آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: به دولت سیزدهم نقدهای بسیاری وارد است که اگر خواسته باشیم در یک جمله خلاصه کنیم قطعاً به «ناپاسخگویی» خواهیم رسید یعنی، در کنار بسیاری از کاستیها و عملکردها و سوء مدیریتها که عموماً در تمامی دولتها وجود داشته، در این دولت بیشتر و عیان تر؛ شاهد بوده ایم، کابینه […]
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: به دولت سیزدهم نقدهای بسیاری وارد است که اگر خواسته باشیم در یک جمله خلاصه کنیم قطعاً به «ناپاسخگویی» خواهیم رسید یعنی، در کنار بسیاری از کاستیها و عملکردها و سوء مدیریتها که عموماً در تمامی دولتها وجود داشته، در این دولت بیشتر و عیان تر؛ شاهد بوده ایم، کابینه ی سیزدهم در مسیر «ناپاسخگویی» حتی گوی سبقت را از «حسن روحانی» نیز ربوده است.در این یادداشت ابداً قصد نداریم از دولت سیزدهم دفاع کنیم زیرا خودمان را در زُمره ی منتقدین خیلی جدی دولت میدانیم و بارها در مسائل و موضوعات متعدد، نقدهای خود را بیهیچ لکنت زبانی منتشر کردهایم و هزینهها دادهایم اما، در این نوشتار میخواهیم به یک پدیده عجیب و غریب بپردازیم، پدیدهای که برخی در نقدها و گوشه و کنایه زدنها به دولت سیزدهم به گونهای موضعگیری میکنند که گویی «سوپر من» دوران هستند و اگر مملکت را فقط برای چند ساعت در اختیار آنها قرار دهند، لابد تمامی مشکلات را حل کرده، در کمال ادب و خضوع باز کابینه را به رئیسجمهور فعلی تحویل داده خواهند گفت: «لطفاً بفرمایید ادامه دهید. در ضمن بازهم اگر مشکلی داشتید در خدمتگزاری حاضریم!»
دولت سیزدهم هم تمام میشود…!
نخست خاطرهای نقل کنیم از یکی از نمایندگان مجلس. این نماینده سابق مجلس که معلم دانشگاه نیز هست به ما گفت:«برای سخنرانی به یکی از روستاها رفته بودم، بعدِ یک ساعت سخنرانی، پیرمردی که پای تریبون، ساکت و آرام نشسته بود رو کرد به من و گفت: این مثلاً تبلیغ برای پیروزی در انتخابات بود؟ و من که متوجه منظور او نشده بودم گفتم: برنامه هایم را گفتم، انتخاب با خود مردم است. خندید و گفت: اینجوری ادامه بدهی انتخاب نخواهی شد، وعده بده، شعار بده، حرفهای عجیب و غریب بزن، اصلا قولهایی بده که میدانی نمیتوانی! با تعجب گفتم: پدر جان، به جای این که نصیحتم کنی راه و چاه شعار به من نشان میدهی؟ بیتوجه به اعتراضم گفت: این مردم نیامدهاند برنامههای تو را بشنوند آمدهاند کمی قول و وعده تحویل شان بدهی، این خاصیت رقابتهای انتخاباتی است جز این رفتار کنی موفق نخواهی شد. از شما چه پنهان در سخنرانیهای بعدی، اندکی هم قول و وعده دادیم که دیدیم واقعاً ورق برگشت!»
این خاطره را گفتیم که یادآور شویم؛ قول دادن یک وجه ماجرا است، عادت به وعده و شعار شنیدن وجه دیگر. طبیعی است کسی که میخواهد رئیس جمهور مملکتی شود لابد نمیآید بگوید: «صبر کنید ببینیم اوضاع چگونه است، اگر شد دلار را ارزان میکنیم، اینترنت را آزاد و رایگان میکنیم، بودجه بود جاده میسازیم، خدا کمک کرد بیمارستان و مدرسه خواهیم ساخت و…» لابد میآید و وعده پشت وعده و قول پشت قول که؛ چنین و چنان میکنیم و فلان و بهمان تا رأی جمع کند، میگویید اخلاقی نیست؛ ما هم میپذیریم اما ساز و کار سیاست همین گونه است، بوده، هست و خواهد بود، باور ندارید تا بهار ۱۴۰۴ صبر کنید.
