آفتاب یزد – گروه فرهنگی: منادا ناطقی از آن هنرمندانی است که تحصیلات هنری اش را در رشته کارگردانی تئاتر در دانشگاه سوره پی گرفته، البته سرکی هم به حوزه های پژوهش و ترجمه کشیده و انتخاب همین مسیر باعث شده که برای مدتی از کارگردانی تئاتر فاصله بگیرد. او در دانشکده صداوسیما هم در […]

آفتاب یزد – گروه فرهنگی: منادا ناطقی از آن هنرمندانی است که تحصیلات
هنری اش را در رشته کارگردانی تئاتر در دانشگاه سوره پی گرفته، البته سرکی هم به حوزه های
پژوهش و ترجمه کشیده و انتخاب همین مسیر باعث شده که برای مدتی از کارگردانی تئاتر فاصله بگیرد. او در دانشکده صداوسیما هم در رشته تهیه‌کنندگی تلویزیون ـ شاخه مستند ـ تا مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کرده و جدا از این، ساخت تعدادی فیلم کوتاه را هم در کارنامه هنری خود دارد. ناطقی پس از گذراندن تحصیلات در تهیه کنندگی سینمای مستند، به فعالیت در تئاتر مستند هم علاقمند شد، اما به دلیل محدودیت هایی که در این رشته وجود دارد، تاکنون موفق به کسب تجربه در این حوزه نشده است.
به هر روی او دوباره به تئاتر بازگشته و نخستین نمایش خود با موضوع «زنان و میل به مادر شدن آنها» را در تماشاخانه استاد انتظامی خانه هنرمندان روی صحنه برده، نمایشی که البته عنوانی عجیب و البته درخور توجه دارد؛ «شبی که نور را بلعیدی، آن‌جا بودم»، متن این نمایش توسط مهرنوش دقیقی نوشته شده و سحر صبحی، غزاله مظفری و سعید فرخی در آن به ایفای نقش پرداخته اند. به بهانه اجرای این نمایش که هفته پایانی روی صحنه بودنش را در سالن استاد انتظامی می گذراند، با کارگردان آن گفت وگویی انجام
داده ایم که ماحصل آن را در ادامه می خوانید.

نمایشتان چه اسم جالبی دارد، «شبی که نور را بلعیدی، آن‌جا بودم»!!! کمی درباره اش توضیح دهید تا بیشتر در جریان قرار بگیریم.
یک بار خبری در روزنامه خواندم درباره مادرانی که وقتی بچه‌های‌شان به دنیا می‌آید، آن‌ها را در سطل زباله می‌اندازند! این خبر تاثیر خیلی بدی بر من گذاشت، در کل موضوع زن، بارداری و تصمیم یک مادر برای نگه‌داشتن فرزندش برایم اهمیت دارد. بعد با مهرنوش دقیقی نویسنده همین نمایش‌نامه صحبت کردم و گفتم این موضوع خیلی برایم مهم است.

بعد چه شد؟
متن نمایش‌نامه تیرماه امسال به دستم رسید و قرار بود شهریورماه آن را روی صحنه ببریم که نشد، یک ماه بعد یعنی مهرماه تمرین‌هایمان را آغاز کردیم و بعد از نزدیک به دو ماه تمرین، در سومین ماه فصل پاییز یعنی آذر، نمایش را روی صحنه بردیم.

از آن دسته کارگردانانی هستید که سر صحنه حرف، حرف خودشان است یا با عوامل دیگر هم تعامل می کنید؟ مثلا با نویسنده متن بده بستان کلامی و نوشتاری داشتید، بالاخره ایشان متن را نوشته و از زیر و بم شخصیت ها آگاهی بیشتری دارد.
راستش خانم دقیقی فلسفه هنر خوانده و علاقه زیادی به اسطوره‌ها دارد، نمایش‌نامه ای که ایشان نوشته دو کاراکتر زن دارد که به «رادا» و «گلبان» معروفند، اگر نمایشنامه را بخوانید متوجه می شوید که وقت و دقت زیادی در نوشتن آن گذاشته شده است. در جواب سوالتان باید بگویم که گاهی حتی نظر نویسنده در اجرا از نظر من ارجح تر هم بود، مثلا یک جایی می خواستم یک کاراکتر مرد به نمایش اضافه کنم، نویسنده اول موافق این کار نبود، تا حدی هم من داشتم قانع می شدم که حق با اوست، اما بالاخره در پایان موفق شدم او را راضی کنم که کاراکتر مرد هم باید حضور داشته باشد.

