آفتاب یزد – رضا بردستانی: در میان تصاویری که از دوحه، محل برگزاری جام ملت‌های آسیا در فضای رسانه‌ای کشور منتشر شد، یک عکس، حال و هوای عجیبی داشت، حضور بزرگان فوتبال ایران از نسل‌های مختلف که نام ایران و ایرانی را یدک می‌کشند؛ حشمت مهاجرانی، علی دایی و مهدی مهدوی کیا. این عکس، مستقیم […]

آفتاب یزد – رضا بردستانی: در میان تصاویری که از دوحه، محل برگزاری جام ملت‌های آسیا در فضای رسانه‌ای کشور منتشر شد، یک عکس، حال و هوای عجیبی داشت، حضور بزرگان فوتبال ایران از نسل‌های مختلف که نام ایران و ایرانی را یدک می‌کشند؛ حشمت مهاجرانی، علی دایی و مهدی مهدوی کیا.
این عکس، مستقیم و دربست ما را به صحبت‌های پیمان جبلی راهنمایی می‌کند همانی که گفته بود: «اسم فلانی (عادل فردوسی پور) را نمی‌آورم وزن پیدا نکند!» خواستیم تماس بگیریم با آقای جبلی و از ایشان بپرسیم؛ نظری در مورد «وزن» این عکس ندارید؟!
آن گفته در شبکه‌های اجتماعی به اندازه‌ی کافی واکنش برانگیز شد، آفتاب یزد هم مطلبی در همین باره نوشت اما پاسخی دریافت نشد چون معلوم بود گفتن آن حرف نه از روی اندیشه که ناشی از یک بغض بوده است!

 حرف می‌زنم (هر حرفی) پس هستم!
این روزها، فضای رسانه‌ای (رسمی و غیر رسمی) سرشار است از حرف، حرف‌هایی که هیچ مبنای حقوقی، علمی، جامعه شناسانه و مردم شناسانه ندارد. گویی برخی، حرفی می‌زنند و می‌روند اما آثار و سنگینی آن یک حرف تا مدت‌ها در اذهان باقی می‌ماند.
ایرانی‌ها اگرچه باهوش‌ترین ملت دنیا نیستند اما ضریب هوشی بالایی دارند یعنی به آسانی هر حرفی را قبول نمی‌کنند و در برابر هر حرفی هم لزوماً سکوت را نمی‌پسندند. مثلاً فلان وزیر آمد و از امکان حضور فلان خواننده‌ی لس آنجلس‌نشین گفت و رفت، یا آن مسئولی که آمد و بی‌مقدمه گفت: «اضافه شدن ماهی به سفره مردم، قیمت گوشت قرمز را کاهش می‌دهد!» یا خیلی‌هایی که در باره‌ی مهم‌ترین مباحث سیاسی – انتخاباتی حرف‌هایی زدند از جنس همین حرف‌هایی که: «حرف می‌زنم (هر حرفی) پس هستم!» و آن‌ها نیز رفتند.
اصلا در قانون اساسی آمده: «هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه مسائل داخلی و خارجی کشور اظهارنظر نماید. (اصل ۸۴)»، با استناد به همین اصل، خیلی از نمایندگان در هر باره‌ای اظهار نظر می‌کنند بی‌آن که اصل ۸۴ را کامل بخوانند زیرا آن اصل معروف، دو بخشی است، اول: «هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است» و دوم: «حق دارد در همه مسائل داخلی و خارجی کشور اظهارنظر نماید.» اما نمایندگان محترم مجلس صرفاً در تمام زمینه‌ها حرف می‌زنند و گاه چه آثاری که بر جای نمی‌گذارد اما در مقام مسئول بودن در برابر تمام ملت ایران به اصطلاح کُمیت‌شان بدجوری لنگ می‌زند (استیضاح‌ها را مرور کنید)!

