آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: چند سالی میشود فوتبال را زنده و تصویری دنبال نمیکنم یعنی از ملبورن به بعد که تا مرز سکته رفتم دیگر قید تماشای فوتبال را زدم اما همیشه اخبار و نتایج فوتبال در ایران و جهان را دنبال میکنم. این را در همین ابتدای یادداشت نوشتم که بگویم؛ قصد نقد […]
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: چند سالی میشود فوتبال را زنده و تصویری دنبال نمیکنم یعنی از ملبورن به بعد که تا مرز سکته رفتم دیگر قید تماشای فوتبال را زدم اما همیشه اخبار و نتایج فوتبال در ایران و جهان را دنبال میکنم. این را در همین ابتدای یادداشت نوشتم که بگویم؛ قصد نقد فنی ندارم به دو دلیل؛ یکی این که صلاحیت و سواد این کار را ندارم و دو دیگر این که، اساساً بازیها را تماشا نمیکنم، نهایت تلاش من ختم میشود به تماشای گلهای بازی و نتیجه ی نهایی اما واکنشهای اخیر نسبت به تیم ملی فوتبال با سرمربیگری امیر قلعه نویی، باعث شد چند کلمهای بنویسم.
هرچه افتخار داریم با مربیهای ایرانی بوده است
با حشمت مهاجرانی، هم قهرمان جام ملتهای آسیا شدیم(۱۹۷۶) و هم رفتیم
جام جهانی(برای نخستین بار۱۹۷۸)، با حسن حبیبی به المپیک صعود کردیم، با ناصر ابراهیمی چهارم جام ملتها شدیم آن هم با یک بدشانسی، با پرویز خان دهداری، نسل نوی فوتبال ایران را تجربه کردیم، با علی پروین قهرمان بازیهای آسیا شدیم، با مایلی کهن مقام سوم جام ملتهای آسیا(۱۹۹۶) را به دست آوردیم، با منصور پورحیدری بازهم قهرمان بازیهای آسیا شدیم و…اما هیچگاه با مربیان ایرانی مهربان نبودیم؛ از بلاهایی که سر مرحوم دهداری آوردیم(خودم شاهد بودم در ورزشگاه او را با سنگ میزدند) با امیر قلعه نویی و علی دایی هم بد کردیم و اجازه ندادیم
زحمات شان به ثمر بنشیند البته خوب میدانم فوتبال خیلی بیرحم است(به سرنوشت تلخ مورینیو نگاه کنید).
قلعه نویی و مرارتهای مربی وطنی بودن!
امیر قلعه نویی در بد ورود به قطر روی دو مسئله تأکید کرد؛ مربیگری در ایران از برزیل هم سختتر است، ژاپن شانس اول قهرمانی است. در یکی از برنامههای تلویزیونی دیدم سختیهای مربیگری در ایران به نسبت برزیل را اگرچه به سُخره گرفته بودند اما لا به لای طنز، حقایق تلخی هم گفته شد؛ مربیان جهانی اساساً کاری به حواشی و مشکلات مدیریتی فوتبال ندارند اما در ایران قاعده به طور کل عکس است یعنی گاهی سرمربی برای صدور ویزا هم باید پا به پای بازیکنان خود بدود.
و اما مسئله ی ژاپن که قلعه نویی از این تیم به عنوان یکی از بختهای قهرمانی نام برده بود که اگرچه به عراق باخت اما فوتبال با همین برد و باختهای شوکهکننده زیبا شده است هرچند در ادوار جام جهانی، کم نبودهاند تیمهای ملی که بازی افتتاحیه را برابر ضعیفترین تیمها باختهاند و اما در نهایت قهرمان و نایب قهرمان جام جهانی شده اند(آرژانتین در ۹۰ ایتالیا به کامرون ۹ نفره باخت(روی گل فرانسوا اومام بییک) اما در فینال حاضر بود و بازی را یک به صفر به آلمانیها باخت و نایب قهرمان همان جام شد). امیر قلعه نویی را سالها است میشناسم، به گواه آمار، پر افتخارترین مربی ایرانی است که بارها و با تیمهای مختلف قهرمان لیگ برتر و جام حذفی شده است، باهوش و تمامیت خواه است، مغرور و کمال گرا است اما در حرفه ی خود یکی از بهترینها است با نقطه ضعفهایی کهای کاش نداشت.
