برنامه هفتم توسعه، میزان افزایش حقوق کارگران، کارمندان و بازنشستگان حکایت از آن دارد که بین تصمیمات اتخاذ شده و واقعیتهای موجود چه سنخیتی وجود دارد؟ آیا مردم نباید بدانند چه تصمیماتی و چرا به گونهای اتخاذ میشود که با زندگی، معیشت و سرنوشت آنها گره خورده است آیا مردم دخالتی در تصمیمگیریها دارند؟ آفتاب […]
برنامه هفتم توسعه، میزان افزایش حقوق کارگران، کارمندان و بازنشستگان حکایت از آن دارد که بین تصمیمات اتخاذ شده و واقعیتهای موجود چه سنخیتی وجود دارد؟ آیا مردم نباید بدانند چه تصمیماتی و چرا به گونهای اتخاذ میشود که با زندگی، معیشت و سرنوشت آنها گره خورده است آیا مردم دخالتی در تصمیمگیریها دارند؟
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: نزدیک به یک ماه است که مجلس یازدهم در دو شیفت کاری در حال تصویب بندهای برنامه هفتم توسعه است با انبوهی از سؤالات و ایراداتی که همچنان بیپاسخ باقی مانده است در حالی که؛ ـ الف: برنامه ششم توسعه تا پایان سال ۱۴۰۲ به مدت ۶ ماه تمدید شده است ـ ب: در بهترین حالت، نزدیک به ۵۰ درصد احکام برنامه ششم اجرایی شده است ـ ج: این ابهام وجود دارد که بودجه سال ۱۴۰۳ بر اساس برنامه ششم تدوین شود! ـ د: برنامه ششم توسعه بر اساس زمانبندی، حداقل دو سال با تأخیر مواجه شده است.
برنامه هفتم توسعه، مفاد آن، نحوه ی بررسی و تصویب، اختلافات دولت و مجلس، اعتراض حتی برخی نمایندگان به محتوای برنامه هفتم و در نهایت؛ اصرار و عجله ی مجلس یازدهم برای از تصویب گذراندن برنامه هفتم توسعه این نگرانی را به وجود آورده که، اجرایی شدن مصوباتی تحت عنوان برنامه هفتم توسعه، مردم را به عنوان اصلیترین نقطهی کانونی این برنامه، از دایره تصمیمگیریها دور میکند؟
چه مصوبات مجلس، چه لوایح دولت و چه تصمیماتی که در دستگاههای دیگر گرفته میشود؛ حال نگوییم همه، لابد میتوانیم بگوییم برخی و به نحوی از انحاء روی معیشت، زندگی و سرنوشت مردم تأثیر خواهد گذاشت حال این که در این گونه تصمیمگیریها ـ اعم از کلان یا خُرد ـ تا چه اندازه به خواست مردم اهمیت داده یا به چه اندازه صدای مردم شنیده میشود خود جای پرسشی مهم را خالی نگاه میدارد.
>اندکی از متن به حاشیه برویم
دخترم (دختری دهه هشتادی است) اعتراض گونه گفت: از این جا به بعد هر تصمیمی خواستید بگیرید باید من را هم در جریان بگذارید. مات و مبهوت نگاه کردنِ ما او را عصبانی کرد و ادامه داد: مگر میشود تصمیمی بگیرید که روی سرنوشت من تأثیرداشته باشد اما حضور من را نادیده انگارانه از دایره ی تصمیمگیری حذف کنید؟
در مسیر مدرسه، با دخترم حرف میزنم، هر بار بر سر موضوعی؛ یک بار سؤالی میپرسد و جدل بالا میگیرد، یک بار ایرادی میگیرم و مواجه میشوم با جوابهایی که کاملاً منطقی است اما من پذیرای آن نیستم و گاهی در نهایت کارمان به دلخوری و حتی قهر منتهی میشود. یک بار خیلی جدی به دخترم گفتم: دلم به حال دولت میسوزد. پرسید: چرا؟ گفتم: ماندهام این طرز تفکر دقیقاً میخواهد با دهه ی هشتاد و نودیها چه کند؟ خندید و گفت: چارهای ندارد، اول مقداری مقاومت میکند ولی در نهایت کوتاه میآید و میشود همرنگ ما دهه ی هشتادیها و بعدتر با دهه ی
نودی ها. فکر کردم شوخی میکند ولی خیلی جدی بود.
