حسین تفنگدار نویسنده و کارگردان تئاتر این روزها نمایش «ورا نام تهمینه سهراب کرد» را در سالن «سایه» واقع در مجموعه تئاتر شهر روی صحنه دارد. این اثر بر اساس شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی است که چند سال پیش در هجدهمین جشنواره نمایش‌های آئینی سنتی روی صحنه رفت. این نمایش از هفتم آذرماه روی صحنه […]

حسین تفنگدار نویسنده و کارگردان تئاتر این روزها نمایش «ورا نام تهمینه سهراب کرد» را در سالن «سایه» واقع در مجموعه تئاتر شهر روی صحنه دارد. این اثر بر اساس شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی است که چند سال پیش در هجدهمین جشنواره نمایش‌های آئینی سنتی روی صحنه رفت. این نمایش از هفتم آذرماه روی صحنه رفته و اجرای آن تقریبا تا اواسط دی‌ماه ادامه خواهد داشت. ایلنا با حسین تفنگدار درباره اهمیت نمایش ایرانی و جزئیات اجرای نمایش «ورا نام تهمینه سهراب کرد» گفتگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

همواره به عنوان نویسنده و کارگردان بر توجه به نمایش‌های ایرانی و پرداختن به گونه‌های «آیینی و سنتی» تاکید داشته‌اید. چرا باید به نمایش‌های آیینی سنتی و دیگر گونه‌های ایرانی توجه کنیم؟
در ابتدا بگویم که من از گونه «تئاتر فرنگی» که آموخته بودم، کارم را شروع کردم و بعد به «نمایش ایرانی» رسیدم. به هرحال یکی از بارزترین دلایل برای پرداختن به نمایش ایرانی، عرق ملی است. به این فکر کردم که من به عنوان یک ایرانی چرا باید برای پرداختن به گونه‌های اروپایی تلاش کنم. به این فکر کردم که بهتر است اول مدل‌های خودمان را یاد بگیرم و بعد به سراغ گونه‌های غیر ایرانی بروم. اگر توجه کنید، برخی از دوستان از نمایش‌های آیینی سنتی شروع می‌کنند و سپس به مدل‌های فرنگی می‌رسند. این روال برای من برعکس بوده. از طرفی می‌بینم بزرگانی چون بهرام بیضایی، مرحوم علی حاتمی و همینطور زنده‌یاد محمود استاد محمد همواره روی نمایش ایرانی تمرکز داشته‌اند. پس به این ترتیب اهمیتی وجود داشته که این بزرگان چه در فیلم‌ها و چه درتئاترهای‌شان به نمایش ایرانی پرداخته‌اند.

پس از فراگیری و کسب تجربه در حیطه تئاتر اروپایی بود که به نگارش و تولید نمایشنامه‌ها و نمایش‌های ایرانی پرداختید؟
بله در ادامه شروع کردم به جستجو کردن. در این مسیر با استادی چون آقای داود فتحعلی‌بیگی آشنا شدم که این مواجهه برایم بسیار تاثیرگذار بوده و از ایشان بسیارآموخته‌ام. آقای فتحعلی‌بیگی جزو هنرمندان فاضل ماست و باید قدرشان را بدانیم.

جدا از آنچه گفتید آقای فتحعلی‌بیگی آخرین فرد از نسل استادان نمایش‌های ایرانی است. متاسفانه اغلب آن‌ها از دنیا رفته‌اند.
درست است آقای فتحعلی‌بیگی آخرین هنرمند عرصه نمایش‌های ایرانی از نسل گذشته است و به هرحال باید از داشته‌ها و تجارب این دسته از هنرمندان بیشتر استفاده کنیم.

در ادامه چه روالی را در تولید و اجرای آثار نمایشی پیمودید؟
بعد در ادامه این روند کشف‌هایی برایم صورت گرفت. مثلا اینکه می‌دیدم نمایش ایرانی برخلاف نمایش فرنگی به شدت بر صداقت تکیه دارد. به طور مثال در نمایش فرنگی و البته کلاسیک بازیگر چنان نقش اتللو را بازی می‌کند و صحنه چنان ساخته می‌شود که تماشاگر آن را باور کند و همه چیز را باورپذیر باشد. نمایش ایرانی اینطور نیست. این صداقتی که روی آن تاکید دارم در نوع اجرای نمایش ایرانی است. بازیگران در نمایش ایرانی یا «تقلیدچی» و یا «شبیه‌خوان» هستند.. بازیگر نمایش ایرانی با صداقت می‌گوید من در اثر فلان شخصیت هستم، اما به اتفاق دیگر بازیگران همه چیز را برای شما بازی می‌کنیم.