گویا دوست نداریم با یک مربی ایرانی قهرمان شویم!
تیم فوتبال ایران که حسرتی نزدیک به پنجاه سال برای قهرمانی در جام ملتها را به دوش میکشد، در رقابتهای اخیر این جام که قطر(قهرمان دور قبل جام ملتها
به میزبانی امارات) میزبانی آن را بر عهده دارد با یک شروع خوب، فلسطین را چهارتایی کرد، همین فلسطین که برخی گمان میکردند حریف آسانی است
امارات را متوقف کرد.
ایران در دومین بازی دور مقدماتی، در یک بازی به ظاهر بد(بازی را ندیده ام)
هنگ کنگ را با یک گل از پیش رو برداشت تا صعود به دور بعد قطعی شود و سومین بازی برابر امارات باید تنها از حیثیت فوتبال ایران دفاع کند یا شاید حتماً باید ببرد که در ادامه با قرعه ی خطرناک مواجه نشود.
از بعد بازی با هنگ کنگ که به اصطلاح فوتبالی ها؛ «بد بودیم اما بردیم»، سیلی از انتقادات و نیش و کنایهها روانه ی امیرقلعه نویی و تیم ملی فوتبال شده است؛ انتقاداتی که اگرچه درست است اما چندان هم خالی از حب و بغض نیست.
با دیدن انتقادات به یاد آوردم، هیچگاه با مربیهای وطنی مهربان نبودیم، با یک باخت چنان حمله کردیم که گویی دنیا به پایان رسیده و با یک بازی بد؛ «حیا کن ـ رها کن» به راه انداختیم. بر سر علی دایی نیز همین آوردیم که این روزها بر سر امیر قلعه نویی آورند گویی با یک بازی بد(در حالی که بازی را برده ایم) ولی از یاد بردهایم که دست بر قضا، آخرین بار با یک مربی ایرانی(حشمت مهاجرانی و در حالی که میزبان بودیم) قهرمان شدیم.
اگرچه فوتبال آسیا در جهان حرفی برای گفتن ندارد(چه از نظر لیگ و چه از نظر ملی منهای عربستان که این روزها سخاوتمندانه در حال سرمایهگذاری روی فوتبال حرفهای است)، هیچ تیم آسیایی، قهرمان جام جهانی نشده است اما در همین جام ملتها که ویترین فوتبال قاره ی کهن است، تیمها با بینهایت آمادگی قدم در رقابتها گذاشتهاند و همه ی تیم ها، حتی ضعیف ترینها لابد برای باخت به قطر نیامده اند.
در چنین فضایی، هرچند فوتبال برای ایرانیها اهمیت بالایی دارد، لابد یک روز بد هم نصیب هر تیمی خواهد شد(ژاپن بد بود و به عراق باخت، امارات بد بود با فلسطین مساوی کرد اما ایران با وجود این که بد بود هنگ کنگ را برد)، این گونه بیمحابا یقه سرمربی تیم ملی ایران را گرفتن اندکی دور از انصاف است. نمیگوییم با قلعه نویی مهربان باشیم و تعارف داشته باشیم حتماً قهرمان میشویم اما میگوییم این حجم از حملات نیز لابد درست نیست!
در حالی که این چند سطر را مینوشتم، ویدئویی کوتاه از گفتههای رونالدوی پرتغالی را مشاهده کردم که میگفت:« این لیگ میتواند در آینده جز چهار لیگ برتر دنیا شود، او معتقد است؛ لیگ عربستان بدتر از «شامپیون لیگ(فرانسه)» نیست » بیاییم اینگونه به تیم ملی و مربی ایرانی ان نگاه کنیم، انتقاد و حمایت، توأمان شاید نتیجه روحی ـ روانی بهتری داشته باشد، و در ادامه نتایج بهتری نصیب تیم ایران شد. بارها حمله به مربیان ایرانی را تجربه کردهایم و نصیبی نبردهایم این بار بیاییم خرق عادت کنیم شاید بعد سالها با یک مربی ایرانی، بهتر از چشم آبیها نتیجه گرفتیم!
Saturday, 27 April , 2024