمند راهکار است؛ کارشناسان برای خروج از این معادله پیچیده، راهکارهایی را ارائه می‌دهند اما معتقدند باید سیاست حکمرانی انرژی در کشور تغییر کند و با سیاست قیمتی نمی‌توان مصرف را […]

کشورمان با ناترازی در حوزه انرژی مانند گاز و برق مواجه است و در آینده نزدیک این موضوع برای بنزین رخ خواهد داد که نیازمند راهکار است؛ کارشناسان برای خروج از این معادله پیچیده، راهکارهایی را ارائه می‌دهند اما معتقدند باید سیاست حکمرانی انرژی در کشور تغییر کند و با سیاست قیمتی نمی‌توان مصرف را کاهش داد.
کشورمان با ناترازی در بخش انرژی مواجه است؛ البته به نسبت سرانه جمعیت، وضعیت جغرافیایی و تولید ناخالص ملی، شدت مصرف انرژی کشورمان در دنیا رکورددار است. به نحوی که در سال ۱۴۰۱، معادل بیش از ۳۰۰۰ میلیون معادل بشکه نفت خام که تقریباً کل انرژی منابع اولیه انرژی در کشور بوده است. رشد سالانه مصرف انرژی در کشور طی یک دهه گذشته بیشتر از رشد تولید انرژی بوده و شاخص شدت انرژی در کشور ۲ برابر متوسط دنیا و سه تا چهار برابر کشورهای توسعه یافته است.
حال ناترازی انرژی از موضوعات اصلی این روزهای کشور است. از این رو میزگردی را با حضور «حامد صاحب هنر» کارشناس اقتصادی، «محمدطاهر رحیمی» کارشناس اقتصادی و «سید احسان حسینی» پژوهشگر حوزه انرژی برگزار کرد که در سه بخش منتشر خواهد شد و در ادامه بخش نخست آن را به شرح زیر مشاهده می‌کنید:

 سیاست قیمتی راهکار نیست
با توجه به ناترازی انرژی در کشور و رشد مصرف، در حال حاضر می‌بینیم در تولید مصرف بنزین ناتراز شدیم؛ یعنی مصرف بنزین طبق گفته مسئولان برابر با میزان تولید بنزین است؛ البته برآورد می‌شود که با روند کنونی، مصرف بنزین در سال آینده ناتراز شود؛ با این حال چرا کشور به این مسیر افتاد که در حامل‌های انرژی ناترازی ایجاد شده است؟
حامد صاحب هنر: مشکلی که ما در حوزه انرژی به طور خاص در دهه‌های گذشته داریم، این است که حکمرانی ما در این حوزه دچار ناترازی بوده است؛ یعنی اگر ناترازی در عرصه حوزه و تقاضا داریم، ناشی از ناترازی در سبک حکمرانی در حوزه انرژی است. اینکه مدام به فکر این بودیم که دنبال پروژه‌های بزرگ در سمت عرضه و با نگاه دولتی باشیم، این اشکال دارد. ما خودمان را از ظرفیت‌های مردمی و بخش خصوصی و پروژه‌های کوچکی که افراد می‌توانستند با سرمایه‌های خرد وارد آن شوند، محروم کردیم و برای حوزه مصرف و تقاضا هیچ متولی خاصی قرار ندادیم.

 واردکننده بنزین می‌شویم
در نتیجه به اینجا رسیدیم که اولین دارنده ذخایر نفت و گاز دنیا هستیم ولی داریم واردکننده بنزین می‌شویم. با این روند چند سال دیگر هم واردکننده گاز خواهیم شد؛ یعنی از این پتانسیل عظیمی که خداوند در اختیار ما داده، به بدترین نحو ممکن استفاده کردیم یا اصلاً استفاده نکردیم.