چندی پیش ابراز گلایه کرد از مربی یا معلم ورزش مدرسه. بد حرف میزند، ما را نمیفهمد، زور میگوید، اصلاً بلد نیست و از این جور موارد و من دائم میگفتم حرمت معلم را نگاه دارید. سه هفته نشده آمد و گفت: پرونده ی معلم ورزش را دادیم زیر بغلش، رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد! گفتم: یعنی دعوا شد؟ گفت چه لزومی به دعوا؟ متقاعدش کردیم به درد مدرسه ما نمیخورد اما به روش دهه هشتادیها و دیگر چیزی نگفت!
بارها گفته و نوشتهام که دولت از فضای ذهنی حاکم بر دهه ی شصتیها باید خودش را نجات دهد. راه مواجهه با دهه هشتادیها و ایضاً نودی ها، از زمین تا آسمان با دهه شصتیها و شاید هفتادیها تفاوت دارد. دهه ی هشتادیها و نودیها نمیجنگند اما کوتاه بیا هم نیستند این را همین حالا هم میشود در دبیرستانها دید و روی آن پروژههای پژوهشی تعریف کرد تا وقتی اینها وارد جامعه ی کار و دانشگاه میشوند کاسه چکنم به دست نگیریم!
>«کارگزاران نظام» و موضوعی به نام «نشنیدن صدای مردم»!
آیا مردم در تصمیمگیریها نقش دارند؟
بارها در همین روزنامه آفتاب یزد از «ناپاسخگویی» گلایه کرده ایم. از این که چرا صدای مردم را نمیشنوید یا چرا به خواستها و توقعات منطقی مردم بیتوجهی نشان میدهید؟ اساساً مگر میشود برای یک جامعه ی هشتاد و چند میلیون نفری تصمیم گرفت اما آنها را ندید و صدای شان را نشنید؟ کمِ کم، آن چه تصمیم میگیریم بلااستفاده میماند به فرض آن که تقابل ایجاد نکند.
سرعت زاد و ولد کم شده، درست اما بالاخره رشد جمعیت که متوقف نشده، پیری و بازنشستگی هم که دارد کهکشانی افزایش پیدا میکند و این یعنی جامعه در حال دگرگونی جمعیتی است یعنی عنان و اختیار جامعه خیلی زود به دست دهه هشتاد و نودیها سپرده خواهد شد همینهایی که صدای شان را نشنویم ما را کنار
خواهند گذاشت.
در بین خبرها مواجه شدم با راهاندازی کارگروه «صدای مردم» بر اساس دستورالعمل مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاستجمهوری و دستور معاون اول رئیسجمهور در جهاد کشاورزی، بعد یاد تیتری افتادم که برای این یادداشت انتخاب کرده ام؛« آیا مردم از دایره ی تصمیم گیریها حذف شده اند؟!» و حالا بهتر و دقیقتر میتوان از «کارگزاران نظام» و موضوعی به نام «صدای مردم» نوشت.
برنامه هفتم توسعه، میزان افزایش حقوق کارگران، کارمندان و بازنشستگان و بسیاری تصمیمات دیگر حکایت از آن دارد که بین تصمیمات اتخاذ شده و واقعیتهای موجود هیچ سنخیتی وجود ندارد. آیا مردم نباید بدانند چه تصمیماتی و چرا به گونهای اتخاذ میشود که با زندگی، معیشت و سرنوشت آنها گره خورده است.
کارگزاران نظام متوجه هستند تغییر نسلی بزرگترین مانع بر سر راه برخی نادیدهانگاری و ناشنیدن است؟ یعنی تا کی میخواهیم در برخی موارد بدون مردم، برای مردم تصمیم بگیریم؟ همین حالا هم اگر با دقت نگاه کنیم متوجه فاصله بین مردم و برخی مدیریتها خواهم شد. حال اگر این مردم را خلاصه کنیم در دهه ی هشتاد و نودیها که دیگر اسم آن فاصله نیست. تجدیدنظر دقیقاً برای همین گونه مواقع طراحی شده است. با یک بازنگری و تجدید نظر، تصمیم گرفتن را منوط به شنیدن صدای مردم کنید شاید این فاصله اگر ترمیم نشد، لااقل تشدید نشود.
Saturday, 27 April , 2024