حرف به مثابه یک موجود زنده
قائلیم به این که، حرف درست مانند یک موجود زنده، متولد می‌شود چون اظهار می‌شود، رشد می‌کند چون در فضای عمومی کشور منتشر می‌شود، باقی می‌ماند زیرا آن حرف بالاخره روی همه یا خیلی‌ها تأثیرگذار است و از بین می‌رود زیرا برخی حرف‌ها تاریخ مصرفی کوتاه دارند اما این از بین رفتن با همه‌ی از بین رفتن‌ها تفاوت دارد.
بالاتر گفتیم و نوشتیم؛ جامعه‌ی ایرانی باهوش است حتی اگر باهوش‌ترین نباشد و چون باهوش است لابد یک بایگانی ذهنی نیز دارد یعنی وقتی پیمان جبلی می‌آید و می‌گوید: «اسم فلانی را نمی‌آورم چون وزن پیدا می‌کند» لابد به گذشته باز خواهیم گشت
و قول‌هایی که درباره‌ی بازگرداندن فردوسی‌پور به تلویزیون داده بود یا بعدتر وقتی عکس حشمت مهاجرانی، علی دایی و مهدی مهدوی کیا را می‌بینیم خواهیم پرسید: «نظری درباره‌ی وزن این تصویر ندارید؟»

 چهره ها، سرمایه‌اند
مدت زمانی است سلبریتی ستیزی باب شده است که البته بخشی از ماجرا درست است اما حمله به بزرگان برای آن که آثار و تاثیرات آن‌ها کاهش پیدا کند را جامعه حتی اگر سکوت کند نمی‌پسندد، بالاخره با علی دایی، با فردوسی پور، با مهدی مهدوی کیا، با علیخانی، با رامبد جوان با مهران مدیری خاطره دارند، گریسته و خندیده اند، در محفل خانوادگی خود، آن‌ها را جای داده‌اند اصلاً ممکن است با یک حرف این‌ها امیدوارتر ادامه داده باشند پس از هر منظری که بنگریم، چهره‌ها فارغ از خوشایندها و بدآیندها، سرمایه‌اند که ممکن است در برهه‌ای از آن‌ها استقبال نیز نشود اما این که در فضای رسانه‌ای کشور خواسته باشیم منویات و تصورات حزبی و سیاسی خود را اشاعه و تعمیم بدهیم چندان صورت خوشی پیدا نمی‌کند.

 سیاست زدگی سلبریتی‌ها سم است
در یکی از برنامه‌های مناظره محور چنین عنوان شد که سیاست زدگی سلبریتی‌ها سم است اما و آیا از خودمان پرسیده‌ایم چه کسی سلبریتی‌ها را به سیاست آلوده کرد؟ چه کسی از سلبریتی‌ها برای رأی‌آوری دعوت کرد و با آن‌ها عکس یادگاری گرفت؟ به یاد می‌آوریم فلان نامزد انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری برای جلب حمایت سرخابی‌ها به چه کارهایی که متوسل نشد؟ آیا یادمان مانده است که حضور در پشت صحنه‌ی فیلم‌های سینمایی را کدام سیاستمداری باب کرد؟
سیاست زدگی سلبریتی‌ها سم است، قبول؛ اما سیاست زده کردن سلبریتی‌ها به انتخاب خودشان بود یا بازیگران عرصه سیاست؟
شاید اگر من هم در صدا و سیما نقشی داشتم حتماً اجازه نمی‌دادم مثلاً فردوسی‌پور که یک چهره‌ی ورزشی است با محمدجواد ظریف مصاحبه کند آن هم برای پخش در برنامه‌ی فوتبالی نود اما منطقی است برای یک دستمال، کل قیصریه را به آتش بکشیم؟ با یک تذکر نمی‌شد ماجرا را ختم به خیر کرد؟
در زمان ریاست جمهوری حسن روحانی، صدا و سیما مگر از برنامه‌های طنز و شو برای انتقاد از دولت به تلخ‌ترین شکل ممکن استفاده نمی‌کرد؟ مگر میان پرده‌های کمدی و طنز با درونمایه‌ی گرانی و تورم کم داشتیم؟ یادآوری کنم سر جریان تورم نقطه به نقطه چه اَلم شنگه‌ای که درست نکردند؟ امروز آن برنامه‌ها کجا است؟ آن مجری‌ها و طنزپردازان در پس کدام پرده پنهان شده‌اند تا با زبان طنز بگویند: گوشت قرمز ۳.۵ برابر شده، مرغ ۵ برابر، اجاره بها چندین و چند برابر، بلیط هواپیما گران و نایاب، دلار و سکه در چه وضعیتی است، نان چقدر گران شده، لبنیات چرا روزانه دچار رشد قیمت می‌شود و…؟
این روزها اگر می‌خواستند خندوانه و دورهمی بسازند، چگونه می‌ساختند؟ اگر می‌خواستند دکتر سلام درست کنند چه می‌کردند؟ پاسخی داشتند بدهند که چرا تورم را در تلویزیون داد می‌زنند؟ گرانی‌ها را چرا دستمایه‌ی طنز می‌کنند؟!

