آفتاب یزد – یوسف خاکیان: ۱- راشیتیسم گرفتیم از دست این پلتفرمهای اینترنتی، تلویزیون کم بود حالا نمایش خانگی هم بهش اضافه شد، دستاتو بگیر جلو، حالا انگشتاتو بشمار….. چند تاس؟ ده تاس، جدیدا این پلتفرمهای اینترنتی ده برابر این ده تا انگشت دارن بازی در میارن، البته تقصیر خودشون هم نیست، شاید اگه دست […]
آفتاب یزد – یوسف خاکیان: ۱- راشیتیسم گرفتیم از دست این پلتفرمهای اینترنتی، تلویزیون کم بود حالا نمایش خانگی هم بهش اضافه شد، دستاتو بگیر جلو، حالا انگشتاتو بشمار….. چند تاس؟ ده تاس، جدیدا این پلتفرمهای اینترنتی ده برابر این ده تا انگشت دارن بازی در میارن، البته تقصیر خودشون هم نیست، شاید اگه دست و بالشون به لحاظ ممیزی و سانسور و این ماجراها بسته نبود میتونستن بهتر عمل کنن، اما بیچارهها چه کنن؟ به قول قدیمیا یه مُلکِ و هزارتا پادشاه، وزارت ارشاد هست، سازمان سینمایی هست، ساترا هست، رصتا هست، خود تلویزیون که دیگه از همه بدتر، شده مِثلِ مَثَلِ قدیمیِ آشپز که دو تا باشه آش یا شور میشه یا بینمک، متوجه حرفام نمیشین نه؟ بذارید سادهتر براتون بگم. جانم براتون بگه که تو همین یکی دو هفته اخیر راوی خبر آورد که پخش سریال «شبکه مخفی زنان» قراره دوباره از سر گرفته بشه، حالا من نمیدونم از سر گرفته شد یا نشد، اما اگه از سر گرفته شده باشه هم باز جای سوال داره، سوالش هم اینه که این سریال اصلا برای چی رفت تو محاق توقیف؟ به فرض که توقیفش کردن، حالا چی شده که از توقیف دراومده بیرون؟ کجاش مشکل داشته؟ کجاشو حذف کردن؟ کجاشو اضافه کردن؟ فقط هم شبکه مخفی زنان نیستا، سریالای دیگهای هم هستن که صابون این ماجرا به تنشون خورده، مثلا همین سریال «سرزمین مادری» ده، دوازده سال پیش یکی دو قسمت از این سریال رفت رو آنتن تلویزیون، بعدش یه دفعه دوستان تصمیم گرفتن که بقیه سریال رو نفرستن روی آنتن، از اونجایی هم که مردم همیشه مورد توجه همه مسئولان بودن، عنوان شد که «مردم درخواست کردن بقیه سریال «سرزمین مادری» رو پخش نکنیم، ما هم گفتیم چشم، پخش نمیکنیم»، الان بعد از ده، دوازده سال یه دفعه نمیدونم چی شده که تلویزیون تصمیم گرفت «سرزمین مادری» رو پخش کنه، بعد تا اومد پخش کنه، دوباره مردم با تلویزیون تماس گرفتن و گفتن: «مگه ما نگفتیم پخش نکنید؟ دوباره که دارید کار خودتونو میکنید، وقتی میگیم پخش نکن یعنی پخش نکن، حالیت شد یا یه جور دیگه حالیت کنم.» تلویزیون هم گفت: «ببخشید اشتباه کردیم، چشم، پخش نمیکنیم» این شد که قرار شد «سرزمین مادری» به جای پخش از تلویزیون از تلوبیون پخش بشه، اتفاقا دو سه قسمتش هم پخش شد، اما بعدش دوباره مردم زنگ زدن به تلویزیون که: «درسته که ما گفتیم «سرزمین مادری» رو روی آنتن نفرستید، اما همین یکی دو قسمتی که تو تلوبیون پخش شده رو نشستیم تماشا کردیم، دیدیم پر بَدَک نیست اگه پخش بشه، این شد که زنگ زدیم به شما که بگیم از تلویزیون هم پخشش کنید، بذارید مردم خوش باشن.» از این دست فکتها زیاد دارما، یه نمونه دیگهاش سریال «۸۷ متر» کیانوش عیاریه، یه بار گفتن: «پخش میکنیم»،
یه بار گفتن: «پخش نمیکنیم»، یه بار گفتن: «می فرستیم تو تلوبیون تا مردم اگه خواستن اونجا تماشا کنن.»، بعد گفتن: «نه تو تلوبیون هم پخش نمیکنیم، اصلا سریالهای این آقا (کیانوش عیاری) قابل پخش نیستن، اون از فیلمهای سینمایی اش، اینم از سریالاش.» پرسیدیم: «چرا پخش نمیکنید؟» گفتن: «واسه اینکه بازیگرای خانم فیلماش بیحجابن، موهاشون معلومه.» گفتیم: «بی حجاب نیستن بابا، کلاه گیس سرشون گذاشتن، بعدشم اون یه فیلم سینمایی بود که تو سینما اکران نشد، چه دخیلی به این سریال داره؟ تو هیچکدوم از قسمتهای این سریال هیچ خانمی بیحجاب نیست.» گفتن:
«تو از کجا میدونی؟ مگه سریال رو دیدی؟» گفتیم: «نه ندیدم، ولی خیلی ساده اس فهمیدنش، اگه سریاله چنین مشکلی داشت اینهمه شما رو آنتن میفرستم، رو آنتن نمیفرستم نمیکردید، معلومه این سریاله مشکلی نداره، مشکل از شماست که یه روز میخواهید این سریال پخش بشه، یه روز دیگه نمیخواهید.»
