برخی روزنامه‌نویس‌ها عادت دارند قبل، در حین و در انتهای یک اثر هنری سینمایی، تلویزیونی و تئاتر، بدون پرداختن به ابعاد فنی، هنری و حرفه‌ای دست به قلم بشوند. مثلاً بنویسند: فلان سریال، فیلم یا تئاتر قرار است تولید شود. بعدتر می‌آیند و می‌نویسند: مثلاً فلان اثر که در حال پخش است چرا در فلان […]

برخی روزنامه‌نویس‌ها عادت دارند قبل، در حین و در انتهای یک اثر هنری سینمایی، تلویزیونی و تئاتر، بدون پرداختن به ابعاد فنی، هنری و حرفه‌ای دست به قلم بشوند. مثلاً بنویسند: فلان سریال، فیلم یا تئاتر قرار است تولید شود. بعدتر می‌آیند و می‌نویسند: مثلاً فلان اثر که در حال پخش است چرا در فلان ساعت پخش می‌شود یا نمی‌شود یا چرا باید این اندازه آگهی، قبل و وسط آن اثر پخش شود و نیز این که، تا چه اندازه توانسته مخاطب‌ها را به خود جلب و جذب کند و در انتها نیز نقدی، تعریفی یا حتی گلایه مندی‌هایی را در نوشتار خود لحاظ می‌کنند که البته تأکید می‌کنم کاری به ابعاد فنی و هنری اثر ندارند.
ماجرای این نوشتار نیز در همین مایه‌ها است. چند شب پیش که کار روزنامه تمام شد، یکی از خبرنگاران تماس گرفته بود که مطالبی را یادآوری کند. گفتم: «زود بگو می‌خواهم برسم خانه، الان است که سریال یوسف پیامبر شروع شود.» با تعجب پرسید: «مگر یوسف پیامبر هنوز پخش می‌شود (این سریال محصول سیمای ضرغامی است و در سال ۱۳۸۷ تولید آن تمام و پخش شد)؟» گفتم: «خبر نداری؟ از چند شبکه، یکی قسمت بیست و پنجم است و دیگری قسمت دهم و…!» چیزی نگفت و خداحافظی کرد.
شبکه «آی فیلم» که بارها سریال‌های مربوط به سال‌ها قبل را در کنداکتور خود قرار داده است به تازگی آخرین قسمت سریال «یوسف پیامبر» را پخش کرد، سریالی که علی رغم بسیاری نقد و نظرها، یکی از ماندگارترین‌ها است. قبل از نوشتن این چند سطر، سری زدم به کنداکتور شبکه آی فیلم، دیدم چه جالب، این شبکه همزمان سریال‌هایی از دهه‌های مختلف را روی آنتن دارد: «سربداران/۱۳۶۳»، «کوچه اقاقیا/۱۳۸۲»، «کلانتر/۱۳۸۸»، «آوای باران/۱۳۹۲»، «دردسرهای عظیم/۱۳۹۳» و… از بین این سریال ها، سربداران، دردسرهای عظیم و آوای باران جزو سریال‌های خوب و موفق سیما بوده‌اند که اگر از سربداران و حال و هوای دهه‌ی شصت عبور کنیم، دردسرهای عظیم و آوای باران، در کنار خوب و موفق بودن، سرشار از چهره‌هایی است که هرکدام برای خود شناسنامه‌ای پُر و پیمان در عالم سینما دارند (مهدی هاشمی، جواد عزتی، حمیدرضا پگاه، سام درخشانی، مهران احمدی و…) موضوعی که اینک به یک چالش برای سیمای ملی ما تبدیل شده است.
بگذارید اندکی از «آی فیلم» و «سریال یوسف پیامبر» و باز پخش سریالی به اصطلاح قدیمی به نام سربداران فاصله بگیریم و نظری بیاندازیم به صدا و سیما و دورانی که پشت سر گذاشته است.
تا سال ۱۳۹۳، رسانه‌ی ملی را محمد هاشمی (۴ سال)، علی لاریجانی (۱۱ سال) و عزت الله ضرغامی (۱۰ سال) مدیریت کردند (نزدیک به ۲۶ سال و سه مدیر). فارغ از کیفیت مدیریت، از یک منظر؛ چالش‌های رسانه‌ی ملی درست از انتهای دوران مدیریت ضرغامی آغاز شد یا به تعبیری، با آمدن سرافراز، صدا و سیمای ملی ما دیگر روی ثبات و آرامش ندید؛ محمد سرافراز (حدوداً ۲ سال)، عبدالعلی علی عسگری (۵ سال) و پیمان جبلی (تا به امروز اندکی بیش از دو سال) و این یعنی ۱۰ سال و سه مدیر که رزومه‌ی جالبی برای رسانه‌ی ملی محسوب نخواهد شد.