 وزن یک عکس
بازگردیم به وزن یک عکس و ماجرا را درز بگیریم. در خبرها مطلبی آمده بود با این تیتر: «ونزوئلا چگونه تورم ۳۰۵ درصد را شکست داد؟» و یک گزاره‌ی خیلی عجیب: «ونزوئلا وقتی به آخر خط اقتصاد رسید، خود را نجات داد!»
نمی‌خواهیم بگوییم به آخر خط رسیده‌اید اما «فرض محال که محال نیست؟» اصلاً بیاییم فکر کنیم به آخر خط رسیده ایم. از حمله به چهره‌ها نفعی حاصل نشد، دایی و فردوسی پور محبوب‌تر شدند، مجری‌ها هم که یکی یکی دارند به تلویزیون باز می‌گردند پس نتیجه بگیریم آن سیاست‌ها و برخوردها نتیجه نداده است، عقب گرد هم نمی‌کنیم، بازنگری کنیم، در سیاست‌های‌مان تجدید نظر کنیم، ملایم‌تر و مهربان‌تر حرف بزنیم، هر حرفی نزنیم این جامعه‌ی باهوش قطعاً سکوت نمی‌کند و پاسخ می‌دهد هم به آن که گفت: «نصرالله معین می‌تواند بازگردد» هم به این که گفت: «اضافه شدن ماهی به سفره مردم، قیمت گوشت قرمز را کاهش می‌دهد!» جامعه‌ی باهوش ابدا با انفعال و سکون و سکوت میانه‌ای ندارد. نمی‌توانیم حرف بزنیم و بازخوردهای آن حرف را نادیده بگیریم یعنی نادیده بگیریم مُهر قبول زده‌ایم به نادرستی حرف خودمان و این یعنی حرف درستی نزده‌ایم و نمی‌خواهیم بپذیریم آنچه گفته‌ایم نادرست بوده است.
کاری به وزن این و آن نداشته باشیم که وقتی از وزن حشمت مهاجرانی، علی دایی و مهدی مهدوی کیا می‌پرسند، سکوت کنیم. کاری به سلبریتی‌هایی که خودمان وارد گود سیاست کرده‌ایم نداشته باشیم، من بعد از این هم تعهد بدهیم از چهره‌ها برای رأی‌آوری استفاده یا خدای ناکرده سوء استفاده نکنیم.
این روزها که فضای کشور اندک اندک انتخاباتی می‌شود بازهم شاهد هستیم برخی توبه‌ی موقت کرده، پشت کرده‌اند به همه‌ی آن چه علیه سلبریتی‌ها گفته‌اند و بازهم می‌بینیم از محبوبیت این عده دارند برای مقاصد انتخاباتی بهره‌برداری می‌کنند بی‌آن که به خاطر داشته باشند همین‌ها را فردای نیامده باید بایکوت کنند و
باز هم رو در روی افکار عمومی قرار بگیرند گویا عادت کرده‌ایم از گذشته‌ی خودمان و گذشته‌ی گذشتگان‌مان درس نگیریم!