از پتانسیل انرژی در حوزه روابط بین‌الملل استفاده نکردیم
کشوری مثل روسیه به اندازه مصرف ما در حوزه گاز به اروپا صادرات دارد و دیدید که در جنگ اوکراین انواع و اقسام تحریم‌ها را به او تحمیل کردند، منت‌ها در حوزه نفت و گاز نتوانستند این کشور را تحریم کنند؛ چون جرأت آن را نداشتند که فشار آن‌چنانی وارد کنند و روسیه به آن صورت تحریم نفتی نشد. یا قطر الان در قضیه رژیم صهیونیستی، حامی جدی و اصلی حماس است، ولی در حوزه بین‌المللی کسی به آن صورت حرف از قطر نمی‌زند. انگشت اتهام مدام به سمت ما نشانه می‌رود. چرا؟ چون قطر اولین صادرکننده ال‌ام‌جی دنیا است. با فاصله خیلی کم شاید بعد از استرالیا دومین صادرکننده باشد؛ لذا ما از این پتانسیلی که می‌توانستیم مثل روسیه به مثابه یک ابزار از آن استفاده کنیم، در حوزه روابط بین‌الملل و در حوزه مسائل راهبردی منطقه استفاده نکردیم و داریم این ثروت بین‌نسلی را این‌چنین می‌سوزانیم.
پس بحث ما فقط ناترازی و اینکه باید واردکننده شویم و تقاضای ما نسبت به عرضه فزونی پیدا کرده، نیست؛ بعضاً برخی می‌گویند شما می‌خواهید سراغ سیاست‌های قیمتی بروید ولی ما و برخی دیگر می‌گویند سیاست قیمتی جواب نمی‌دهد و دنبال آن نیستیم. حتی بر فرض اگر کسی دنبال این هم باشد، در پاسخ اشاره می‌کنند که شما کشش قیمتی بنزین را حساب کرده‌اید؟ آیا اگر قیمت بنزین مثلاً سه برابر، چهار برابر، هر چه بشود، چقدر مگر قرار است که روی مصرف آن تأثیر بگذارد؟

 خام سوزی جای ارزش افزوده را گرفته است
حرف درستی است. به خصوص در ایران چون ما برای بنزین جایگزینی نداریم و کشش‌ناپذیر است. برای خیلی از اقشار کالای ضروی به حساب می‌آید. مثل نان شب برای آن‌ها لازم است و نمی‌توانند مصرف خود را کم کنند. . خودروی برقی هم وجود ندارد و حمل و نقل عمومی هم توسعه نیافته است؛ ولی جدای از بحث عرضه و تقاضا، بحث این است که آیا ما از این پتانسیل (هم بنزین، هم گازوئیل و هم گاز) نمی‌توانستیم بهتر استفاده کنیم؟ ما سال گذشته ۱۸ میلیارد لیتر در نیروگاه‌هایمان مازوت و گازوئیل سوزانده‌ایم. امسال پیش‌بینی می‌شود به ۲۳ میلیارد لیتر برسد. این را ضربدر ۶۰ سنت کنید، چند میلیارد دلار می‌شود.
آیا ما نمی‌توانستیم یک تمهیداتی بیندیشیم، در واقع بازی را طوری بچینیم که این مصرف گاز بهینه شود؟ زیرا پتانسیل صرفه‌جویی حداقل در گاز نسبت به بنزین بیشتر است. در خصوص گاز هر یک درجه مردم دمای محیط را در زمستان کاهش بدهند مثلاً به جای ۲۶ درجه روی ۲۵ درجه بگذارند، بین ۵ تا ۸ درصد صرفه‌جویی محقق می‌شود. ۵ درصد را شما نگاه کنید در پیک که ما ۶۰۰ تا ۷۰۰ میلیون متر مکعب در روز داریم مصرف می‌کنیم، ۵ درصد آن یعنی می‌شود حدوداً ۳۵ میلیون، ۴۰ میلیون مترمکعب. یعنی معادل ۴۰ میلیون لیتر گازوئیل. ما داریم ۴۰ میلیون لیتر گازوئیل در نیروگاه می‌سوزانیم چون مردم انگیزه‌ای برای صرفه‌جویی ندارند.

