دیروز یکی از خبرنگاران تماس گرفته و می‌گوید: «برای گزارشم عکس نمی‌توانم آپلود کنم!» می‌پرسم: «از سایت‌های داخلی یا خارجی؟» می‌گوید: «سایت‌های داخلی!» با تعجب می‌گویم: «مگر ممکن است…؟!» و او با عصبانیت گوشی را قطع می‌کند! یاد توضیحات عیسی زارع‌پور می‌افتم و این تصویر تکراری که هر بار از سرعت اینترنت انتقاد شد فی […]

دیروز یکی از خبرنگاران تماس گرفته و می‌گوید: «برای گزارشم عکس نمی‌توانم آپلود کنم!» می‌پرسم: «از سایت‌های داخلی یا خارجی؟» می‌گوید: «سایت‌های داخلی!» با تعجب می‌گویم: «مگر ممکن است…؟!» و او با عصبانیت گوشی را قطع می‌کند!
یاد توضیحات عیسی زارع‌پور می‌افتم و این تصویر تکراری که هر بار از سرعت اینترنت انتقاد شد فی المجلس گوشی تلفن همراه خود را نشان داد و شدیداً کتمان کرد و با عدد و رقم ثابت کرد: «سرعت اینترنت ما خیلی هم عالی است!» و برای اثبات حقانیت خود یک تماس تصویری هم برقرار کرد با دوستی نزدیک کوه‌های «آلپ» یا در حال قدم زدن در بازار مالزی و شروع کرد به صحبت کردن…
عارضیم در جوانی دوستی داشتیم که تک‌پسر خانواده‌ای متمول بود. در محله‌ای که همه به زور دوچرخه داشتند او بنز سوار می‌شد، خانه‌ی شخصی داشت و کلی ملک و املاک و حساب بانکی پُر و پیمان. معروف بود بین بچه محل‌ها به «پول دار هزار تومانی!» و این معروفیت اما ماجرا داشت.
جوان‌تر که بودیم گاهی لگدی هم به توپ می‌زدیم و دست آخر جمع می‌شدیم کنار زمین بازی و قرار می‌گذاشتیم بستنی‌فروشی سر میدان و «دنگی – دانگی» بستنی می‌خوردیم (برخی ته جیب‌شان پول یک بستنی ۱۰ تومانی هم نبود). پول دار هزار تومانی قصه‌ی ما هم تماشاچی ثابت لگد به توپ زدن‌های ما بود و همراه همیشگی در بستنی‌خوری‌های بعد بازی با این تفاوت که هرگز دست به جیب نمی‌کرد و تازه اگر کسی تعارف را کنار می‌گذاشت و می‌گفت پس سهم تو چی؟ دست در جیب یک ۱۰۰۰ تومانی تا نخورده بیرون می‌آورد می‌گذاشت روی میز و می‌گفت: ۱۰۰۰ تومان که بیشتر نمی‌شود و آن روزها ۱۰۰۰ تومان خیلی پول بود. شرمنده می‌شد نفر معترض و با این توضیح که شوخی کردم این چه حرفی است لازم نیست ۱۰۰۰ تومانی برای یک بستنی خُرد کنی، و بالاجبار خودش حساب می‌کرد.
بعدها شنیدم یکی از زبل‌های محل، جمعی را به بستنی‌خوری دعوت می‌کند ازجمله پولدار ۱۰۰۰ تومانی را و با نقشه‌ای
شیطنت‌آمیز بالاخره او را مجبور می‌کنند تمام بستنی‌ها را حساب کند و از آن به بعد ماجرای: «۱۰۰۰ تومان که بیشتر نمی‌شود؟» برای همیشه تمام شد!
این خاطره‌ی قدیمی و آن گلایه‌ی خبرنگار و این قدرت نمایی همیشگی آقای وزیر ارتباطات را در هم ضرب کنید نتیجه این می‌شود؛ یک بار یکی از مجری‌های صدا و سیما گوشی آقای وزیر را از او بگیرد و گوشی خودش را به عیسی زارع‌پور بدهد و بگوید: «مگر نمی‌گویید سرعت اینترنت‌مان خوب است، با گوشی من با همان دوست‌تان پای کوه‌های آلپ یا در حال قدم زدن در بازار مالزی تماس بگیرید ببینیم ماجرا چیست؟!»

سرعت اینترنت که مرغ و تخم مرغ نیست
بشود کتمان کرد!
در ادامه‌ی عرایضم خدمت آقای عیسی زارع‌پور می‌خواهم چند مسئله را روشن کنم:
– اول این که لابد می‌دانید «نسل زد» به که و کدام گروه می‌گویند، این نسل زد به آسانی زیر بار هر حرفی نمی‌رود

مثلاً اگر به جای مجری تلویزیون، یکی از همین جوانان دهه‌ی هشتاد و نود نشسته باشد گوشی آقای وزیر را می‌گیرد و به او ثابت می‌کند هم اینترنت گوشی آقای وزیر «اینترنت تر» است هم خبری از فیلتر و باقی مباحث نیست!
– دوم دیگر این که برادر عزیز، سرعت اینترنت که قیمت مرغ و تخم مرغ نیست بشود کتمان کرد، یکی آن گوشه‌ی دنیا با چند راست کلیک و چپ کلیک نمودار سرعت ایران را می‌گذارد پشت ویترین جهانی تا همه ببینند شوخی بردار هم نیست.
– سوم آن که لابد گزارش اخیر درباره‌ی سرعت اینترنت را آقای وزیر مطالعه کرده‌اند: «طبق گزارش اخیر اسپید تست از سرعت اینترنت موبایل و ثابت کشورها در نوامبر ۲۰۲۳ میلادی، میانه سرعت اینترنت موبایل ایران ۳۱.۸۲ و میانه سرعت اینترنت ثابت کشور ۱۲.۷۶ مگابیت برثانیه بوده است. در این ماه هرچند ایران در رده‌بندی کشورهایی با بیشترین میانه سرعت اینترنت موبایل همچنان رده ۷۵ است. اوگاندا در رده ۶۹ و زیمبابوه در رتبه ۷۴ قرار دارند. جدیدترین گزارش اسپید تست نشان می‌دهد میانه سرعت اینترنت موبایل و ثابت جهان در یازدهمین ماه ۲۰۲۳ میلادی (نوامبر) به ترتیب ۴۸.۶۱ و ۹۰.۲۱ مگابیت برثانیه بوده است.»
– چهارم این که، بی‌خبر هستید یا نیستید را نمی‌دانم اما با کم کردن‌های متوالی سرعت اینترنت، عملاً مردم را شرطی کرده‌اید به این صورت که تا اینترنت دچار سرگیجه می‌شود مردم از هم می‌پرسند: «دوباره کجا اختلاس شده، دوباره قرار چی رو گرون کنند، جایی شلوغ شده، خبری شده که مردم نباید بفهمند؟»
– پنجم این که، بیایید یک بار برای همیشه تکلیف خودتان و مردم را سر سرعت اینترنت روشن کنید. لازم هم نیست گوشی خودتان را نشان مردم بدهید، بی‌تعارف بنشینید رو در روی مردم و بگویید: «همین است که هست!» لااقل اینگونه اعصاب خُردی مردم کمتر می‌شود!
– ششم این که اگر وسع‌تان می‌رسد لااقل برای ما روزنامه چی‌ها یک عدد از همان موبایلی که بارها نشان‌مان داده‌اید تهیه کنید تا برای آپلود یک عکس از سایت‌های داخلی دچار زحمت نشویم.
و نکته‌ی آخر: این نیز بگذرد!