آفتاب یزد: ابتدای مطلب اینکه برای انتخاب نام مقاله حاضر تصمیم داشتم از عنوان‌هایی نظیر: پیوند همسایگی، زیر بنای احساس هویت مکانی یا عنوان احساس تعلق یا تقابل همسایگی در محلات شهری استفاده کنم اما در نهایت عنوان چالش‌ها و پتانسیل‌های پیوند همسایگی در محلات شهری را برگزیدم. این باور صحیح است که پرداختن به […]

آفتاب یزد: ابتدای مطلب اینکه برای انتخاب نام مقاله حاضر تصمیم داشتم از عنوان‌هایی نظیر: پیوند همسایگی، زیر بنای احساس هویت مکانی یا عنوان احساس تعلق یا تقابل همسایگی در محلات شهری استفاده کنم اما در نهایت عنوان چالش‌ها و پتانسیل‌های پیوند همسایگی در محلات شهری را برگزیدم. این باور صحیح است که پرداختن به پالش‌ها و پتانسیل‌ها در جمیع جهات نیازمند کنکاش عمیقی در قالب نگارش کتاب‌ها و مجلات و مقالات متعددی می‌باشد که در این مختصر نمی‌گنجد لیکن آنچه از عنوان بر می‌آید گویای دغدغه ذهنی نگارنده اثر و اهمیت موضوع در تبیین روابط شهروندی و توان افزایی مدیریت شهری است. در طول تاریخ پیوند همسایگی همواره پیوندی محکم و معتبر و ارزشمند برای بقای روابط مجموعه‌های شهری بوده و همچنان عامل مهمی برای پیشبرد فرآیندهای توسعه محور و مشارکت اجتماعی شهروندان می‌باشد. اهمیت احساس تعلق مکانی در میان شهروندان با افزایش حس هویت شهروندی گره خورده است. تقویت حس هویت شهروندی نیازمند بسترسازی برای هویت محله محور و هویت همسایگی می‌باشد زیرا شهروندانی که احساس تعلق مکانی مثبتی به محل زندگی خویش (شهر، محله، مجتمع مسکونی و محل اشتغال و…) داشته باشند به یقین همسایگان خوبی نیز برای یکدیگر خواهند بود. به بیان دیگر زیر بنای احساس تعلق مکانی، پیوند مطلوب همسایگی می‌باشد. اگر از دوره همزیستی غارنشینان در کوهستانها و یا همجواری جنگل‌ها در روزگار کهن که انسان‌های اولیه در سلول‌ها و کلونی‌های همسان و نزدیک به هم که بصورت کنده‌های طبیعی یا دست کندهای انسانی همزیست بودند، صرف نظر کنیم. آغاز دوره همسایگی را می‌توان با آغاز دوره یکجانشینی همزمان دانست. در بسیاری از مقالات پیشین نیز که در خصوص مسائل شهری نگاشته‌ام ابتدا از دوره یکجانشینی شروع کرده و به طرح بحث پرداخته‌ام و سپس به دوره مدرنیته شهری امروزی و بیان مسائل و معضلات شهرهای کنونی می‌پردازم. این امر نوعی بازبینی مسیر طی شده تاریخ شهرسازی از گذشته تا حال است و اینکه کارشناسان امور شهری، برنامه‌ریزان و شهروندان با یک همفکری مستمر راه کنش منطقی برای بردن رفت از چالش‌های شهری بدست آورند. در این نوع پردازش تاریخی بخش مهمی از دستاوردها و کاستی‌های دوره یکجانشینی و مسیر طی شده تا به امروز و دستاوردها و چالش‌های زیست شهری مدرن پیش روی مخاطب قرار گرفته و مخاطب در اتخاذ تصمیم و یافتن راه کار مختار می‌باشد. در هر رابطه گروهی مسیر برون رفت از چالش‌ها را با نظریه بازگشت به گذشته ارزیابی می‌نمایند و گروه دیگری توسعه پایدار و حرکت رو به رشد به سمت آینده با همان فرمان مدرنیته را مطرح می‌نمایند. گروهی نیز طرفدار حد وسط یا احیاء سنت‌ها در قالب مدرنیته می‌باشند به این معنا که