سیاست‌گذاری درست تنها راه نجات انرژی کشور
من در مقدمه بحث خود را خلاصه کنم. ما فقط نباید دنبال این باشیم که به لطائف الحیّلی مصرف کاهش پیدا کند و این ناترازی را پشت‌سر بگذاریم. باید دنبال یک سیاستی باشیم که در واقع از این پتانسیل به نحو احسن استفاده کنیم. خیلی از کشورها روی بنزین و حامل‌های انرژی، به خاطر آن اکسترنالیتی‌های منفی‌ای که دارد نه تنها یارانه نمی‌دهند بلکه مالیات هم وضع می‌کنند.
به نظرم وضع مطلوب ما این است که به جایی برسیم که دولت روی حامل‌های انرژی مالیات بگیرد، تأمین مالی و منبع درآمد دولت همین حوزه باشد و از آن طرف با پرداخت‌های مستقیم، با یارانه‌های نقدی، با افزایش دستمزدها، چرا باید کف دستمزد ما آنقدر پایین باشد- ما به جایی برسیم که عموم مردم منفعت ببرند. چرا الآن فقط ۵۰ درصد مردم از این یارانه بهره‌مند هستند؟ آمدیم به بنزین و حامل‌های انرژی به دید یک کالای حمایتی نگاه کردیم، گفتیم چون نمی‌توانیم رفاه مردم را تأمین کنیم، حداقل انرژی ارزان به آن‌ها بدهیم. اما این در جیب ثروتمندان می‌رود. بنزین را دهک اول نسبت به دهک دهم ۱۷.۵ برابر بهره‌مند است. ۵۰ درصد خانوارها اصلاً ماشین ندارند. گاز سه برابر، برق سه برابر. خلاصه اینکه ما می‌توانیم بازی را طوری تغییر بدهیم که هم به عدالت نزدیک‌تر باشد و هم به کارایی و ثروت‌افزایی برای کشور.

 در انرژی با ناترازی مواجه هستیم
محمد طاهر رحیمی: ما در حوزه انرژی حتماً ناترازی داریم. کسی نمی‌تواند این را کتمان کند و اساساً در اینکه ما ناترازی علمی انرژی در کشور داریم و ادامه این روند در آینده برای کشور حتماً می‌تواند بحران‌های جدی خلق کند و این بحران‌ها فقط در حوزه اقتصادی نخواهد بود و به حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، حتی امنیتی کشیده می‌شود، تردیدی نیست. این ناترازی انرژی را نباید کتمان کرد. باید پذیرفت چون روی زمین برای ما قابل اندازه‌گیری است که در حوزه‌های مختلف، گاز، سوخت و انواع و اقسام انرژی یا ناترازی داریم و یا داریم به سمت ناترازی می‌رویم. باید این را پذیرفت، ولی برای آن به فکر راهکار بود. یک زمانی شما با یک مانعی ۶ کیلومتر فاصله دارید و مانع را از دور می‌بینید، گزینه‌های مختلفی برای تصمیم‌گیری روی میز شما قرار دارد.
می‌توانید ماشین را در کنار پارک کنید، استراحت کنید، زنگ بزنید به راهداری بیاید مانع را بردارد و هزار تصمیم دیگر. این ۶ کیلومتر اگر ۶۰۰ متر شد، دیگر گزینه‌های تصمیم‌گیری شما بسیار محدود است. محدودتر از قبل می‌شود. اگر ۶۰۰ متر ۶ متر شد، دیگر گزینه‌ای برای تصمیم‌گیری نخواهید داشت؛ یعنی قطعاً به مانع برخورد می‌کنید با هزینه سنگین و چاره‌ای جزء برخورد به مانع ندارید و باید هزینه‌های آن را بدهید، باید تلفات آن را بدهید و این معلوم نیست که بعد از این مانع شما بتوانید دوباره به سلامت به مسیر خودت ادامه بدهید ولو با کیفیت پایین‌تر.
ما الان در وضعیتی هستیم که با یک مانعی یک فاصله‌ای داریم. این فاصله روز به روز دارد کمتر می‌شود، دوره به دوره دارد کمتر شده؛ بنابراین از همین الان باید به فکر راه‌چاره برای این ماجرا بود.

