آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: کسی که وارد رستوران میشود حتماً گرسنه نیست، مراجعه ی افراد به مراکز درمانی نشانه ی بیماری نیست، سرزدن به نمایشگاههای لوکس خودرو هم دلیلی بر ثروتمندی نیست! سالها قبل، وقتی میزان پایین سرانه ی مطالعه ی ایرانی به رقم خجالتآوری رسیده بود، ناگهان مسابقه ی افزایش سرانه مطالعه بین […]
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: کسی که وارد رستوران میشود حتماً گرسنه نیست، مراجعه ی افراد به مراکز درمانی نشانه ی بیماری نیست، سرزدن به نمایشگاههای لوکس خودرو هم دلیلی بر ثروتمندی نیست!
سالها قبل، وقتی میزان پایین سرانه ی مطالعه ی ایرانی به رقم خجالتآوری رسیده بود، ناگهان مسابقه ی افزایش سرانه مطالعه بین مدیران و مسئولان بالاگرفت. تقریباً هر مسئولی مصاحبه میکرد و درباره ی سرانه ی مطالعه سخنی بر زبان میراند حداقل یک دقیقه سرانه ی مطالعه را بالاتر میبرد تا جایی که بالاخره، سرانه ی مطالعه ایرانی ها، نه در عمل که در مصاحبهها از کتابخوانترین کشورها پیشی گرفت!
اعتراض پشت اعتراض که مگر میشود سرانه ی مطالعه ی پایین ایرانیها طی چند ماه تا این حد افزایش پیدا کند؟ پاسخها اما جالب بود؛ مطالعه برای کنکور هم بخشی از سرانه مطالعه است، خواندن ادعیه و کتابهایی در این زمینه هم باید بخشی از سرانه مطالع محسوب شود و… آن چه در ان روی سکه در حال رخ دادن بود، کاهش عجیب و غریب شمارگان(تیراژ) چاپ کتاب بود که حتی به ۵۰ نسخه در هر نوبت چاپ نیز رسیده بود یعنی از یک سو مدیران مسابقه گذاشته بودند تا سرانه ی مطالعه را به رقمی قابل قبول برسانند و از سویی دیگر، کتاب نخواندن مردم باعث شده بود انتشاراتیها به مدد چاپ دیجیتال، صرفاً بر اساس بازار سنجی، نسخههایی از کتاب مورد نظر را منتشر کنند.
به آمارهای جبلی هم میرسیم اما نخست کالاهای چینی!
در یکی از برنامههای «شو» محور در شبکه سینمای خانگی، از یک چینی پرسیدند:
« چه مسئلهای در ایران برای تو عجیب و جالب توجه بود؟» خندید و گفت:«آنقدری که در خیابانهای ایران، خودروی چینی دیدم در خیابانهای پکن ندیدم!» حالا با این واقعیت چگونه کنار بیاییم؟ اصلاً حقیقت دارد به اندازهای که در خیابانهای ایران، خودروهای چینی وجود دارد در خیابانهای پکن وجود ندارد؟ اصلاً بر همین اساس، آیا چینیها میتوانند در یک کلیپ تبلیغاتی مدعی شوند، حالا که اکثر مردم ایران از خودروهای چینی استفاده میکنند پس لابد خودروی چینی بهترین خودروی دنیا است؟(صد البته چینیها خودروهایی در کلاس جهانی هم تولید میکنند ما زورمان نمیرسد یا شاید صلاح نمیدانند از ان نوع خودروهای به ایران صادر کنند!). یا چینیها بگویند؛ چون در خیابانهای ایران، بیشتر از خیابانهای پکن خودروی چینی وجود دارد لاجرم ایرانیها احترام خاصی به کالاهای چینی میگذارند؟
یادش بخیر، سریالهای دهه ی هشتاد(خاصه اوایل دهه ی هشتاد) مملو بود از نیش و کنایه به کالاهای چینی و این که با ورود گسترده ی کالاهای چینی، برخی صنایع و کسب و کارها عملاً تعطیل شده، این روزها البته اگر سریالی در محتوای خود چنین جملهای را بگنجاند حتماً جواز انتشار نخواهد گرفت اما اوایل دهه ی هشتاد، طعنه و کنایه به کالاهای چینی و اثرات مخرب آن بر بازار کسب و کار در ایران، مُد نبود، ضروری بود!