در همین دوران ده ساله، این سه چهره (سرافراز، علی عسگری و جبلی) مدیریت یکی از پرتنش‌ترین و پرچالش‌ترین دوران طی شده از سوی رسانه‌ی ملی را برعهده داشته‌اند که…

… سرجمع کمتر از دوران مدیریت لاریجانی و حتی ضرغامی است و این خود حکایت از یک دوران خاص می‌دهد.
این روزها که شبکه‌های عادی صدا و سیما (شبکه‌های پنج‌گانه) تقریباً دستی خالی برای جذب مخاطب دارند همچنان «آی فیلم» و «تلویبیون» عهده دار جذب مخاطب‌هایی هستند که یا علاقه‌ای به ماهواره ندارند و یا انگیزه ای، گو این که اگر به میزان جذب مخاطب شبکه‌های مختلف سیما نیز بنگریم خواهیم دید بینندگان سریال حضرت یوسف(ع) که تقریباً دو دهه قبل تولید و پخش شده است از سریال‌های تولید زمان حال بیشتر است و این یعنی؛ سیمای تا ۱۳۹۳ بسی موفق‌تر از سیمای از ۱۳۹۳ به بعد بوده است.
ناگفته پیدا است با مقایسه‌ی چهره‌ها نیز تأیید خواهیم کرد، شخصیت‌های معروف دنیای سینما و تلویزیون نیز اقبال کمتری به حضور در سریال‌های حال حاضر، نسبت به دوران گذشته‌ی سیما دارند که در جای خود جای بررسی و تامل دارد.
در ادوار مختلف، بازپخش چندین و چندباره‌ی سریال‌های پرمخاطبی چون: سریال امام علی(ع)، قیام مختار و یکی دو سریال دیگر نیز دستخوش نقد و نظر اهالی سینما، تلویزیون و افکار عمومی بود اما در این میان، باید پذیرفت، سریال یوسف پیامبر یکی از آن سریال‌هایی است که بارها بازپخش شدن آن کمتر حساسیت برانگیز و محل اعتراض بوده است چه؛ این سریال چه از لحاظ کاراکتر، داستان، ساخت و جذابیت‌های بصری و چه از لحاظ برقراری ارتباط در جایگاهی قابل احترام ایستاده است کما این که نگارنده ترجیح می‌دهد بازهم سریال یوسف پیامبر را از دیگر شبکه‌هایی که در حال پخش است دنبال کند اما رغبتی به تماشای سریال‌های روز ندارد.
از یک منظر این دیدگاه، کاملاً شخصی است اما بررسی‌ها نیز تقریباً نزدیک و شاید عین همین دیدگاه و نظر را تأیید می‌کند که در روزگار فعلی، مخاطب‌های سیما، تماشای سریالی‌های تکراری را به تماشای سریال‌های جدید ترجیح بدهند و این یعنی، سیما در برهه‌هایی به آن درجه از پویایی و موفقیت دست یافته بود که نسل‌های بعدی نیز همچنان به آن به دیده‌ی احترام می‌نگرند.
خلاصه‌ی کلام این که؛ سیما در وضعیت حتی نزدیک به مطلوب نیز به سر نمی‌برد و دلیل نیز مشخص است؛ گرایش به یکی – دو طیف سیاسی خاص و رها کردن مخاطب‌هایی که دیگرگونه می‌اندیشند و نیز تبدیل شدن به یک باشگاه سیاسی یک سویه نگر.
اخیراً در جایی نقل قولی دیدم از «پیمان جبلی» که گفته بود: تا وقتی که سریال‌هایی چون یوسف پیامبر و جومونگ مخاطب دارد آن را پخش خواهیم کرد!
دیدگاه قابل تاملی است. از یک سو معلوم می‌شود سیما همچنان دغدغه‌ی جذب مخاطب دارد و از سویی دیگر دستِ خالی در این دغدغه مندی همچنان متصل به تولیدات سال‌های گذشته است.
سرجمع این صغری – کبری چیدن‌ها این که، وقتی می‌بینید سریال‌هایی چون یوسف پیامبر و حتی سریالی بسیار قدیمی – سربداران – همچنان مورد علاقه و توجه خانواده هاست، در کنار بازپخش‌های مکرر، آستین بالا بزنید. نمی‌توانید سریال‌های فاخر بسازید حرفی نیست اما دست به کار سریال‌هایی شوید که سریال‌های قدیمی را به دلیل بازپخش‌های مکرر از سکه نیاندازید. خلاصه این که، سریال یوسف پیامبر بسازید باشد که سعادتمند شوید.
به تعبیر همان مثل رایج قدیمی: «دیگران کاشتند تا شما بخورید» حالا نوبتی هم باشد نوبت شماها است که برای آیندگان یادگاری بر جای بگذارید… سخت است؟ می‌دانم اما چاره‌ای بیندیشید البته اگر صلاح می‌دانید! مستدام باشید…