مردی با کت و شلوار ذغالی، کراوات لیمویی و نقشهای بکر در جیب. این مختصات بازویِ راست آقای خاص در دیگ جوشان نقشجهان بود. رهبر ارکستر شیرهای زرد، که طعم خوشبختی را در مذاقِ شصت هزار دوآتشه نشاند و با مات کردن یحیی، شور و سرور را مزمزه کرد. مراعات بینظیر ارتش مورایس در دوئل […]
مردی با کت و شلوار ذغالی، کراوات لیمویی و نقشهای بکر در جیب. این مختصات بازویِ راست آقای خاص در دیگ جوشان نقشجهان بود. رهبر ارکستر شیرهای زرد، که طعم خوشبختی را در مذاقِ شصت هزار دوآتشه نشاند و با مات کردن یحیی، شور و سرور را مزمزه کرد.
مراعات بینظیر ارتش مورایس در دوئل دوزخی چشم نواز از آب درآمد تا به خوبی از خاکریزهای قرمز رد شوند و برای آنکه از عطشِ تشنگی جان ندهد، قفس توری «بیرو» را تسخیر کنند. نصف جهانیها از پیش میدانستند، چگونه باید با اتکا به پیکانهای زهردار خط آتش خود، دیوار دفاعی پرسپولیس را به پنیر سوییسی بدل کنند و بارها لرزه بر جانِ نیمکت سرخ بیندازند.
سه امتیاز شیرینتر از مربایِ بالنگ، برای بازگشت زندگی به زاینده رود و سیراب کردن خاکِ خشکِ چهارباغ کافی بود.
وقتی سپاهان، با پلنِ ششدانگِ مغز پرتغالی، مهرههای قرمز را محبوس کرد و توپچیهای پایتخت را در احتضاری طولانی نگه داشت، راه برای یک پیروزی دلربا هموار شد و در غلغله هورا بیرقهای زرد در پایتخت صفویان به رقص درآمدند. و این مورایس بود که در جلدِ سرخوشترین سکاندار دنیا، جَلدی در فاصله نیمکت تا رختکن با ملودیِ اصفهانیها دستافشانی کرد و در رگِ بیتاب شهری که پلک نزد پا کوبید.
فرمانده ۵۸ساله بسانِ دریانوردان سرزمینش، اینبار کشتیِ زرد را به جزیره رستگاری رساند تا به سرعت انفجارِ خون در مغز به قلبهای بیقرار هجرت کند و با فتح کانالهای کناریِ گردان سرخ و دل بستن به ضربات ایستگاهی، تیر خلاص را به سوی یحیی شلیک و با رضا اسدی حریفِ پرادعا را تیرباران کند. حالا پس از کسر امتیازهای مضحک و رو اعصاب، سپاهان دوباره خود را بازیافته و با ردای مدعی تمام قدِ جام بر دفهای رجز
میکوبد.
این شما و این تیمی که شصت هزار دوآتشه را به ابرها میفرستد و در اوج دلواپسی و دلتنگی، ماه را در پهنای صورتِ عشق فوتبالهای واقعی مینشاند.
Saturday, 27 April , 2024