و اما آمارهای جبلی…
جبلی، رئیس سازمان صدا و سیما که نام برخی را نمیآورد تا وزن پیدا نکنند گفته است:«صدا و سیما ۸۷ میلیون نفر مخاطب دارد بین ۸۷ میلیون نمیشود یک رأی واحد را ایجاد کرد.»
در واکنش به این آمار، آدمیزاد میماند چه بنویسد، اصلا یاد مسابقات رایج در دهههای گذشته میافتیم:«یک مسابقه سی سؤال»، یکی از خوشمزهترین سؤالات این بود:«توی جیب جا میشود؟» البته سؤال جالب توجه دیگری نیز داشت:«خوردنی است؟».
گیریم «پیمان جبلی درست میگوید:«صدا و سیما ۸۷ میلیون مخاطب دارد»، آن وقت تولیدات صدا و سیما چگونه میخواهد پاسخگوی ۸۷ میلیون بیننده باشد؟ گیریم «پیمان جبلی درست میگوید:«صدا و سیما ۸۷ میلیون مخاطب دارد»،
آن وقت صدا و سیما چگونه میخواهد به مطالبات این ۸۷ میلیون مخاطب پاسخ بگوید و…؟
در ابتدای این یادداشت متذکر شدیم؛ کسی که وارد رستوران میشود حتماً گرسنه نیست، مراجعه ی افراد به مراکز درمانی نشانه ی بیماری نیست، سرزدن به نمایشگاههای لوکس خودرو هم دلیلی بر ثروتمندی نیست!
این چند جمله یک خروجی در پاسخ به پیمان جبلی است و آن این که؛ شاید
۸۷ میلیون ایرانی در خانههای خود تلویزیون و رادیو داشته باشند اما این دلیلی بر مخاطب صدا و سیما بودن نیست!
لابد بعدِ پیمان جبلی، وزیر ارتباطات و فنآوری اطلاعات هم بیاید بگوید:«پلتفرمهای بومی ۱۵۰ میلیون کاربر دارد»، چرا؟ به آن دلیل که همین الآن در ایران، ۱۵۰ میلیون سیم کارت فعال داریم!
هم از وفور کالاهای چینی در ایران گفتیم، هم از مسابقه بر سر بالا بردن سرانه مطالعه، هم از آمار جبلی و هم از ادعایی که شاید همین امروز ـ فردا، عیسی
زارع پور آن را مطرح کند اما، پیمان جبلی به این چند مسئله حتماً دقت کند؛ وفور کالاها و خودروهای چینی یک توفیق اجباری است، بالا بودن سرانه ی مطالعه به دلیل مسابقهای است که مسئولان به راه انداخته اند، وجود رادیو و تلویزیون
در خانههای مردم دلالت بر مخاطب صدا و سیما نمیکند همانطور که حضور افراد در فرودگاه نشانه ی سوار هواپیما شدن نیست و ممکن است صرفاً برای استقبال و بدرقه آمده باشند.کوتاه سخن این که، عارضیم خدمت آقای پیمان جبلی، میگویند: دو نفر خالی بند کنار هم نشسته بودند، یکی گفت؛ پدر من سولهای ساخته که هرچه بروید ته آن پیدا نیست، دیگری هم برای این که کم نیاورد مدعی شد؛ ما نردبانی داریم که تا کره ی ماه میرسد، اولی که به اصطلاح کنف شده بود برای آن که طرف مقابل را به اصطلاح شرمنده کند پرسید: آن وقت این نردبان به آن بزرگی را کجا میگذارید؟ و صاحب نردبان عجیب و غریب هم بدون مکث گفت: میگذاریم درون سولهای که پدرت ساخته!
ماجرا، ماجرای آقای جبلی است و آمار مخاطبان ۸۷ میلیونی، کاری به عدد و رقم مخاطبان واقعی صدا و سیما نداریم فقط ماندهایم آن سه میلیون نفری که مخاطب صدا و سیما نیستند، مخاطب کجا هستند و اساساً چرا مخاطب صدا و سیما نیستند(البته اگر جمعیت ایران همین ۹۰ میلیون نفری باشد که گفته اند!)
Saturday, 27 April , 2024