 عمدتاً دو راه‌کار کلی برای رفع ناترازی پیشنهاد می‌شود
بحثم الان سر این است که الان راهکارها و چاره درمان چیست. چه کار باید کرد؟ عمدتاً دو دسته کلی راه‌کارها برای رفع ناترازی پیشنهاد می‌شود. برخی راهکار قیمتی پیشنهاد می‌کنند. یعنی می‌گویند مثلاً شما قیمت را برسانید به قیمت مثلاً فوب خلیج فارس یا به زعم عزیزان قیمت جهانی که حالا قیمت جهانی چی هست و چند است، باز محل تردید و ابهام است. یک دسته دیگر می‌گویند راه‌کار غیر قیمتی باید امتحان و اجرا کنیم تا بتوانیم بر این ناترازی غلبه شود.
قبل از اینکه بخواهیم وارد راه‌کارها شویم سوال این است. خاصه در مورد بنزین که اساساً هدف چیست؟ یعنی می‌خواهیم مثلاً در حوزه بنزین با راهکارهای قیمتی یا غیرقیمتی چکار کنیم. برای این دو هدف عمده مطرح می‌شود. یک هدف این است که می‌گویند ما باید مصرف را پایین بیاوریم، چون الان واردکننده بنزین شدیم؛ کشوری که صادرکننده بنزین بوده است. دوم باید مانع بروز قاچاق شویم. پس برخی برای اینکه مصرف پایین بیاید راهکار قیمتی دارند و برخی هم هم می‌گویند که راهکار غیرقیمتی است.

 افزایش قیمت بنزین سبب کاهش مصرف نشد
اگر بخواهم نظر خودم را بگویم، قبلش باید بررسی کنیم ببینیم ما در روند بسیار بلندمدت کشورمان مثلاً از اولین باری که ما راهکارهای قیمتی را آزمایش کردیم که به ۵۵ سال پیش برمی‌گردد و قیمت بنزین در کشور دو برابر شد؛ زمان حسنعلی منصور. و از آن دوره تا الآن چند بار از ابزار قیمتی استفاده کردیم، اما هیچ وقت نتوانستیم مصرف را کنترل کنیم؛ الّا دو دوره. یک دوره تیر ۸۶ تا آذر ۸۹، یک بازه سه چهارساله که مصرف کنترل و کاهش پیدا کرد. علت آن هم استفاده از ابزار قیمتی نبود. ابزار قیمتی بر بستر قدرتمند ابزارهای غیرقیمتی اجرا و موفق شد و دلایل دیگر. آن زمان شرایط مهیا بود. یکی دیگر هم سال ۹۹ بود که آن به خاطر کرونا مصرف بنزین کاهش یافت، نه به خاطر آبان ۹۸ که قیمت افزایش پیدا کرد؛ بنابراین ما اساساً تجربه خوبی هم در حوزه استفاده از ابزارهای قیمتی برای ماجرای بنزین نداریم.