دستاوردهای ارزشمند مدرنیته در همگرایی با سنت‌های منطقی دوران گذشته که میراثی گرانبها هستند در روندی تکاملی با هم پیوند خورده و همسان شوند. به نحوی که در مسیر حرکت به سوی آینده، دستاوردهای با ارزش گذشته را نیز باز طراحی و احیاء نماییم. بنابراین با ذکر این مقدمه، فرآیند یکجانشینی را از زاویه همسایگی مورد کنکاش قرار می‌دهیم. یکجانشینی نسبت به دوره قبل‌تر از آن دوره‌ای تمدنی با مختصات خاص خودش می‌باشد. یکی از الزامات در یکجانشینی اولیه وجود وجوه مشترک خونی و نژادی و خویشاوندی میان افراد یکجانشین بوده است که بعدها اشتراک‌های فرهنگی و دینی و هم اندیشی‌های اقتصادی – اجتماعی و… نیز بدان‌ها افزوده شده است. شکل‌گیری دهکده‌ها و روستاها و شهرک‌هایی با پایه و مبنای خانوادگی و وابستگی‌های خویشاوندی و قومی از جمله نمونه‌های بارز اینگونه یکجانشینی‌ها می‌باشد. علاوه بر بسترسازی برای اشتغال و ارتزاق و دسترسی به منابع خاک و آب پایدار و شرایط مطلوب اقلیمی از جمله مهمترین دلایل تشکیل کانون‌هایی یکجانشین و تجمع افراد برای همزیستی در یک محل، ایجاد امنیت پایدار و دفاع جمعی از دارایی‌های سکنه در برابر افراد مهاجم بوده است. بنابراین سنگ بنای اولیه شهرهای قدیم نیز با توجه به کانون‌های همزیستی و همجواری دارای وجوه اشتراکی متعدد گذاشته شد. یکجانشینان اولیه برای آنکه همسایگان آرامی باشند با مبنا قرار دادن نقاط مشترک و انتخاب ریش سفیدان و بزرگان محلی و افرادی برجسته از میان خویش که حرف‌شان برای دیگران سند باشد تلاش نمودند جامعه‌ای کوچک با آداب و رسوم خاص خویش بر پا نمایند. با تعاریف پیشتر گفته شده، همسایگی در فرآیند یکجانشینی به عنوان بالاترین سطح همکاری و همفکری و خیر خواهی محسوب می‌شده است. زیرا ابتدا آنکه افراد یکجانشین دارای پیوندهای محکم خویشاوندی و نژادی بوده و دیگر آنکه پشتوانه حفاظت از امنیت و اموال یکدیگر در برابر سایرین و مهاجمان به شمار می‌رفتند. در بازار شکل گرفته و در مزارع و کشتزارها نیز مداوم با یکدیگر در حال خرید و فروش و همکاری بودند بنابراین همکار و هم شغل نیز به حساب می‌آمدند. در این حالت فردی که قصد آسیب رساندن به یک واحد یکجانشین (عشایری، روستایی، شهرک‌نشین و…) را داشت عملاً همه همسایگان را در برابر خویش آماده می‌دید. علی رغم همه محدودیت‌ها در آن روزگار هم شکل و هم سطح بودن ساختار اقتصادی – اجتماعی جوامع اولیه زمینه ساز پایداری قواعد همسایگی و زیست مسالمت‌آمیز بودند. البته وجود برخی پارادوکس‌های گریز ناپذیر نیز سبب جدایی گزینی در همان جوامع اولیه می‌شد مانند طرد شدن یک واحد یکجانشین و کوچ اجباری وی به هر دلیلی که در این شرایط همه همسایگان از دوستان به رقبا و دشمنان واحد همسایگی جدا شده بدل می‌شدند. غیر از این پاکسازی موردی واحد یا واحدهایی از همسایگی در فرآیند یکجانشینی در دیگر موارد بروز آسیب کلی به تمامیت یکجانشینی مانند: عوامل طبیعی و غیر طبیعی مثل نبردی که همه اهالی روستا یا شهرک در حادثه آتش سوزی تخریب شده و سکنه مجبور به ترک موطن و جابجایی و بیتوته در دیگر مقاصد شوند. در