تغییرات دیگری هم نسبت به متن در اجرا ایجاد شد؟
بله، تمام مواردی که در اجرا هست بر اساس استدلال های درست در اجرا آمده، مثل همین وجود کاراکتر مرد که برایش استدلال منطقی داشتم. من حتی بازیگران را هم وارد بحث می کردم و اگر نظری ارائه می کردند که تحلیل منطقی داشت، از پیشنهادشان استقبال می کردم.

با توجه به موضوع نمایش به نظر می رسد که بیشترین مخاطبان اجرای شما را بانوان تشکیل می دادند، درست است؟
نه فقط خانم ها، فکر می‌کنم این نمایش برای هر قشری می‌تواند جذابیت داشته باشد، در طول اجرا حتی افرادی به عنوان تماشاچی در سالن حضور می یافتند که اصلا با تئاتر میانه خوبی نداشتند یا به قولی تئاتربین نبودند، اما وقتی نمایش ما را دیدند خوششان آمد و با آن ارتباط برقرار کردند.

در نمایش شما ، نور و سایه و برخی موارد دیگر مانند حرکات فرم خیلی نمود دارد. کمی درباره این موضوع توضیح دهید.
کاملا درست می گویید. در متن نویسنده، پرده اول و پرده سوم کاملاً فرم هستند، یعنی توضیحاتی‌ست درباره دو زن که کارهایی انجام می‌دهند و هیچ اشاره‌ای هم نشده که هر زن کدام یکی و چگونه است. درباره بازی با نور و سایه هم باید بگویم که این یک علاقه شخصی است، در این نمایش هم احساس ‌کردم تکنیک سایه موثر واقع شود که اتفاقا موثر هم واقع شد و نمایش شکل جذاب و وهم‌آلودی پیدا کرد.

حرکات فرم متن را عینا در اجرا آوردید؟
آوردم، اما به صورت خیلی فشرده، در متن مخصوصا در پرده اول حرکات فرم بسیار
طولانی تر بودند که اگر عینا داخل نمایش می شدند، زمان نمایش طولانی تر می شد.

موسیقی خوبی برای صحنه‌های فرم در آغاز و پایان نمایش انتخاب شده که باعث شده صحنه‌ها جذاب‌تر به نظر بیایند، موافقید؟
بله، باید بگویم که مردم امروز به دلایل مختلفی مثل وجود ویدئوها و متن های کوتاه در فضای مجازی به سمت و سویی رفته اند که کوتاه خوان و کوتاه بین شده اند و خیلی به مطالب و توضیحات مفصل علاقه ندارند، آنها دوست دارند متن کوتاه بخوانند، تئاتر کوتاه ببینند، البته خود شما می دانید که نمی توان حرف یک نمایشنامه چندین صفحه ای را در مدت زمان کوتاهی به مخاطب ارائه کرد و خوب فکر می کنم که خود تماشاچی هم به این نکته واقف است، بنابراین فکر می کنم یک زمان چهل تا پنجاه دقیقه برای اجرای یک نمایش و رساندن مفهوم و حرف نمایش، زمان مناسب و معقولی باشد.

استقبال مخاطبان از «شبی که نور را بلعیدی، آنجا بودم» چگونه بود؟
خیلی خوب بود، حتی آقایان هم توانسته بودند با نمایش ارتباط برقرار کنند، در حالیکه به نظر می رسید که فقط بانوان بتوانند با مفهوم اجرا ارتباط صددرصدی بگیرند، اما استقبال مردم نشان داد که اینگونه نیست و آقایان هم با متن و قصه نمایش ارتباط خوبی برقرار کردند.

پروسه انتخاب بازیگران چگونه بود؟ آیا از نابازیگر هم استفاده کردید؟
تغییراتی در بازیگران انتخاب شده داشتیم، بعضی را انتخاب کرده بودیم، بعد نظرمان عوض شد و فرد دیگری جای بازیگر انتخاب شده را گرفت.

علت این تغییرات چه بود؟
خب فکر می کنم که بازیگر انتخاب شده اول نتوانسته بود به لحاظ زمانی با ما هماهنگ شود به همین دلیل فرد دیگری را جایگزین او کردیم.