 یارانه پنهان یا مالیات تورمی؟
اینجا یک بحثی مطرح می‌شود که اگر اجازه بدهید ما این بحث را مطرح کنیم؛ قبل از اینکه وارد شرایط و راهکارها شویم. در طی چند سال اخیر یک مفهومی مطرح شده به اسم یارانه پنهان. می‌گویند ما داریم در حوزه بنزین، انواع سوخت، گاز و غیره یاران پنهان می‌دهیم. بعد یارانه پنهان چطوری محاسبه می‌شود؟ می‌گوید الآن نرخ بنزین مثلاً در عراق ۶۰ سنت است، در پاکستان یک دلار به ازای هر لیتر است. قیمت این می‌شود بین ۳۰ تا ۵۰ هزار تومان و اینجا داریم ۱۵۰۰ تومان و ۳ هزار تومان بنزین را می‌دهیم. در نتیجه این اختلاف ۲۷ هزار تومانی می‌شود یارانه پنهانی که به مصرف‌کننده و به مردم می‌دهیم.

 مردم بابت جهش قیمت ارز مالیات می‌دهند
این چیزی که ما اسم آن را یارانه پنهان گذاشته‌ایم، معلول جهش‌های ارزی است. در کشورهایی مثل ایران اساساً نه متغیرهای پولی که متغیری به نام نرخ ارز لنگر انتظارات تورمی عاملان اقتصادی است. نه فقط لنگر انتظارات تورمی که لنگر انتظارات عاملان اقتصادی روی همه متغیرهای اقتصادی دیگر است.
وقتی دچار جهش ارزی می‌شوید در این کشوری که شرایط آن این مدلی است، این جهش ارز، تورم خلق می‌کند، انتظارات تورمی را جهش می‌دهد. در اقتصاد به این مالیات پنهان می‌گویند. یعنی شما دارید از عاملان اقتصادی و مردم با جهش ارز مالیات پنهان می‌گیرید. به آن‌ها یارانه پنهان نمی‌دهید.
شما هر جهش ارزی را نمی‌توانید یارانه پنهان تعبیر کنید. این نافی ناترازی انرژی در کشور نیست. این نافی یک مفهوم‌سازی اشتباه در کشور است که به مردم القا کنیم که شما دارید با بنزین سه هزار تومانی مثلاً یارانه می‌گیرید. نه، مردم یارانه نمی‌گیرند. مردم اتفاقاً بابت جهش ارزی دارند مالیات می‌دهند. با تورم دارند مالیات می‌دهند که مالیات پنهان است. در اقتصاد به آن مالیات کثیف تورمی هم می‌گویند.
حالا ببینیم اساساً الآن شرایط کشور ما از لحاظ متغیرهای کلان اقتصادی در چه وضعیتی است. مثلاً تولید پالایشگاه‌های ما چقدر است، ظرفیت آن چقدر است، چه اتفاقاتی باید آنجا بیاید و امثال اینها، اینها مباحث اقتصاد خردی است. انرژی علاوه بر مباحث مهم اقتصاد خرد یک مباحث مهم‌تری به نام اقتصاد کلان دارد و ما باید شرایط اقتصاد کلان را لحاظ کنیم بعد بتوانیم برویم سراغ اینکه از چه ابزاری می‌توانیم استفاده کنیم.

 از صادرات تا واردات بنزین
سید احسان حسینی: شما موضوع را از بنزین شروع کردید در حوزه انرژی منت‌ها به نظرم کلاً بحران حوزه انرژی فراتر از بنزین است و کل حامل‌های انرژی ما اعم از بنزین، گازوئیل، گاز، برق و همه حامل‌های دیگر، الان در مرز ناترازی قرار دارد و یا ناتراز شده است. اگر نگاهی به شاید ۱۰ سال آینده داشته باشید، ایران الان سومین تولیدکننده بزرگ گاز دنیا است، سومین تولیدکننده بزرگ نفت اوپک است، ولی در ۱۰ سال آینده تقریباً می‌شود گفت که منابعی برای صادرات انرژی ندارد. یعنی یک منبع خدادادی‌ای که می‌شد با اتکای به آن کشور را رشد بدهد و به تولید و ثروت برساند، الان وضعیتی داریم که باید واردات بنزین انجام می‌دهیم. در گاز به نارترازی سنگین خورده‌ایم. مثلاً ما سال ۹۹ سه میلیارد دلار بنزین صادر کردیم. الان طبق براوردهایی که داریم سه میلیارد دلار دوباره باید واردات داشته باشیم که همین می‌شود ۶ میلیارد ارزبری یا ارزآوری منفی. در گاز هم همینطور است. الآن گاز هم ما حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون متر مکعب در روز ناتراز هستیم.