بسیاری موارد نیز سکنه و همسایگان یکجانشین با همکاری یکدیگر اقدام به ساخت و احیاء مجدد همان مبداء یکجانشینی اولیه (محل سکونت اولیه) می‌نمایند. در گذر زمان تحولاتی شگرف سبب بروز تغییراتی در نحوه یکجانشینی و چگونگی آن شده است. گذر زمان با کنار هم قرار دادن سایر عوامل طبیعی و غیر طبیعی و فاکتورهای اقتصادی- اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و اختلاف سلایق فکری و… موجب متحول شدن نگرش یکجانشینی و مدل یکجانشینی از شیوه سنتی به شیوه مدرن گردید. رشد سریع جمعیت در قرون متمادی به ویژه در قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی و به ویژه در نیمه دوم قرن ۲۰ تاکنون، بهبود شرایط بهداشتی – درمانی، رونق شاخص آموزش عمومی و آموزش‌های تخصصی، تحولات فکری و فلسفی و ظهور اندیشه‌های نو، بهبود شرایط رفاه و خدمات شهری، تغییر نظام مدیریت یکجانشینی از دولت شهرها و قلمروهای محدود به مدیریت شهری و مدیریت کلانشهرها در قالب حکمفرمائی درون سرزمینی، گسترش راه‌های ارتباطی شهروندان با سایر مردم در بلاد دیگر، توسعه لوازم و تجهیزات رسانه‌ها و ارتباط جمعی و تدوین قوانین و مقررات نوین شهروندی و دستورالعمل‌های اداره شهرها و کشورها و… همگی در کنار یکدیگر ساختار یکجانشینی مدرن را پدیدار نمودند. البته در این میان سیاستگذاری‌ها و برنامه ریزی‌های کلان و امیال و نیاز شهروندان نیز در جابجایی جمعیت‌ها و ناهمگون شدن ساختار اولیه یکجانشینی‌های سنتی نیز دخیل بودند. حکمفرمایی سرزمینی و فراشهری همزمان با رشد جمعیت کشورها با پدیده مهاجرت از روستاها و شهرک‌ها به شهرها و از شهرهای کوچک به شهرهای متوسط و کلانشهرها و از کلانشهرها به طرف پایتخت ملی کشورها مواجه شدند. پدیده‌های مهاجرتی که همچنان ادامه داشته و اشکال متنوعی نیز یافته اند. پدیده مهاجرت شهروندان از روستاها، شهرک‌ها و شهرها به مقاصد دیگر همچنان عامل قدرتمند اجتماعی – اقتصادی در بروز تحولات جوامع شهری مدرن می‌باشد. اگر در طرح سوال از مهاجرین بپرسیم که مقصد کجاست؟ جواب مشخص است. مقصد جایی است که رفاه بیشتر، اشتغال مطلوب، سلامت و بهداشت و امنیت بالاتری داشته باشد. بسیاری از پدیده‌های اجتماعی نظیر پدیده مهاجرت و… در تحولات ایجاد یکجانشینی مدرن و نظام شهروندی نوین اثرگذار می‌باشند. اما هرگز نباید تحت هیچ شرایطی از نقش پول در بهبود شرایط غفلت ورزید. نقش پول در تمدن‌سازی یا به عبارتی نقش تمدن ساز سرمایه نیز قابل توجه می‌باشد. نقش اقتصاد در همان کانون‌های یکجانشینی سنتی نیز برجسته بوده است. یکجانشینان اولیه نیز متناسب با اعتبار و جایگاه مالی از مکان زیست مرفه‌تری برخوردار بوده‌اند و این شرایط تاکنون در تمدن‌های نوین شهری نیز مشهود می‌باشد. در شرایط کنونی نیز از شاخص اقتصادی به عنوان عامل مهم تحولات یکجانشینی سنتی و مدرن نام می‌بریم. شاید مدعی باشیم پول همه چیز نیست و البته همه چیز هم نیست اما همواره نقش تعیین کننده‌ای دارد. تعیین‌کنندگی فاکتور پول در شاخص اقتصاد شهری تا آن اندازه است که اگر سرمایه‌ای نباشد شهری و سکنه‌ای هم در کار نیست و