قهرمان سازی‌های هالیوود در فیلم‌هایش چیزی نیست که ما از آن بی‌خبر باشیم. ایجاد قهرمان آنقدر برای فیلمسازان هالیوودی مهم است که گاه حتی در خلاء قهرمان‌های واقعی، قهرمانان خیالی و ابرقهرمان‌ها را خلق می‌کنند. برخلاف آن ما در ایران با قهرمان‌سوزی مواجه هستیم و علیرغم وجود قهرمانان واقعی، حتی در فیلمسازی از همان اشخاص […]

قهرمان سازی‌های هالیوود در فیلم‌هایش چیزی نیست که ما از آن بی‌خبر باشیم. ایجاد قهرمان آنقدر برای فیلمسازان هالیوودی مهم است که گاه حتی در خلاء قهرمان‌های واقعی، قهرمانان خیالی و ابرقهرمان‌ها را خلق می‌کنند. برخلاف آن ما در ایران با قهرمان‌سوزی مواجه هستیم و علیرغم وجود قهرمانان واقعی، حتی در فیلمسازی از همان اشخاص هم لنگ می‌زنیم. به عنوان مثال فیلم «تختی» که چندسال گذشته از زندگی غلامرضا تختی پهلوان و قهرمان ایرانی ساخته شد، هیچگونه از شمایل یک قهرمان را به مردم ارائه نداد. هالیوود اما به طور جدی بر مسئله قهرمان تاکید دارد. تا آن جا پیش می‌رود که برایش فرقی نمی‌کند حتی شخصیتش سازنده بمب اتم و به نحوی بانی کشتار دسته جمعی آدم‌ها باشد! فیلم «اوپنهایمر» کریستوفر نولان همین است؛ روایت تطهیرکننده از یک فیزیکدان که سازنده بمب اتم. آخرین فیلم نولان برخلاف سایر فیلم‌هایش چندان پیچیدگی ندارد و اتفاقا حرفش را راحت می‌زند. او این بار یک فیلم بیوگرافی ساخته است که در آن با بیانی حماسی به بخشی از زندگی یکی از اشخاص مهم تاریخ می‌پردازد و او را از جایی که یک متهم است به مقام قهرمان می‌رساند. منطق قهرمان‌سازی این فیلم هم این گونه است که رابرت اوپنهایمر یک فیزیکدان و دانشمندی بود که تنها برای محافظت از کشورش، بمب اتم را ساخت و تمایلی به استفاده از آن نداشت و زمانی که در جنگ با ژاپن، در هیروشیما و ناکازاکی از بمب اتم استفاده شد، او به شدت متاثر شد و تازه آن زمان متوجه اشتباه خود شد که در نهایت موجب عذاب وجدان او شد؛ چرا که خود را مسئول این جنایت می‌دانست. و واقعا هم او مسئول بود! اما فیلم نولان برای تطهیر این شخصیت در فرآیند قهرمان‌سازی بانی این جنایت را تنها دولت آمریکا معرفی می‌کند. از زمانی که بمب اتم مورد استفاده قرار می‌گیرد، اوپنهایمر ناگهان دچار تحولات درونی قرار می‌گیرد که همان هم موجب می‌شود مورد بازخواست قرار گیرد. او همان شخصیت مظلومی می‌شود که در پایان فیلم از او تجلیل هم می‌شود! اوپنهایمر گمان می‌کرد که برای صلح و پایان جنگ این بمب را می‌سازد اما در نهایت به گفته خودش، خود مرگ و ویران‌گر دنیاها شد. واقعیت این است که او از مورد استفاده قرار گرفتن بمب اتم آگاه بود و می‌دانست بالاخره یک روز و یک جایی این بمب در یک کشوری منفجر و موجب مرگ و آسیب آدم‌های زیادی خواهد شد. نولان در فیلمش دادگاهی تشکیل می‌دهد که اگرچه اوپنهایمر در آن بازجویی شکست می‌خورد، اما در دادگاه نولان برنده است. چرا که در انتهای فیلم همانی می‌شود که نولان خواسته و مخاطب با نگاهی ترحم‌آمیز و دلسوزانه به اوپنهایمر می‌نگرد. این همان قهرمان خیالی سینمای هالیوود است. هانیه علی‌نژاد در پایان نقد خود در هنرآنلاین نوشته است: اوپنهایمر اگرچه بعد از اتفاقات، از ساختن این بمب ابراز تاسف کرد اما نامش با سلاحی گره خورده است که موجب آسیب و مرگ افراد بسیاری شده است و چه خوب است که تاریخ را نمی‌توان پاک کرد.