تا اینجای ماجرا، هم ما و هم دولت به خوبی میدانیم نشستن در سایه وعدههای انتخاباتی، نه سعادتی نصیب ملت خواهد کرد و نه اساساً امن است اما از یک جایی به بعد، شعار و وعده دادن به مسیری هدایت میشود که انتظار میآفریند، امید به وجود میآورد، مردم روی آن حساب میکنند و… از این جا به بعد، به صورتی کاملاً طبیعی، نقدها شکل و شمایل دیگری پیدا میکند که باید در آن تدبر و تأمل کرد.
در میان وعدههای انتخاباتی آقای رئیسی، هرجا مسئله ی رفع تحریمها و ارزان کردن دلار و ایجاد رونق اقتصادی و سر و سامان دادن به بورس و کنترل قیمتها و تورم در میان بوده، معمولاً منتقدان حتی لجباز نیز چون میدانند ریشه ی برخی مباحث داخلی نیست و بستگی تام و تمام به رفتار و انتخاب طرف مقابل و نیز تعاملات بینالمللی و تحریمها دارد (حتی اگر بگویند ندارد هم میدانند، دارد) و تغییر میکند خیلی اصرار نمیکنند اما وعدههایی چون ساخت چهار میلیون مسکن، ایجاد چهار میلیون شغل، آزاد و رایگان کردن اینترنت از آن دست است که نه مردم کوتاه میآیند و نه منتقدان یعنی، دستِ کم میگویند: «تورم کاهش پیدا نکرد با تأسی به تحریمها توجیه پذیر میشود اما نساختن مسکن و ایجاد نکردن شغل و آزاد و رایگان نکردن اینترنت که نمیتواند از عهده ی دولت خارج باشد؟» و از این جا به بعد، بحث آغاز میشود. این دولت هم مثل تمامی دولتهای قبل تمام خواهد شد. لابد بعد از اتمام دوران پاستورنشینی دولت، بسیاری از ناگفتهها عیان خواهد شد اما در میان وعدههای انتخاباتی، کم نیستند وعدههایی که عمل نکردن به آن روی ذهن و یاد مردم تا همیشه باقی خواهد ماند از ان جهت که، روی سرنوشت مردم تأثیرگذاشته و این تلخترین واقعیتی است که اگر رئیسجمهور از همین حالا به بیست ماه بعد فکر کند لابد
تجدید نظرهایی در دستور کار خود قرار خواهد داد.
«سوپرمنیسم» و بازار سیاست
در این روزها که حتی روزنامههای نزدیک به دولت نیز منتقد دولت آقای رئیسی شده اند، کم نیستند منتقدانی که نام و چهره شان بسیار آشنا است. خودشان از کارگزاران نظام بوده اند، پستهای مهم مدیریتی در اختیار داشتهاند حتی پستهایی بسیار مهم. این عده در نقادی چنان رفتار میکنند که ذهن آدمی «سوپر من» را متصور میشود گویی هستند کسانی در این سرزمین که میتوانند یک ساعته تمامی مشکلات را حل کرده، دولت و مملکت را شُسته و رُفته مجدداً تحویل رئیسجمهور بدهند اما میدان برای حضور و نشان دادن عرضه و توان در اختیار ندارند در حالی که اینچنین نیست.
منتقدان دانه درشت و شناخته شده ی امروز، دیروزهای نه چندان دور بخشی از هرم قدرت بوده اند، توان و اختیار نیز داشتهاند اما نتوانسته اند، چون شرایط به گونهای رقم میخورده که حتی تصمیماتی میگرفتهاند برخلاف میل باطنی خود اما در مقام نقد دقیقاً در جایگاه « سوپر من» ماجرا نشسته و توئیت پشت توئیت که اگر نمیتوانید صندلی را ترک کنید و این یعنی ما بهتر از شما قادر به حل مشکلات هستیم که بسیار آزاردهنده است! فلان چهره ی سیاسی، همین چند روز قبل، خیلی علنی گفت: چون به میدان نیامدند قافیه ی قدرت را به دار و دسته اصولگرا باختیم. از همان قماش و دوستان همان چهره ی سیاسی، که خود تا دیروز از کارگزاران نظام بودهاند اما، در نقد حرفهایی میزنند که با واقعیتهای تدبیر مملکت فاصلهای کهکشانی دارد در حالی که میدانند چرا رئیس جمهور نشدند. منکر برخی ناکارآمدیها نیستیم، اساساً معتقدیم رئیسجمهور با ایجاد تغییراتی در کابینه و استانداران میتواند تحول آفرین شود اما ساز و کارهای