شهر بدون سرمایه و سکنه شهری مرده است. حتی اگر کاملاً نه ولی رو به زوال است. بنابراین درک تحولات بعدی یکجانشینی با تکیه بر عنصر همسایگی آسان‌تر می‌شود. یکجانشینان اولیه با هر مشخصاتی طی شرایط پیش گفته انسانی، اقلیمی، اقتصادی – اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، شغلی، دفاعی و… سیر تحولی را تاکنون طی کرده‌اند و به شرایط فعلی (وضع موجود) رسیده اند. اکنون به برخی از تحولات یکجانشینی که سبب تغییر رویه یکجانشینان و گسترش یکجانشینی با اندیشه‌های نو شده است می‌پردازیم. تحولاتی که در نتیجه آن رفتار همسایگی در جوامع مدرن شهری نیز متحول شده است. شاید در روستاها و شهرک‌های امروزی به مراتب کمتر از کلانشهرها است اما سیر این تحولات و نتایج اقتصادی – اجتماعی تغییر رویکرد همسایگی در همه جا مشهود و ملموس است. وقوع جنگ‌ها، اتحاد بین اقوام و خویشاوندان، نیاز به جمعیت بیشتر، نیاز به شغل و کسب و کار و سایر نیازهای بشری یا به اقتضای دوران و اقلیم و… سبب شد یکجانشینان با ایجاد پیوند بین چند مجموعه یکجانشینی گسترش یابند. برخی از مجموعه‌های یکجانشینی نیز به دلیل رشد جمعیت داخل و رشد جمعیت مهاجر و بهبود شرایط اقتصادی – اجتماعی و رفاهی از درون منبسط و گسترش یافتند. به عبارت دیگر آنچه در قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی گذشت موجب شد تا روند انقباضی کانون‌های یکجانشینی با تعاملات و تدابیر پیشین همخوانی نداشته باشد و توسعه اتفاق بیفتد. توسعه فرآیندی است که روند رو به رشد شاخص‌های مختلف را با معیار آن می‌سنجند. توسعه با تمام تعاریف و در همه ابعادش یکی از مهم‌ترین فاکتورهای تحولات اخیر طی سالیان و قرون نزدیک در جوامع شهری می‌باشد. فرآیند توسعه همچون سنگ محکی سنت‌های همسایگی قدیم و روابط همسایگی نوین را خط تمیز می‌کشد. فرآیند توسعه اقتصادی همزمان با صنعتی شدن کشورها و تغییر سبک زندگی و نمودار شدن قشر مرفه و دیگر طبقات اقتصادی جامعه شهری شکل گرفت و پیش رفت. در شکل جدید طبقه‌بندی اقتصادی شهروندان، شغل و درآمد از جمله عوامل تعیین‌کننده در همسایگی و انتخاب همسایه می‌باشد. شکل همسایگی قدیم با تکیه بر پیوندهای خانوادگی همچنان در برخی روستاها، شهرک ها، حاشیه شهرها و… مشهود است لیکن طبق تعریف جدید محدوده‌های شهری، محلات بالا و پایین شهری، محلات مرفه یا کم برخوردار شهری، بالا شهر و پایین شهر، ساکنان هسته مرکزی و بازارها، حاشیه نشینان پیرامون شهرها و شهرک ها، قشر کم درآمد، بافت قدیم و جدید، بافت فرسوده و ریزدانه، محلات سازمانی و مجتمع‌های ایزوله شده و… همگی بخشی از فرآیند تحولات همسایگی از شکل سنتی به شکل مدرن می‌باشند. بیایید نگاهی به شهرهای امروزی بیاندازیم. بسیاری از این شهرها در بستری محدود شکل گرفته و سپس به واسطه سرمایه‌گذاری و تبادل کالا و خدمات تجار و صاحب منصبان، اکتشاف معادن و فلزات و نفت و انرژی، ایجاد صنایع و کارگاه‌ها و کارخانجات کوچک و بزرگ، امتیازات ویژه ملی و محلی با تدابیر حکمفرمائی فراشهری و… گسترش یافته اند. بنابراین همسایگان جدیدی مطابق میل باطنی یا