 ظرفیت ۲۰ میلیارد دلار صرفه‌جویی گاز در سال
یک آماری را می‌خواندم از شرکت بهینه‌سازی مصرف سوخت که می‌گفت الان ظرفیت بهینه‌سازی‌مان حدود ۲۰ میلیارد دلار صرفه‌جویی گاز در سال است. همین ناترازی که حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون مترمکعب است ناشی از همین‌عدم بهینه‌سازی است که در واقع دارد سالانه ۲۰ میلیارد دلار به کشورعدم النفع و خسارت از طرف مختلف وارد می‌کند که بحث سوزاندن گاز مایع در نیروگاه‌ها و مسائل دیگر است.
در گازوئیل هم به نقطه سر به سر رسیده‌ایم. حتی امسال شنیده‌ام که حدود ۳۰۰ میلیون دلار برای واردات گازوئیل در نظر گرفته‌ایم. اگر همه این عامل‌ها و ناترازی‌ها را جمع کنید در مجموع کل تلاش‌های دولت برای افزایش صادرات نفت و فروش نفت به چین، تعمیق روابط با شرق و بریکس و شانگهای، همه از بین رفته‌اند. شما هر چقدر تلاش کنید در سیاست خارجی خودت موفق باشید، تا زمانی که این مشکل داخلی یعنی مشکل بحث حکمرانی انرژی را حل نکنیم همه‌چیز تباه می‌شود و همه درآمدها از بین می‌رود.
اینکه چرا ما با ناترازی مواجه شدیم کمی کلان‌تر از بحث قیمت‌گذاری است. به نظرم موضوع قیمت‌گذاری را زود شروع کردیم. دید ما به انرژی کلاً غلط است. یعنی می‌گوییم که آیا انرژی باید یک منبعی برای تولید ثروت باشد یا اینکه همینطوری آن را مصرف کنیم و یک رانتی بدهیم؛ مثلاً به نوعی با قیمت‌های خیلی پایین هدر هم برود و ناکارآمدی‌های حوزه‌های دیگر را با انرژی جبران کنیم.
الان نگاه دوم حاکم است؛ یعنی نمی‌گوییم الان مثلاً ما گاز داریم، نفت داریم، بنزین داریم؛ اینها را بیاوریم در زنجیره ارزش از آن محصولات باکیفیت تولید و با ارزش افزوده صادر کنیم تا درآمدزایی داشته باشیم. می‌گوییم گاز را بدهیم مثلاً به بخش‌های مختلف با تکنولوژی‌های پایین، با هدررفت زیاد و بازدهی کم، همه اینها
از بین برود.
آبان سال ۹۸ که قیمت بنزین بالا رفت و ما با اعتراضات مواجه شدیم، عمده اعتراضات در حاشیه شهر تهران بود. چرا؟ چون در خود شهر تهران قیمت مسکن بالا بود، مردم به حاشیه شهرها رجوع کرده بودند و این هزینه بالای مسکن و حمل و نقل را با قیمت پایین بنزین جبران کرده بودند و آن افزایش قیمت دقیقاً به آن مردمی که در واقع از قیمت بالای مسکن به حاشیه رفته بودند، برای آن‌ها مشکل ایجاد کرده بود. می‌خواهم بگویم که در همه حوزه‌ها نگاه ما به انرژی این است که بیاید سایر ناکارآمدی‌های ما را جبران کند. پس این نگاه باید تغییر کند.