بله عمده‌ترین تفاوت نمایش ایرانی با دیگر گونه‌های غیر ایرانی نوع روایت آن است که شما از آن به عنوان «صداقت» یاد می‌کنید.
دقیقا همین‌طور است که می‌گویید و ما در نمایش ایرانی تماشاگر را فریب نمی‌دهیم. واقعا بدون هیچگونه تعصبی می‌گویم؛ در نمایش ایرانی با موارد شگفت‌انگیزی مواجهه شده‌ام که لااقل تا امروز با نمونه‌های مشابه آن‌ها بر نخورده‌ام. حین تمرکز روی نمایش ایرانی و کار کردن روی این گونه متوجه شدم دست نویسنده و کارگردان در نگارش و اجرای این دسته از آثار چقدر باز است. و حال می‌گویم نمایش ایرانی جای ابراز خلاقیت بسیار دارد.

ما در ادبیات‌مان منابع متعددی داریم که می‌توانیم برای نگارش اثر از آن‌هابهره ببریم. این منابع تا آن حد متعدد هستند که شاهنامه فردوسی تنها یکی از آن‌هاست.
بله با شما موافقم. و چقدر راحت می‌توانیم در این زمینه بنویسیم و اثر نوشته شده را اجرا کنیم. مخاطبانی که نمایش‌های مرا دیده‌اند، متوجه این موضوع هستند که از آکسسوار، دکور و اسباب صحنه و مواردی در این زمینه راحتم. من در نگارش و اجرای نمایش‌های ایرانی از هر آنچه دست و پای مرا درجهت بروز خلاقیت می‌بندد، آزادم.

شما و دیگر دوستان نویسنده و کارگردان بر اساس رویه مرسوم همیشگی در همه مقاطع تاریخی، باید به مشکلات روز و دغدغده‌های اجتماعی معاصر بپردازید. آیا شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی چنین قابلیتی دارد که به واسطه آن به چالش‌های روز بپردازید؟
من با فرمایش شما موافقم. اینکه گمان کنیم که اگر مثلا به سراغ شاهنامه برویم کاری منسوخ و قدیمی انجام داده‌ایم، درست نیست. اینکه تصور کنیم شاهنامه فردوسی حاوی موضوعات روز نیست نیز نگرشی غلط است. غلط دانستن چنین ایده و نگرشی دلیل دارد؛ چون بزرگانی چون فردوسی (که نمایشم را از آن وام گرفته‌ام) در آثارشان موارد و موضوعاتی را مطرح می‌کنند که در مورد انسان است. «خیانت»، «شجاعت»، «بخشش»، «آزادی» و «حسادت» که فردوسی در شاهنامه به آن‌ها می‌پردازد موضوعاتی انسانی جهانشمول هستند. این مسائل کهنه نمی‌شوند. اینکه ما باید در همه مقاطع زندگی با نفس خودمان بجنگیم و خودمان را از برخی مقولات نفی شده دور کنیم، هرگز کهنه نخواهد شد. چنین دغدغه‌هایی در تمام مقاطع تاریخی مورد توجه بوده‌اند چون انسانی هستند.

چنین نگرشی بدون شک مفید و کارآمد است، اما خب به کشف و شهودی از سوی نگارنده و کارگردان نیاز دارد تا حین اجرا مخاطب تا به آخر کار را دنبال کند. به هرحال مخاطب امروزی با انواع سبک‌ها و گونه‌ها مواجه است و شاید نمایش و هنر کلاسیک برایش آخرین گزینه باشد.
باید بگویم تماشاگر ایرانی پرداختن به موارد انسانی در قالب نمایش ایرانی را دوست دارد و چه کسی گفته غیر از این است؟! مخاطب (حتی مخاطب امروزی) زمانی که با موضوع و دغدغه‌ای انسانی مواجه می‌شود با آن ارتباط می‌گیرد. بخصوص منابعی چون شاهنامه برای مخاطب ایرانی جنبه ملی میهنی دارد. حتی اگر مثلا داستان رستم و سهراب را در یک نمایش دگرگون کنیم، باز هم تماشاگر به دیدن آن تمایل دارد. او می‌خواهد بداند من نویسنده و کارگردان با برداشتی که از این داستان داشته‌ام چه می‌خواهم بگویم؟ همه اینها را گفتم که تاکید کنم کتاب مهمی چون شاهنامه فردوسی هرگز قدیمی و کهنه نمی‌شود و مضامین آن همیشه برای مردم جذاب است.