۲- نمایش خانگی یا همین پلتفرمهای اینترنتی اون اوایل که پا به عرصه وجود گذاشته بودن، یه مسیر درست و منطقی رو طی میکردن، مسیری که تا این اواخر هم ادامه داشت، اما جدیدا انگار فرمون ماشین پلتفرمهای اینترنتی افتاده دست یکی دیگه، ساده ترش اینه که رانندهاش عوض شده، قصه اینه که مردم یه پولی رو میدن بابت خرید اشتراک یه سریال نمایش خانگی، بعد میان میشینن پای سریال که تماشا کنن، میبینن که حداقل یک تا دو دقیقه از ابتدای سریال رو به پخش آگهی بازرگانی اختصاص دادن، در حالیکه مردم برای تماشای سریال پول دادن نه برای تماشای آگهی بازرگانی، حالا جدا از اینکه مردم مجبورن همین دو دقیقه رو آگهی بازرگانی ببینن، مجبورن پول دیدنش رو هم بدن، نمیخوام و دوست ندارم هم نداریم، پول میدی اشتراک میخری باید آگهیهای ما رو هم تماشا کنی، حالا اگه نخواستی نگاه کنی میتونی فیلمو بزنی بره جلو، ولی پول آگهی رو باید بدی، تلویزیون هم که قربونش برم با اومدن پلتفرمهای اینترنتی کلا وظیفهاش نسبت به ساخت سریال و فیلم کان لم یکن تلقی شد، انگار که نه خانی اومده و نه خانی رفته، به جای پخش سریال، تلویزیون تا دلت بخواد مهران رجبی و محمدرضا شهبازی و حامد سلطانی رو فرستاد رو آنتن و بهشون گفت: «تا میتونید بیمزه بازی دربیارید تا اینطوری حال مردم گرفته بشه تا دیگه زنگ نزنن بگن اینو نشون بده، اونو نشون نده» این آقایون هم عجیب از عهده کاری که تلویزیون ازشون خواسته بود براومدن، یه جوری بیمزه بازی آوردن که الان دیگه هیچکس تلویزیون نگاه نمیکنه که بعدش بخواد زنگ بزنه بگه آقا این سریال رو پخش کن، اون سریال رو پخش نکن.
۳- جدیدا مشاهده شده که توی چندتا از این سریالای نمایش خانگی، لب بازیگره داره یه حرفی میزنه، اما صدای بازیگره داره یه چیز دیگه میگه، یعنی مثلا تو یه سریالی، در دیالوگ بازیگره یه کلمه زشت هست، زشت که میگم منظور فحش ناموسی نیستا، منظور حرفای بیتربیتیه، مثلا «خر» و «گاو» و اینا، (بندگان خدا «خر» و «گاو» کجاشون بیتربیتیه؟ کلی منفعت دارن واسه آدم) بعد سریال میره زیر دست ساترا تا متخصصان سانسور ببینن این سریاله که قراره به نمایش در بیاد اشکالی، ایرادی نداره؟ خلاصه نگاه میکنن و میبینن که مشکلی نداره، به کارگردانه میگن: «آقای کارگردان سریالت مشکلی نداشت، فقط تو دیالوگ یکی از بازیگرا دو تا کلمه زشت «خر» و «گاو» بود، اینا رو باید عوض کنی، کاری هم نداره عوض کردنش، بازیگرتو صدا میکنی، اون صحنهای رو که ما مد نظرمونه میاری و بهش میگی تا کلمه «خر» و «گاو» از دهانش خارج شد دو تا کلمه دیگه بگه، بعد اون دو تا کلمه رو لیپ سینک میکنی روی تصویر، به همین راحتی، فهمیدی؟» کارگردانه هم میگه: «بله فهمیدم، مشکل سریال من «خر» و «گاو» هست، باید عوضشون کنم و یه چیز دیگه بگم
به جای این دو تا کلمه، فقط…. ببخشید…. چون نمیدونم دارم میپرسما،
چی بذارم به جاشون؟» میگن «دو تا کلمه دیگه، کاری نداره که، اینم ما باید بهت بگیم؟» میگه: «حتی کلمههای بیربط؟» میگن: «بی ربط باشه بهتره اتفاقا، چون کسی متوجه عوض شدنشون نمیشه، فقط «خر» و «گاو» نباشه، هر چی بود بود، اصلا اسم دو تا گل رو بذار، مثلا «گل گاو زبون» و «گل خرزهره» مشکلی هم ندارن»، میگه: «ببخشید گیج شدم، این دو تاکلمه هم که توشون خر و گاو هست.» میگن: «این خر و گاو با اون خر و گاو زمین تا آسمون با هم فرق دارن، این تو باغچه اس؟ اون تو طویله اس؟ این دو تا گل رو داره میگه، اون دو تا حیوون رو داره میگه، حله، همینا رو بذار بره، حله، برو درستش کن بیا مجوز رو بگیر بفرستیم بره واسه پخش مردم حالشو ببرن.»