علی رغم میل باطنی به مجموعه‌های یکجانشینی در محلات مختلف شهری اضافه شده اند. اکنون می‌توانیم واژه یکجانشینی را با عنوان ساکنان محلات شهری یا شهروندان و شهرنشینان جایگزین نماییم. زیرا در واقع یکجانشینی مدرن عبارت از شهروندانی است که در محلات شهری سکنی گزیده اند. همسایگان جدید با باورها، عقاید و اندیشه‌های مختلف به شالوده قدیم تزریق می‌شوند. بسیاری از آن‌ها ممکن است به نژادها یا طوایف، زبانها و گویش‌ها و فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌های بومی و غیر بومی یا گروه‌های اجتماعی مختلفی متعلق باشند که با ساختار اجتماعی ساکنان قبلی همخوانی چندانی نداشته باشند. توسعه حکمفرمائی دیوانی و دیوان سالاری مدنی با توسعه نظامات و سیستم‌های اداری، خدماتی- رفاهی، آموزشی، صنعتی و دفاعی و… نیز در جذب همسایگان جدید به مجموعه‌های قدیم و جابجایی همسایگان تاثیرگذار می‌باشند که به ویژه در جوامع شهری کشورمان قدمتی نزدیک به یک قرن و حتی بیشتر دارند. همسایگان جدید ممکن است کارمندان یک اداره باشند که حکم ماموریت آن‌ها در شهر دیگری است. همسایگان جدید ممکن است پرسنل نظامی یا اداری باشند که محل خدمت موظفی آن‌ها در شهر یا استان دیگری تعریف شده است. همسایگان جدید در محلات شهری یا شهروندان جدید ساکن در یک شهر یا کلانشهر ممکن است صنعتگران صنایع و کارگران و مهندسان کارخانجات و پروژه‌های خدمات فنی – مهندسی مهاجر از دیگر شهرها باشند که باید در شهر محل خدمت خویش سکنی گزینند. علاوه بر تغییر رویکرد مدیریت شهرها که مبتنی بر مشاغل و کسب و کارهای نوین می‌باشد. تغییر دیگری نیز در رویکرد مدیریت شهرها برجسته شده که مبنای آن گسترش فضای کالبدی مطابق با رفاه شهروندان و نیاز نسل‌های نو می‌باشد. شهروندان به خودروهای شخصی نیاز دارند و خودروهای شخصی برای تردد به احداث اتوبان‌ها و جاده‌ها وابسته هستند. صنایع و کارخانجات و ادارات شهری به پرسنل نیاز دارند و پرسنل آن‌ها برای زندگی به مسکن نیاز دارند که بدین ترتیب برخی از مجتمع‌های سازمانی نیز در محلات شهری احداث می‌شوند. همسایگی صرفاً به دو یا چند واحد مسکونی پیرامون یکدیگر یا واحدهایی مسکونی در یک محله شهری محدود نمی‌شود. تعریف همسایگی نوعی فرهنگ مسلط شهری و شهرنشینی است. تعریف همسایگی برای صاحبان مشاغل و کسب و کارهای مجاور هم نیز کاربرد دارد. کاسبان یک محل که محل اشتغال و فعالیت آن‌ها در یک محدوده مشخص واقع شده نیز همسایه یکدیگرند و البته فرهنگ همسایگی گستره بیشتری نیز دارد. در مرحله اول به فرآیند همسایگی در دوران یکجانشینی اولیه و روند تکاملی یکجانشینی پرداختیم. سپس به تعامل پایدار و روابط نزدیک همسایه‌ها در یکجانشینی اولیه و تحولات یکجانشینی سنتی منجر به تولد شهرهای نوین و تغییر شکل و رویکرد شهرنشینی‌ها پرداختیم. اکنون به این موضوع متمرکز می‌شویم که روند تعاملی واحدهای همسایگی در شهرنشینی قدیم چگونه در روند تکاملی‌اش در شهرنشینی مدرن به رویکرد غیر تعاملی و یا بی‌تفاوتی و حتی رویکرد تقابلی و تهاجمی منجر شده است. شاید در این مختصر مقال و مجال اندک فرصت