به نظر شما اینکه میگویند با یک گل بهتر نمیآید، صحت دارد؟ همه ما خوب میدانیم که روئیدن گل نشانه زندگی و امید به آینده است و هر کسی با دیدن یک شاخه گل، حتی اگر اندوهگین هم باشد کمی از آلام روحیاش تسلی پیدا میکند و به آرامشی نسبی میرسد، اما اگر […]
به نظر شما اینکه میگویند با یک گل بهتر نمیآید، صحت دارد؟ همه ما خوب میدانیم که روئیدن گل نشانه زندگی و امید به آینده است و هر کسی با دیدن یک شاخه گل، حتی اگر اندوهگین هم باشد کمی از آلام روحیاش تسلی پیدا میکند و به آرامشی نسبی میرسد، اما اگر اینگونه است و گل میتواند حال آدمی را دگرگون کند چرا قدیمیها گفته اند: «با یه گل بهار نمیشه»؟ راوی میگوید: «شاید این جمله اصلا ربطی به امید داشتن و نیمه پر لیوان را دیدن ارتباطی نداشته باشد،ای بسا که فقط درباره آمدن فصل نو و رفتن فصل کهنه موضوعیت داشته باشد، شاید منظورش این است که برای تغییر در هر چیزی (مثلا همین رفتن زمستان و آمدن بهار) باید دستهای زیادی یکدیگر را بگیرند و با هم یک اتفاق خوب را رقم بزنند، این یعنی اگر در برآورده شدن یک آرزو و خواسته دست جمعی، فقط یک نفر تلاش کند و بقیه بیخیال باشند، آن خواسته و آرزو محقق نخواهد شد.» البته ممکن است این مسئله جزو بدیهیات باشد، اما در این مقوله هم میتوان پای امید و خوش بین بودن را به میان آورد، مثلا در همین ماجرای تلاش فقط یک نفر برای تحقق یک خواسته و آرزو و بیخیال بودن بقیه میتوان حداقل امیدوار بود که اگر آن یک نفر از اراده و قدرت تاثیرگذاری روی بقیه برخوردار باشد، میتواند با استمرار و پا پس نکشیدنی که در وجود خودش دارد میتواند بقیه افراد را مجاب کند که پا به میدان بگذارند و حداقل یک گوشهی کار را بگیرند، بالاخره از قدیم گفتهاند، امید داشتن و مثبت نگری حتی میتواند دل سنگ را هم نرم کند، حتما سنگهایی را دیدهاید که از دلشان گیاهی کوچک روئیده است، این در حالیست که این مسئله با منطق جور در نمیآید، آخر چطور ممکن است یک گیاه تازه جوانه زده که زور و قدرت چندانی هم ندارد، بتواند یک سنگ خارا را از وسط بشکافد و سر به بیرون کشد، بله رخ دادن چنین اتفاقی منطقی نیست، غیرممکن هم نیست، باید باور کنیم که برای طبیعت اصلا غیرممکنی وجود ندارد، باید باور کنیم که طبیعت با منطق آدمی چندان سر و کاری ندارد، طبیعت کار خودش را میکند، منطق آدمی میگوید که نیاید در وسط روز، در حالیکه خورشید در پهنه آسمان است، هوا تاریک شود، اما میبینیم که طبیعت چنین پدیده غیرممکنی را ممکن میکند، با این تفسیر آیا نباید به روییدن یک گل و امیدوار بودن به آمدن بهار دلخوش کرد؟ مثال سادهاش همان موضوعی ست که درباره تلاش یک نفر و ساکن ماندن بقیه بیان کردیم، با این تفسیر به نظر میرسد باید گفت انسان گاهی اوقات باید منطق قراردادی و اسیر در چارچوبش را کنار بگذارد و با طبیعت همراه باشد و از او الهام بگیرد، رویش نرم و لطیف یک گل یا یک گیاه ساده از دل سنگ سخت و خارا جدی بگیرد و این مسئله را به عنوان درسی بزرگ قلمداد کند، آنوقت میتواند با اطمینان بگوید که حتی یک شاخه گل کوچک هم میتواند نوید بخش آمدن بهار و تغییر اوضاع به سمت بهبودی باشد.
Saturday, 27 April , 2024