۴- تموم شد؟ نه، یه مورد دیگه هم مونده، اینم بگم و خلاص، ببخشید سرتونو درد آوردم، قبلش اما یه سوالی دارم ازتون، شما این فیلمهای خارجی رو که نگاه میکنید، دوبله شدش رو بیشتر دوست دارید یا زیرنویسشو؟ من خودم ترجیح میدم دوبله باشه، چون چشم و چالم در میاد واقعا وقتی میخوام زیرنویس بخونم، ولی همین فیلمای دوبله هم یه تک کلمههایی دارن که تو یه فیلم سینمایی گاها از زبون اکثریت کاراکترها بیان میشه، اون کلمه هم «لعنت» هست، هر کی عصبانیه میگه «لعنت»، هر کی تصادف کرده میگه «لعنت»، هر کی دزد جیبشو زده میگه «لعنت»، بارون میباره میگن «لعنت»، هوا آفتابیه میگن «لعنت»، برق خونه قطع شده میگن «لعنت»، بنزین ماشین تموم شده میگن «لعنت»، بچه مریض میشه میگن «لعنت»، زامبیها حمله میکنن میگن «لعنت»… دیوونمون کردنا با این کلمه، دیوووووونمون کردن با این یه کلمه، اصلش البته «لعنت» نیستا، «لعنتی» هست، ولی حرف «ی» آخر کلمه رو برمی دارن، (خلاقیت رو نگاه کن، سقف آسمون شکافت)، میگی: «آقا چرا این «ی» آخر کلمه رو برمیداری؟» (دلیلو داشته باش، برگات میریزه)، میگن: «این «ی» آخر رو به دو دلیل حذف میکنیم و به جای «لعنتی» میگیم «لعنت». اولیش اینه که «لعنتی» یه فحشه و بد آموزی داره، اما «لعنت» فحش نیست یه جور نفرین حساب میشه و بدآموزی نداره، دومیش هم اینه که وقتی از کلمه «لعنتی» استفاده میکنی یعنی یه فرد رو مخاطب خودت قرار دادی و بهش میگی «لعنتی»، خب اون ناراحت میشه و میاد سمتت با مشت میکوبه تو چشمت، ولی وقتی از کلمه «لعنت» استفاده میکنی، ده هزار نفر هم کنارت باشن، هیچکدومشون با مشت تو چشمت نمیکوبه؟ چون «لعنت» یه فرد رو مخاطب قرار نمیده، اصلا روبروی طرف وایستا تو چشمش زل بزن، بگو: «لعنت»، اون برمیگرده میگه: «لعنت چی؟» ولی تو همون شرایط وایستا روبروی طرف، تو چشمش زل بزن، بگو: «لعنتی»، طرف با همین یه کلمه بهم میریزه با صدای بلند فریاد میزنه که: «به من میگی لعنتی؟ الان حالیت میکنم لعنتی کیه؟»
۵- مواردی که به اونا اشاره کردم شاید به نظر خیلیا نیاد، شاید بگن: «تو هم به چه چیزایی گیر میدی؟ برو دنبال یه لقمه نون باش که خربزه آبه.» اما من معتقدم که کار روزنامه نگاری یه جورایی مثل کارگردانی سینماست، اونا هم مثل ما به جزئیات توجه میکنن و از دل یه مسئله خیلی کوچیک سوژه پیدا میکنن و اون رو تبدیل به فیلم میکنن، درست مثل همین کاری که ما روزنامه نگارها
انجام میدیم.
Sunday, 28 April , 2024