آفتاب یزد – رضا بردستانی: آنقدری که «پاجوش» به نفع امثال «امیرحسین ثابتی منفرد» و لیست «صبح ایران» تمام شد، «چنار» برای قالیباف و یاران او خوش یمن نبود! روزی که تصمیم گرفتند «تصمیم کبری» را از کُتُب درسی حذف کنند لابد به این نتیجه رسیده بودند که؛ «زمانه دیگری شده جهان دیگر آن نظم […]

آفتاب یزد – رضا بردستانی: آنقدری که «پاجوش» به نفع امثال «امیرحسین ثابتی منفرد» و لیست «صبح ایران» تمام شد، «چنار» برای قالیباف و یاران او
خوش یمن نبود!
روزی که تصمیم گرفتند «تصمیم کبری» را از کُتُب درسی حذف کنند لابد به این نتیجه رسیده بودند که؛ «زمانه دیگری شده جهان دیگر آن نظم مورد نظر صفاپور در تصمیم کبری را برنمی‌تابد و ساختارهای پیچیده‌تری را دنبال می‌کند.» این مطلب را در یادداشتی خواندم که در حاشیه‌ی تجلیل از «عبدالرحمان صفاپور»، خالق اثر حالا دیگر نوستالوژیک شده‌ی «تصمیم کبری» نوشته و منتشر شده بود.
تصمیم کبری و حدادعادل، خیلی هم بی‌ارتباط به هم نیستند زیرا نام «غلامعلی حدادعادل» همیشه در کنار شورای تألیف کُتُب درسی به چشم می‌خورد.
تصمیم کبری، اگرچه از کتب درسی حذف شد اما از یادها نرفت، نرفت چون همه‌ی ما در برهه‌هایی از زندگی، مجاب و مجبور به اتخاذ «تصمیم کبری» شده ایم.

علم بهتر است یا ثروت، چنار بهتر است یا پاجوش؟!
هنوز و شاید همیشه، دم دستی‌ترین و در عین حال «پیچیده ترین» موضوع انشاء همین خواهد بود: «علم بهتر است یا ثروت؟» روزگاری بی‌هیچ تردیدی می‌نوشتیم: «البته واضح و مبرهن است که علم از ثروت بهتر است». زمانه چرخید و چرخید تا جایی که دیگر بی‌هیچ تردیدی نمی‌نوشتیم بلکه، دست – دست می‌کردیم که کدام بهتر است؛ علم یا ثروت؟
بازهم زمانه تغییر کرد و رسید زمانه‌ای که دیگر تردیدها از بین رفت و این بار با سینه‌ای جلو داده شده و گردنی برافراشته می‌نوشتیم: حتماً ثروت بهتر است! در حالی که از درون، درگیر و دست به یقه با «وجدان»، خودمان هم می‌دانستیم برای ابد، «علم از ثروت بهتر است»!
حکایت «قالیباف» و اصولگرایان، حکایت عجیبی است حتی عجیب‌تر از موضوع انشایی که باید تصمیم می‌گرفتیم بنویسیم: «علم بهتر است یا ثروت؟»، حتی می‌توان گفت، حکایتی پیچیده که تمام ماجرای آن در جاده‌ای یکطرفه رخ می‌دهد؛ یک طرفه به نفع اصولگرایان و به زیان «قالیباف» تا جایی که این روزها به وضوح می‌توان نوشت: «ریاست بر مجلس یازدهم، به نوعی رفع و رجوع تمام نارفیقی‌هایی بود که اصولگرایان با قالیباف کردند» و چون مجلس یازدهم تمام شد، اصولگرایان هم به این نتیجه رسیدند که دیگر دِینی به قالیباف ندارند… موقع خداحافظی فرارسیده بود اما این خداحافظی می‌توانست این اندازه تلخ نباشد!