 منتفعان انرژی مردم نیستند
این نگاه چه تبعاتی دارد؟ آمده‌ایم انرژی را ارزان در اختیار هم بخش‌ها قرار دادیم ولی منتفعان این انرژی ارزان، دهک‌های پایین جامعه نیستند. در بخش مصرف خانگی، کدام دهک‌ها، کدام اقشار می‌آیند انرژی بیشتری مصرف می‌کنند؟ مثلاً در همین بنزین. دهک‌های بالای جامعه هستند. اشاره کردند که ۱۷ برابر. نگوییم یارانه پنهان، بگوییم هزینه فرصت. این طوری محاسبه کنیم.
دهک دهم ۱۷ برابر بیشتر از دهک اول از انرژی بنزین بهره‌مند است که در گاز و در برق هم سه برابر بهره‌مند است. یا اصلاً بیاییم از مردم هم خارج شویم و در بحث صنایع برویم. مثلاً گاز با قیمت کمی ارزان‌تر که مزیت رقابت ایجاد کند. در کدام صنایع می‌رود؟ صنایع پتروشیمی. خب پتروشیمی‌ها در کشور چه تولید می‌کنند؟ متانول که یک ماده نیمه‌خام است. حالا ارزش این ماده نیمه‌خام از ارزش صادراتی گاز کمتر است و حالا ما می‌آییم مثلاً به اینها یک رانتی می‌دهیم، اینها هم اصلاً زنجیره ارزش را توسعه نمی‌دهند، بعد برای کشور ارزآوری دارند، از طرفی ارز است که دست همین پتروشیمی‌هاست. در واقع منتفع این انرژی ارزان به پتروشیمی‌ها و سایر بخش‌های دیگر مثل فولادی‌ها می‌رسد. یا اصلاً فولادی‌ها را هم اگر نگاه کنید مثلاً همان زنجیره‌های ابتدایی را توسعه دادند، یک نیمه‌خام فروشی انجام می‌دهند با یک رانت انرژی که در اختیار آن‌ها قرار گرفته است.

 این معادله را چطوری حل کنیم؟
پس این منتفعان انرژی ارزان چه در صنایع، چه در خانگی، هیچ‌وقت دهک‌های پایین جامعه نیستند و دهک‌های بالا هستند که کاملاً از این رانت دارند بهره‌مند می‌شوند و این به خاطر آن نگاه غلط است که گفتیم یک رفاه نامحسوسی ایجاد کنیم. همین طوری انرژی را در اختیار مردم قرار دادیم و نگاه تولید ثروت به این قضیه نداریم.
به گزارش ایرنا؛ ما باید اولاً این نگاه را درست کنیم و تغییر بدهیم. وقتی می‌خواهیم این نگاه را تغییر بدهیم، با یک معادله مواجه هستیم که می‌گوییم وقتی انرژی را ارزان در اختیار مردم قرار دادی که دهک‌های پایین هم جزء آن هستند، این برای مردم یک زیست اقتصادی ایجاد کرده است. یعنی بر فرض مثلاً همین بحث حاشیه شهرها، خب بنزین ارزان برای آن‌ها خیلی مهم است که هزینه حمل و نقل آن‌ها بالا نرود. شما می‌خواهی این معادله را چطوری حل کنید؟ چگونه آن را تغییر بدهید که در این زیست اقتصادی دهک‌های آسیب‌پذیر جامعه و اقشار کم‌برخوردار بتوانند از نعمت انرژی بهره‌مند شوند؛ نه اینکه بر فرض بیاییم یک نگاه ساده‌انگارانه داشته باشیم و بگویم حالا قیمت انرژی را بالا برد تا جهانی شود، بعد همان افزایش قیمت تورم ایجاد کند، آثار انتظاری شکل دهد، بعد دو مرتبه نرخ ارز بالا برود و دو مرتبه همان اتفاقی بیفتد که در آبان ماه رخ داد و به معیشت مردم آسیب زد. فارغ از اینکه بحث مدل اجرا هم غلط بوده است.