آفتاب یزد – یلدا دریتیم: چند روز پیش آقای خاص دنیای موسیقی یعنی « امیرحسین مقصودلو» ملقب به «امیر تتلو» توسط پلیس ترکیه دستگیر و به مراجع ذیصلاح ایرانی تحویل داده شد. خواننده‌ای که تابوهای بسیاری را شکسته و از اقداماتی که انجام داده هیچ ابایی نداشته است، تتلو البته بیش از آنچه خواننده باشد […]

آفتاب یزد – یلدا دریتیم: چند روز پیش آقای خاص دنیای موسیقی یعنی « امیرحسین مقصودلو» ملقب به «امیر تتلو» توسط پلیس ترکیه دستگیر و به مراجع ذیصلاح ایرانی تحویل داده شد. خواننده‌ای که تابوهای بسیاری را شکسته و از اقداماتی که انجام داده هیچ ابایی نداشته است، تتلو البته بیش از آنچه خواننده باشد نماینده یک تفکر عجیب و غریب و لجام گسیخته بوده که می‌توان با اطمینان کامل عنوان کرد که برای هیچ کاری حد و مرزی قائل نبوده و هر اقدام و حرفی که دلش می‌خواسته را انجام داده و بیان کرده است، این یعنی این فرد برای هیچ چیزی حرمت قائل نبوده و به قول معروف تا تهِ تهِ تهش رفته است، بالاخره بعضی وقت‌ها آدم اینطوری می‌شود دیگر، کاریَش هم نمی‌شود کرد. یکی از کارهایی که این چهره جنجالی در طول مدتی که در کشور ترکیه زندگی می‌کرد انجام داده و اتفاقا جزء دلایل دستگیری‌اش هم محسوب می‌شود این است که وی دختران جوان بسیاری را گول زده و به واسطه‌های مختلف آنها را به راه‌های نادرست می‌کشانده، اما در اصل ما نه می‌دانیم که تتلو چه کارهایی را در محل اقامتش با این دختران و جوانان انجام می‌داده و نه علاقه‌ای به دانستن این مسائل داریم، در جایگاه قضاوت هم نیستیم که برای دیگران حکم صادر کنیم و بگوییم «تتلو» باید برای کارهایی که انجام داده به فلان و فلان و فلان مجازات برسد، اصلا حرف اصلی ما «تتلو» نیست، سخن مهم ما در این متن جوانانی هستند که به دلایل مختلف مانند تجربه نداشتن هر حرف ساده و بی‌اساسی را خیلی زود باور می‌کنند و به آن دل می‌بندند، گفتیم حرف ما «تتلو» نیست به این دلیل که این حرف‌های ساده و بی‌اساس (بخوانید وعده‌های دروغین) را فقط «تتلو» نزده و نمی‌زند، ممکن است حتی یک فرد ساده و کاملا معمولی در ایستگاه اتوبوس، درون تاکسی، در پله برقی مترو، در مغازه، در پارک چنین حرفهایی را به شما بزنند، این حرفها حتی ممکن است خیلی هم ساده و بی‌غل و غش به نظر بیایند، از بیان مظلومانه ی: «ببخشید من گدا نیستم، متاسفانه کیفم رو توی ایستگاه مترو زدن، الان می‌خوام برم خونه، اما پول ندارم، میشه به من ده هزار تومن بدید تا بتونم خودم رو به خونه برسونم» تا عنوان کردن قدرتمندانه و با اعتماد به نفس این جمله که: «من تازه از خارج اومدم، اونجا زندگی خیلی خوبی هم دارم، اما راستش تنهایی منو آزار می‌داد، برای همین به ایران اومدم تا یه دختر خیلی خوب پیدا کنم باهاش ازدواج کنم و اونو با خودم به خارج ببرم و زندگی جدیدی رو باهاش شروع کنم.» اگر بخواهیم تعداد چنین حرفهایی را به شماره درآوردیم شاید
باید هزاران هزار چرتکه و ماشین حساب تهیه کنیم، اما از شما سوال می‌کنم، از شمایی که شاید هنوز صابون چنین حرفهایی به تنتان نخورده است، به نظر شما چند درصد امکان دارد چنین سخنانی حقیقت داشته باشند و کسی که آنها را بیان می‌کند هیچ مقصودی به غیر آنچه می‌گوید نداشته باشد؟ اگر کسی چنین سوالی را از آدمی مثل من با این سن و سالی که دارم بپرسد، با اطمینان صددرصدی می‌گویم: «تمامشان دروغ است و نباید به آدمهایی که چنین سخنانی را بیان می‌کنند، اعتماد کرد»، اما یک مسئله غم انگیز وجود دارد، آن هم اینکه جمله‌ای که من بیان کردم را ممکن است یک فرد با تجربه بپذیرد و با خود بگوید: «راست میگه، همه این حرفا دروغه، من هم باشم میگم نباید به افرادی که چنین حرفهایی رو بیان می‌کنن اعتماد کرد»، اما کم سن و سالها چه؟ آنهایی که سرد و گرم زندگی را نچشیده‌اند چه؟ آنها چگونه به این حرفها می‌اندیشند؟ چگونه با آنهایی که چنین سخنانی را بیان می‌کنند، برخورد می‌کنند؟ پاسخ این سوال کاملا روشن است، نه؟ بیش از نود درصد افرادی که تجربه کافی در زندگی ندارند و به قول معروف جوان و خام هستند، گول چنین حرفهایی را می‌خورند و به سادگی نوشیدن یک لیوان آب به گوینده این سخنان اعتماد می‌کنند، این اعتماد ممکن است درباره فردی که تقاضای پول می‌کند تا خودش را به مقصد برساند اندک باشد، اما درباره فردی که حرفهایش رنگی ست و بو و برنگ خوشبختی می‌دهد بسیار زیاد است، چرا؟ به این دلیل که فرد شنونده با یک اعتماد کاملا ساده می‌تواند این شانس را داشته باشد که خودش آن دختر خوشبختی باشد که فرد مقابل می‌تواند وی را به عنوان همسر خود برگزیند و او را به خارج از کشور ببرد و آن زندگی رویایی را برای او رقم بزند، اما آیا واقعا چنین اتفاقی خواهد افتاد یا همه اینها به خاطر منافع شخصی فردی است که آن حرفهای فریبنده را بیان کرده است؟ هیچ نصیحتی نمی‌کنیم، فقط از شما می‌خواهیم به مطالبی که در این متن کوتاه نوشته شده، خوب فکر کنید و بدانید که در چنین مواقعی همانقدر که شما می‌توانید عامل خوشبختی تان باشید، می‌توانید شرایط بدبختی خودتان را هم فراهم نمایید.