روزی که از «حسین کنعانی مقدم»، فعال سیاسی اصولگرا پرسیدیم: «سرنوشت ریاست قالیباف در مجلس دوازدهم چه خواهد بود؟» به سادگی پاسخ داد: «بستگی دارد به رتبه‌ای که قالیباف در انتخابات مجلس دوازدهم به دست می‌آورد، اگر بازهم رای نخست تهران از آنِ قالیباف شد، او بی‌تردید رئیس مجلس دوازدهم باقی خواهد ماند اما و اگر نتوانست باید دید نیروهای به مجلس راه یافته، به چه تفاهمی خواهند رسید.»
آن روز هنوز انتخاباتی برگزار نشده بود اما با برگزاری انتخابات و معلوم شدن حداقل نیمی از صندلی‌های نمایندگان تهران و قرار گرفتن قالیباف در رتبه‌ی چهارم، دیگر نمی‌توان برای صندلی قوه‌ی مقننه به این آسانی نسخه پیچید و پیش‌بینی کرد. حالا «پاجوش» هایی در کنار این «چنار» خمیده، ایستاده‌اند که نه تنها آراء بیشتری دارند که داعیه دارانی خیلی جدی هستند.
قالیباف، همین یکبار، مقهور اصولگرایان نشد؛ ۸۳.۹۲، ۹۶ و مجلس دوازدهم. ۸۳ او را قربانی احمدی‌نژادیسم کردند، ۹۲ از پایداری چی‌ها رو دست خورد، ۹۶ با آن کردند که با بدخواهان خود نکرده بودند و مجلس دوازدهم که حدادعادل با یک جمله‌ی ناپخته و ناسنجیده، نسخه‌ی قالیباف و یاران قالیباف را پیچید!
اگر روزگاری سخت بود بین «علم» یا «ثروت» یکی را برگزینیم این روزها آسان است بین «چنار» و «پاجوش» یکی را برگزینیم. اگر روزگاری نظرمان عوض شد و دیگر هوادار «علم» نبودیم چون از آن خیری ندیده بودیم حالا و شاید برای همیشه، «پاجوش» بودن انتخاب به صرفه‌تری باشد این را هم امیرحسین ثابتی منفرد تأیید می‌کند هم محمدباقر قالیباف.
در تمامی ماجرای‌های ۸۳.۹۲، ۹۶ و مجلس دوازدهم، قالیباف بی‌تقصیر بود اما نه خیلی هم بی‌تقصیر!
او از پشت پرده‌ها بی‌خبر بود، یعنی نمی‌دانست گام بعدی را کی، کجا و چگونه بردارد، او قدم را درست در جایی می‌گذاشت که برای او تعیین کرده بودند اما این بار، قدم در جایی گذاشت که نباید.
همین چندی قبل بود که قالیباف در جمعی گفته بود: «من می‌توانستم لیستی ۳۰ نفره بدهم و همه را راهی مجلس کنم اما نکردم چون دنبال قدرت نبودم» این ادعای چندی قبل است زیرا این روزها حتماً خودِ قالیباف هم می‌داند لیست بدهد یا ندهد، قرار نیست رأی اول تهران بشود.
انتخابات مجلس دوازدهم تمام شد، به تاریخ پیوست اما تا همیشه می‌توان درباره‌ی آن نوشت به خصوص درباره‌ی این که: «علم بهتر است یا ثروت، چنار بهتر است یا پاجوش؟!» خلاصه این که؛ آقای حدادعادل؛ چه کردی با قالیباف و یاران او؟ دانسته بود یا اتفاقی؟ خواسته بود یا ناخواسته؟ به بعد جمله‌ای که گفتی هم اندیشیدی یا نه؟
آقای حدادعادل؛ از قالیباف که گذشت، سخت و تلخ هم گذشت اما دیگر با هیچ آشنا و غریبه‌ای اینگونه «تا» نکن، هضم برخی حقایق از عهده‌ی خیلی‌ها خارج است.