مادر ترجمانی از یک شعر نامی قشنگ و به بلندای مهربانی که صفای هر خانه با محوریت او معنا میگیرد، گل واژهای که در تقدس نامش، شکوه قامت به خاک سجود مینشیند و اذان عشق در پابوس حضورش به تپش قلب فرزندان جلوه میگیرد. بنازم آن خدایی را که حتی سجده بر او را شرک […]
مادر ترجمانی از یک شعر نامی قشنگ و به بلندای مهربانی که صفای هر خانه با محوریت او معنا میگیرد، گل واژهای که در تقدس نامش، شکوه قامت به خاک سجود مینشیند و اذان عشق در پابوس حضورش به تپش قلب فرزندان جلوه میگیرد. بنازم آن خدایی را که حتی سجده بر او را شرک بر خویش نمیپندارد و بوسه بر دستانش را پرورش روح انسانیت معنا میکند. او که به حق نشانی از خدا دارد بر روی زمین. بیشک انسانهایی که تنها در پیشگاه پروردگار و مادر و پدر، اقتدار قامت خویش را میشکند به حکم جبر روزگار هرگز تن نمیدهند و چون سروقامتان همیشه مردانه شعر زندگی میسرایند. بنازم مادران شهیدی را که بهترینها را تقدیم ارزشهای وطن کردهاند و تنها اگر به کاوش و تحقیق نگاهشان کنیم در خلوت سکوتشان بغض انتظاری نهفته است. مادری که همیشه ایام سجادهاش رو به قبله نیاز است و قنوتش همیشه ایام عطرآگین به رایحه خوش دعا با تکرار واژه رمز حیاتش؛ ایاک نعبد و ایاک نستعین که خدایا تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجویم. به راستی از دوران مدرسه تا دانشگاه به این نگاه بدرقه با کولهای پر از دعای او عادت داریم. در فشار سنگین زندگی روی شانهها، پناهی میجوئیم و او چون پرندهای بال میگشاید برای اعجازی از آرامش و تسکین.
به چادر نمازش دل گره میزنیم و آنرا با تمام وجود استشمام میکنیم تا با باران چشم، گلهای چادر گلی قشنگش را چون باغبانی آبیاری کنیم و چه ستودنیست این نقش اول فیلمنامه زندگی. وقتی نام مقدسش ضامن تعهدی میگردد، شکوه غیرت همپای آن عهد و قرار خواهد شد تا حرمت این نام بر همگان عیان شود. ضرب آهنگ تسبیح سجادهاش نقطه وصلی است از فرش زمین به معراج آسمان و ذکری آسمانی که در نگرانیها انیس او میگردد همراه با تلاطم تپشهای قلباش. نجوای دعای سحرگاهانش فاتح دربهای بهشت است و اسم رمزی بر ملائک که به حکم سخاوت پروردگار، بخشش و مغفرت را انیس این نجواها کنند. در لبخندش، حضور خدا را حس میکنی و چشمانش قبله نمای راه زندگیست وقتی از کُنج عینکش چون بازپرسی توانمند حال و روزت را میکاود و تو درمانده و حیران نمیتوانی راز دلت را از او مخفیسازی و تن به اقرار میدهی تا خالی شوی از آنچه نگفتن هاست! صدای ناهنجار چرخ خیاطیاشسازی را مینوازد و دلتنگیها را برایش وصله میکند و چشمهایش همیشه سرمه دارد به انتظار و
جالب آنجا خواهد شد که تو گاه دلتنگ همین ترانه ناخوش خواهی شد! عزیزی میگفت: آخرین باری که مادرم را دیدم در اوج ناباوری سلامم را پاسخ نداد! آن روز بود که تازه فهمیدم در این دنیای شلوغ چه تنها شدهام و اولین باری که قلبش آن ترانه همیشگی را نداشت. در ماوایی سرد و بیعطر، چشمانم خیس باران شد! در یک کلام خانه هست اما گرم نیست و شور استقبالی در آن یافت نمیشود! دیگر حالی برای شنیدن و رمقی برای گفتنها در خانهای بدون او نخواهد بود. حیف، او به سفری رفته است با بالهای سپید و من با انبوهی از حرفهای نگفته و حسرت نگفتنهای: مادرم دوستت دارم… مادر، برگرد کلی حرف دارم، حرفهایم که تمام نشده که چنین بقچه بستهای! وقتهایی که دلم هوایی میشود، میروم کنج یک خلوت دنج با استکانی از چای ایرانی تا عطر آن روزها را در سرابی استشمام کنم و آنقدر غرق میشوم در خاطرات که قند در دهانم آب میشود و چای هم در این انتظار سرد سرد میگردد اما این چای باز خوش طعمترین چای دنیا برایم خواهد شد! از این دار دنیا شماره خط تلفن خانهاش را به یادگار حفظ کردهام، ثروتی که مقیاسها هم در برآورد آن کم میآورند و گاه و بیگاه در وقت دلتنگی به آن شماره زنگ میزنم! درست مثل آن روزهای خوب اسم مادر روی گوشیم میافتد و زنگ میخورد گویی این صدای لای لایی در ذهن من است به سخن میآییم و میگویم و میگویم و دلم را خالی میکنم و آنقدر حرف میزنم و تلفن هم زنگ میخورد اما… گوشی را که قطع میکنم صورتم خیس است، درست مثل آن روزهایی که عاشقانه در شرشر باران بیچتر دل به باران زدهام و سبکبال مسیر را طی کردهام. چقدر دوست دارم باز مرا با نام کوچک صدا کند آنوقت است که جانی دیگر بگیرم، واژه مادر به تنهایی سرایش یک غزل ناب است او که باشد دنیایی معنا دارد حتی اگر در سیلاب مشکلات غرق باشیم یک فنجان چای از دستان مهربانش، مرهم درد است با رهاورد آرامش. این روزها وقتی بر پیشانیش نظر میاندازیم تازه خواهیم یافت که روزگاران ناجوانمردانه رسم گذر عمر را بر پیشانیش به چین و چروکی ترسیم کردهاند و شاید او آن قدر در ما حل شده است که این موضوع را ندیده است! پس دل به تیغ حزنی میسوزد تا با باران اشکی بیاختیار آرام گیرد تا اینگونه به پیشواز معبود رویم و صفای دل را سنگفرش حضور خدا سازیم و بخوانیمش به فاطمه آن دُردانه حضرت رسول که خود حافظ باشد این یادگار مهربانی را در این عصر نامهربانیها. قلم چه شوق نگارشی دارد به پابوس نامش، ارادت آوای قلب هامان را نثار این فرشته مهربان میسازیم و برای آنانی که این هدیه آسمانی را از دست دادهاند به مهر و مهربانی پروردگار صبر را خواهانیم. این روز بر تمامی بانوان ایران زمین و مادران وطنم فرخنده باد و عطر یاد آنانی که پر پرواز گرفتهاند و آسمانی شدهاند، مانا باد
Saturday, 27 April , 2024