قدرت در ایران عزیز به قدری منحصر بفرد است که یکی از مدیران دولت روحانی به ما گفت: «فلان فرماندار استان الف را میخواستیم تغییر دهیم نماینده استان دال که صدها کیلومتر از استان الف فاصله داشت به ما زنگ زده، گفت: اگر فلان فرماندار را تغییر بدهی من هم یقه ی فلان وزیر در مجلس را میگیرم و تا تغییرت ندهد کوتاه نخواهم آمد.» در این چنین مناسبات قدرت، خود قضاوت کنید عزل فلان وزیر و استاندار چه تبعات عجیب و غریبی برای دولت سیزدهم که میانه تورم و گرانی و نارضایتی دست و پا میزند به وجود خواهد آمد. اندکی از ایران فاصله بگیریم. ترامپ در سخنرانیهای انتخاباتی، نه یک بار که بارها گفته: «من رئیس جمهور بودم روسیه به اوکراین حمله نمیکرد. من رئیس جمهور بودم یک روزه جنگ را خاتمه میدادم. من رئیس جمهور بودم حماس به اسرائیل حمله نمیکرد. من رئیس جمهور بودم حوثیها جرأت نمیکردند به کشتیهای حامل بار به اسرائیل حتی نزدیک شوند و…» گویی به خاطر ندارد هنگامی که رئیس جمهور بود تمامی این اتفاقات رخ داد و چون منافع امریکا ایجاب میکرد فقط نظاره گر بود. البته آن جا آمریکا است و اینجا ایران. در آمریکا مردم «سوپرمنیسم» را دوست دارند، میپسندند، اصلاً اگر نامزد انتخاباتی
سوپر من بازی در نیاورد به او رأی نخواهند داد و…
حتماً اهالی سیاست یادشان هست که بایدن در هنگامه ی رقابتهای انتخاباتی، چه وعدهها در مورد برخورد با عربستان و محمد بن سلمان سر قضیه ی قتل فجیع خاشقجی که نداد، کار به جایی رسید که دست از پا درازتر آمد ریاض و محمد بن سلمان حتی حاضر نشد با او دست بدهد. این بازیها در جهان سیاست عادی است، رواج دارد متداول است منتها ما شرقی ها، به همان اندازه که با وضعیت خود شوخی میکنیم عادت کردهایم به هر وعده و شعار انتخاباتی دل ببندیم در حالی که نام آن شعار انتخاباتی است و تاریخ مصرف دارد!
مملکت داری، «گر تو بهتر میزنی بستان بزن!»
نیست که برخی میاندیشند!
برخی در نقدها چنان چهره ی حق به جانب میگیرند که مترصد یک بفرما هستند تا با «پیک موتوری» خودشان را به پاستور برسانند در حالی که اساساً مملکت داری اینگونه نیست که مثلاً آقای رئیسجمهور از کوره در برود و بگوید: بسم الله! گر تو بهتر میزنی بستان بزن! خلاصه ی حرف این که؛ نقد کنید، سیاستهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاست خارجی دولت سیزدهم را به چالش بکشید کما این که بارها دولت را نقد کردهایم اما انتظار نداریم به گونهای رفتار کنید که شما را «سوپر من» تصور کنیم و باور کنیم اگر فلانی رئیس جمهور بود لابد الان اینترنت ایران ماهوارهای بود، تلفن همراه همه آیفون ۱۵ و دلار هم زیر ۵ هزار تومان، در شهر هم فقط بنز و تویوتا تردد میکرد! در این که آقای رئیسی در وعده دادن جانب احتیاط را رعایت نکرد شکی نیست. در این که بیجهت وعدههایی داد نشدنی (نظیر ساخت چهارمیلیون مسکن) نیز تردیدی نداریم. در این که در انتخاب کابینه میتوانست بهتر عمل کند نیز هیچ ابهامی نداریم. همه ی اینها در قالب رفتار و عملکرد پیدا است منتها دولت یک نمای بیرونی دارد که همه دارند میبینند و یک نمای درونی که بر همگان عیان نیست. این روزها به این نتیجه رسیدهایم اگر مصلحت ایجاب میکرد، رئیسجمهور خود از جدیترین منتقدان دولت سیزدهم بود کما این که به یکی از استانداران دولت سیزدهم گفتیم: «قطع به یقین استاندار نبودی یکی از شناخته شدهترین منتقدان دولت سیزدهم بودی» و او لبخندی ملیح تحویل مان داد و هیچ نگفت!
Saturday, 27 April , 2024