نه فقط شاهنامه. ما منابع متعدد دیگری داریم که توسط شاعران، عرفا، نویسندگان و ادیبان ایرانی نوشته شده‌اند و می‌توانیم از آنها در جهت ارتقای نمایش ایرانی و گونه‌های آن بهره بگیریم.
همینطور است و این گستردگی منابع دست ما را برای پرداختن به سوژه‌های معتبر و انسانی بازمی‌گذارد. در تمام جهان همین است. ویلیام شکسپیر هم «رومئو و ژولیت» و «اتللو» را چند صد سال پیش نوشته است. آیا می‌توانیم بگوییم این متن یک اثر کهنه و قدیمی است؟ منابع و داستان‌های ایرانی هم همینطور هستند. ما هرگز نمی‌توانیم گلستان سعدی را کنار بگذاریم و این اتفاق رخ نمی‌دهد.

آیا نگارش متن «ورا نام تهمینه سهراب کرد» پنج سال طول کشیده؟ درباره این چالش و روندی که تا نتیجه نهایی طی کرده‌اید کمی توضیح دهید. این برداشت، اقتباس یا الهام چطور صورت گرفته است؟
من اولین بار که شروع به نوشتن کردم، اتفاقی عجیب افتاد. اینکه شما از الهام گرفتن گفتید، دقیقاً همینطور شد. من دوست عزیزی دارم به اسم محسن کبیرنژاد که الان تهیه‌کننده و آهنگساز نمایش «ورا تهمینه سهراب کرد» است. من و محسن یک روز در دفترم نشسته بودیم و با هم گفتگو می‌کردیم که ایشان سازش را برداشت و شروع به بداهه‌نوازی کرد، همزمان من ناخودآگاه و بی‌اختیار جملاتی را بیان کردم. کمی بعد به خودم آمدم و متوجه شدم اتفاق عجیبی در حال رخ دادن است. در ادامه کاری که کردم این بود که پشت لپ‌تاپم نشستم و شروع به نوشتن آن جملات کردم. باید بگویم شروع نگارش نمایشنامه «ورا تامین سهراب کرد» اینجا بود. در ادامه نوشتم و بارها نوشتم تا اینکه این روند ۵ سال به طول انجامید. البته طی این چند سال وقفه‌هایی وجود داشت و من مشغول کارهای دیگری نیز بودم که در نهایت این روند پنج سال طول کشید.

نمایش «ورا تهمینه سهراب کرد» را پیش از اجرای عموم در کشورهای دیگر روی صحنه برده‌اید. این اتفاق می‌تواند برای اجرای عموم در داخل کشور آزمون و خطا هم محسوب شود. از این تجربه و چالش‌ها و ویژگی‌هایش بگویید.
من نمایش «ورا نام تهمینه سهراب کرد» را پیش از آنکه در ایران اجرای عمومی داشته باشیم، در کشورهای آلمان و هلند روی صحنه بردم. این اتفاق به دعوت دوستم خانم تفتی که تهیه‌کنندگی کار را به عهده داشتند، رخ داد. ایشان زمانی که سال نود وشش فیلم اجرای ما را دیدند، از کار خوششان آمد. در این میان آقای محسن زرآبادی که در کار نقش داشتند و بازیگری توانا هستند به دلیل گرفتاری‌هایی که داشتند، نتوانستند ما را همراهی کنند و خودم جای ایشان ایفای نقش کردم. شاید باورتان نشود اما اجرای ما در آلمان و هلند با استقبال عجیبی از سوی مخاطبان مواجه شد. این استقبال واقعا مرا شگفت‌زده کرد. تماشاگرانی داشتیم که به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودند. آن‌ها چه از موسیقی کار، چه بازی‌ها و کلیت اجرا خوششان آمده بود.

شما برای اجراهای داخلی و روی صحنه بردن اثر اخیرتان در تئاتر شهر از چه حمایت‌هایی برخوردار شده‌اید؟
تقریبا هیچ.

درصدی که گروه اجرایی به سالن می‌دهد به قوت خود باقی است؟
بله همچنان بیست درصد گیشه را از ما کم می‌کنند.