پرورش بحث و طرح راهبردهای اصلاحی میسر نباشد و امکان طرح راه کنش‌های خروج از روند تقابلی و بازگشت به رویکرد تعاملی در کانون‌های همسایگی مدرن در رخصت دیگری مهیا شود. برای ملموس‌تر شدن نشانه‌های رویکرد همسایگی مدرن که یک برهه یا وقفه تاریخی یا گذر زمان بین چند نسل اخیر ساکن در جوامع شهری را به نمایش می‌گذارد، از روستاها و شهرک‌ها خارج شده و به شهرها و کلانشهرهای امروزی و مصائب همسایگی ورود نماییم. پیشتر اشاره شد روند همسایگی نوین با سیر تحولات در ساختار فرهنگی و اقتصادی – اجتماعی جوامع شهری شتاب بیشتری گرفت. همسایگان جدید با هر دلیلی جایگزین همسایگان قبلی شدند. نظام اجتماعی مبتنی بر مقبولیت خان نزد رعیت در شهرهای امروزی کارایی ندارد. در نظام دیوان سالاری نیز طبقه اجتماعی شاغلین را سمت‌ها و پست‌های سازمانی و میزان درآمد آن‌ها مشخص می‌نماید. شاغلین نیز بر اساس سطح سواد و درآمد و شرایط اقتصادی و مقبولیت اجتماعی و جایگاه معنوی و مادی‌شان ارزیابی می‌شوند. بنابراین عامل اثر‌گذار در فرآیند همسایگی نوین نیز رفته رفته مشخص گردید. افراد بالا شهری با سطح درآمد مناسب در مساکن ویلایی ساکن شده و با همسایگانی هم مرتبه و از قماش خودشان با سطح فرهنگی همسان مسالمت‌آمیز همزیستی داشتند. در میانه شهر و هسته مرکزی و بازارها نیز بازاریان در نزدیکی محل کسب و پیشه خویش در جوار یکدیگر کانون‌های همسایگی را تشکیل دادند. در محدوده‌های پایین شهری نیز مطابق با نوع مسکن‌سازی آن روزگار در خانه‌هایی کنگره‌ای و دوره‌ای با حیاط مرکزی آلونک‌هایی شامل یک یا دو اتاق تشکیل یک واحد همسایگی را داده و چندین خانوار گرداگرد همان حیاط مرکزی ساکن اتاق‌ها بودند. البته سکونت در منازل ویلایی در جنوب شهر نیز برای افرادی با تمکن مالی رونق داشت. ساکنان مجتمع‌های کنگره‌ای با حیاط مشترک پیرامونی نیز از سطح درآمدی پایین‌تری برخوردار بودند. برخی از سرپرستان این خانوارها نیز شغل پایدار و درآمد ثابتی نداشتند. وجود فضای محدود آلونکی سبب کاربردی شدن حیاط مرکزی (فضای مشاع همسایگی) شده و نوعی رقابت ناسالم و غیر اخلاقی بر سر تصاحب مشاعات میان این قبیل همسایگان همواره برقرار بود. تنش در نحوه همزیستی در این کلونی‌های هم گرا در حالی به واگرایی ساکنان منجر می‌شد که بسیاری از آن‌ها از خرده فرهنگ‌هایی متفاوت و اغلب مهاجران کم بضاعت و البته با شرایط اقتصادی تقریباً مشابهی دور همدیگر تجمع یافته اند. البته در میان همه اقشار این تنش ها، رفاقت ها، رقابت‌ها و پیوندهایی نیز ایجاد می‌شد. این خانوارها بیشتر مهاجرانی بودند که از خرده فرهنگ‌هایی مختلفی به این شهر و به این محله شهری کوچ کرده بودند. البته اوضاع کسانی که در حاشیه شهرها رویکردهای متفاوت همسایگی را تجربه می‌کردند نیز بهتر از بهره برداران از فضای مشاع در سکونتگاه‌های کنگره‌ای نبوده و حتی شرایط نامطلوبی را سپری می‌کردند. زیرا آن‌ها فضای مشاعی هم نداشتند که بر سر تصاحب آن رقابت نمایند. رفته رفته شرایط اقتصادی – اجتماعی شهروندان و شکل اداره شهرها و نحوه دسترسی به خدمات شهری متحول شد. بهبود همان