شیوه برخوردتان با بازیگر در اجرا چگونه است؟ یعنی برای بهتر شدن خروجی کار، چگونه با او تعامل برقرار می کنید؟
کلا روش من این‌گونه است که دوست دارم خود بازیگران برای نقش‌شان مطالعه کنند، ولی خب برخی بازیگران اینگونه نبودند و با ما مچ نمی شدند، این مچ نشدن هم دلایل خاص خودش را دارد که البته برای من محترم است.
اینکه می گویید دوست دارم بازیگر خودش درباره نقش خودش مطالعه کند نشان از این است که بازیگر باید کارکشته باشد و توانایی زیادی داشته باشد یا به منزله این است که شما می خواهید دست بازیگر را در ایفای نقش باز بگذارید؟
منظور این است که بازیگر باید درباره نقش خود مطالعه کند و نتیجه مطالعه‌اش را با کارگردان در میان بگذارد و بپرسد نظر شما چیست و چطور می‌خواهید نقش را
پیش ببرید؟ بعد من کارگردان نظرم را در مورد نقش بگویم و او را به سمت و سویی که مد نظر خودم است، ببرم.

خب اینکه باز می شود حرف شما، قبول ندارید؟
به صورت صددرصدی نه، اگر ایده او بهتر از ایده من باشد، نظر او ارجحیت دارد، اصلا برای همین می گویم باید درباره نقش مطالعه کند اگر نه که از همان ابتدا خودم به بازیگر
می‌گویم اینطوری بازی کن و اینطوری بازی نکن.

خب به نظر خودتان شیوه اجرایی تان جواب داد؟ آنچه می خواستید در نمایش صورت گرفت؟
معتقدم تا یک جایی دست کارگردان است. حتی کارگردان‌های باسابقه طولانی هم
نمی توانند آنچه می خواهند را در اجرا پیاده کنند، بالاخره این بازیگر است که روی صحنه حضور دارد و خب ناگزیر چیزهایی را به نقش اضافه می‌کند و شاید هم چیزهایی را کم کند و جالب اینجاست که این اتفاق هر شب هم رخ می دهد. معتقدم کارگردان تا حدی می‌تواند کار را اصلاح و ویرایش کند، ولی باز هم بازیگر است که تعیین می کند که شما تا کجا می توانید او را مهار کند که روی صحنه چگونه باشد و چگونه عمل کند.

این یعنی بازیگران نمایش شما می توانند یا حق دارند ‌حتی روی صحنه به صورت خودمختار از بداهه هم استفاده می‌کنند؟
نه، اصلاً. من تاکید داشتم عین متن اجرا شود، چون می‌دانستم کلمات و جمله‌ها با چه وسواسی انتخاب شده‌اند و هر جمله، پله‌ی قدم بعدی می‌شود، یعنی اگر یک جمله را نگویند و جمله‌ی بعدی را بگویند متن خراب می‌شود.

بعضی مسائل روی صحنه کاملا برای تماشاچی آشکار بود و او می فهمید که قضیه از چه قرار است، اما شخصیت های خود نمایش انگار در حالت گنگی قرار داشتند که این موضوع را نمی فهمیدند، می خواهم بدانم این نفهمیدن و متوجه نشدن عمدی بود یا در طول اجرا متوجه شدید که این نفهمیدن در بهتر شدن اجرا می تواند موثرباشد.
اگر منظورتان دو شخصیت زن نمایش است باید بگویم بخشی از ماجرایی که در تعامل و بده بستان کلامی و نقشی که بین «گلبان» و «رادا» وجود داشت، به شخصیت «گلبان» برمی‌گردد که بیش از حد درگیر ماجرای مادرشدن خودش است که بیاید از باردار دریا بچه‌ای بگیرد و به محله‌شان برود و زندگی‌اش را ادامه دهد، یعنی خیلی متوجه این موضوع نمی‌شود، اما فقط این نیست. بالاخره ما محدودیت هایی در اجرا داشتیم که نه می شد نشانشان داد نه می شد نشانشان نداد، ابتدا سعی کردم با بخشی از لباس این مساله را منتقل کنیم که جذاب نشد و حذفش کردم. برای بازیگر نقش «رادا» هم سه دوره‌ی سه‌ماهه‌ی بارداری در نقش تقسیم کردم که تلاش کرد در بازی‌اش آن را اجرا کند. او تا یک‌سوم ابتدای کار طوری می‌نشیند که انگار سه ماهه‌ی اول بارداری اوست، بعد کم‌کم نشان می‌دهد باردار است. در مورد لباس، یک تکه بود که در صحنه‌ای به لباس اصلی اضافه می‌شد و این موضوع را نشان می‌داد اما باز هم مجبور شدیم به دلایلی حذفش کنیم. حتی به پروتز شکم فکر کردیم که کم‌کم بزرگ شود اما باز هم نشد چرا که از ابتدا در متن تاکید شده بود این شخصیت یک شکم خیالی دارد. به همین دلیل بازیگری را انتخاب کردم که لاغراندام باشد.