شکی نیست که اجرای صادقانه، لهجه شیرین و کلام آهنگین «واقعیه یا کیکه؟!» بخشی از دلایل محبوبیت و شهرت نوجوان اردبیلی در ماههای اخیر بوده است، اما آیا این تمام ماجرا است؟! آیا ظهور مکرر «واقعیه یا کیکه؟» در کلام و متن جمعی ما صرفا متاثر از جذابیت‌های رسانه‌ای است یا دلایل معنادار دیگری هم […]

شکی نیست که اجرای صادقانه، لهجه شیرین و کلام آهنگین «واقعیه یا کیکه؟!» بخشی از دلایل محبوبیت و شهرت نوجوان اردبیلی در ماههای اخیر بوده است، اما آیا این تمام ماجرا است؟! آیا ظهور مکرر «واقعیه یا کیکه؟» در کلام و متن جمعی ما صرفا متاثر از جذابیت‌های رسانه‌ای است یا دلایل معنادار دیگری هم بر آن متصور است؟!
در جامعه‌ای که «واقعیت» مدام و به شکلهای مختلف انکار یا تحریف می‌شود، ذائقه جمعی هم به همه چیز مشکوک خواهد شد، شهروندان دیگر خبر راست و تحلیل واقعی را هم به راحتی باور نمی‌کنند و همواره احساس می‌کنند اتفاقی پشت پرده در جریان است. «واقعیت گریزی» در یک جامعه به تدریج باعث غرق شدن در شعارها و آرمانهای رویایی و خیالی می‌شود، آنقدر که «کیک» ها و «فیک» ها هم اغلب رنگ و لعاب واقعیت می‌گیرند و تشخیص آن‌ها دغدغه روزمره مردم می‌شود. گویا مردم همیشه در معرض تشخیص «واقعی بودن» اخبار، شعارها، وعده‌ها و تحلیل‌ها قرار دارند، هرچند تجربه زیست‌‌شان هم اغلب «کیک بود
بچه‌ها» است!
دامن زدن به شهرت «واقعیه یا کیکه؟» توسط شهروندان ایرانی را می‌توان معنادار و برخاسته از شعور جمعی جامعه تفسیر کرد. جامعه شکل گرفته از همه ما که «کیک» بودن وعده دلار پنج هزار تومانی و کاهش تورم را چشیده‌ایم…
… تاثیر «واقعی» تحریم‌های اقتصادی را به رغم همه شعارها و خبرها با همه وجودمان احساس کرده‌ایم، «کیک» و یا شاید «فیک» بودن اخبار مبارزه با فقر و فساد و رانت را شاهد بوده‌ایم، لبخند زده‌ایم و با خود گفته‌ایم «بچه ها! به نظرتون واقعیه یا کیکه؟!».
چند شب قبل، تیپ و شمایل یکدست تماشاگران تیم فوتبال ایران در قطر برایم سوال شده بود. یکی از آشنایان گفت اتفاقا فلانی و بهمانی هم برای تماشای بازی‌ها به قطر اعزام شده‌اند، جالب اینکه سابقه فوتبالی و حضور در استادیوم هم نداشتند. وقتی تماشاگران فوتبال‌مان هم واقعی نیستند و برای مدیریت فضای ورزشگاه به قطر «اعزام» شده‌اند، مردم ما چطور واقعی بودن کت و دامن خانم مجری را باور کنند و به نزدیکی انتخابات ربطش ندهند؟!