شاخص اقتصادی سبب دگرگونی دیگری در ساختار شهرسازی، توسعه فضای کالبدی شهرها و شیوه همسایگی شهروندان گردید. البته توسعه شاخص اجتماعی نیز به افزایش سطح تحصیلات تخصصی و تکمیلی و دسترسی گسترده شهروندان به آموزش در مدارس و دانشگاه‌ها منجر شده و رشد سطح بهداشت و سلامت عمومی جامعه را بدنبال داشت. بنابراین فاکتور توسعه اجتماعی نیز در شکل‌گیری شیوه نوین همسایگی اثر‌گذار می‌باشد. شروع روند آپارتمان‌سازی و بلند مرتبه‌سازی در شهرها و تبدیل شدن خانه‌های ویلایی به برج‌های مسکونی و آسمان خراش‌های مسکونی – تجاری، مراکز خرید، فرسوده شدن بافت هسته مرکزی شهرها که زمانی رونق خاص خودش را داشت نیز تحویل دیگری در سیر تکاملی فرآیند همسایگی و فصل جدیدی بر همسایگی نوین می‌باشد. گسترش طولی شهرها و رشد جمعیت شهرنشین، ساخت و ساز آپارتمان‌ها و همزیستی آپارتمانی را گریزناپذیر کرد. در شکل جدید چندین خانوار در یک مجتمع با فضای مشاع محدود مجدداً گردهم آمدند. محدودیت فضای سرپوشیده داخلی سبب کاربردی شدن فضای مشاع مجتمع‌های مسکونی گردید. با این تفاوت که در مجتمع‌های کنگره‌ای ساکنان نه خودرو شخصی داشتند و نه مجبور به پرداخت هزینه‌های نگهداری، تعمیر و بهره‌برداری از تجهیزات و تاسیسات موجود در فضای مشاع مجتمع‌ها نبودند. تجمع چندین خانوار در یک فضای محدود به عنوان مثال در زمینی به وسعت ۳۰۰ متر مربع شامل فضای خصوصی و فضای عمومی و کاربردی بودن فضای مشاع (شامل پارکینگ خودرویی، انبارها، باغچه و فضای سبز تزئینی، تاسیسات ساختمان و…) موجب تشدید رقابت‌ها و حتی گاهی تقابلی، تهاجمی و خصمانه شدن رفتارها در روابط همسایگی آپارتمان نشینان می‌شوند. افزایش قیمت تمام شده ساخت و ساز بنا، رشد قیمت زمین شهری، مرغوبیت مسکن به عنوان کالای سرمایه ای، سودآوری و دلالی و طراحی نقشه‌های ساختمان با حداقل فضای مشاع و… از جمله عوامل افزایش رقابت میان همسایگان برای تصاحب کاربری مشاع به نفع خویش می‌باشند. تصور کنید ساکنان یک منزل ویلایی به تنهایی از فضایی مناسب بهره‌مند می‌باشند که نیازی نیست حتی بخشی از آن را برای مدتی محدود با دیگری شریک شوند. اما اکنون در یک مجتمع مسکونی آپارتمانی چندین خانوار ناگزیرند در فضایی محدود با یکدیگر همزیستی نمایند. نحوه پارک خودروهای شخصی خانوارها، پارکینگ مزاحم، نحوه انتقال پسماندهای خانگی به بیرون مجتمع، هزینه نگهداری و تعمیر و بهره‌برداری از فضای مشاع و تأسیسات موجود در فضای مشاع و چگونگی تعامل در همزیستی مسالمت‌آمیز ساکنان با یکدیگر در شرایط معمول و در شرایط خاص و… مواردی هستند که علی رغم تغییر رویکردها از تعاملی به رقابتی یا تقابلی در همسایگی نوین همچنان مشهود می‌باشند. به این معنا که‌گر چه شرایط اقتصادی- اجتماعی، آموزشی، ورزشی، بهداشتی و درمانی، امنیتی، رفاهی، خدماتی و تفریحی ساکنان امروزی شهرها با ساکنان چند نسل گذشته متفاوت می‌باشد و سطح فرهنگ و آگاهی عمومی رشد مطلوبی یافته لیکن تامین نیازها و حوائج بشری همچنان دلیلی منطقی برای تعامل، رقابت یا تقابل در فضای همزیستی میان همسایگان در محلات شهری می‌باشند.