ادامه كشته شدن الوا به دست كاموس كنون گر بيايد بآوردگاه تهى ماند از تير او جايگاه‏ ورا ديده بودند گردان نيو چو طوس سرافراز و رهّام و گيو كسى را نيامد همى رزم راى ز گردان ايران تهى ماند جاى‏ كه با او كسى را نبد تاو جنگ دليران چو آهو و او چون […]

ادامه كشته شدن الوا
به دست كاموس
كنون گر بيايد بآوردگاه
تهى ماند از تير او جايگاه‏
ورا ديده بودند گردان نيو
چو طوس سرافراز و رهّام و گيو
كسى را نيامد همى رزم راى
ز گردان ايران تهى ماند جاى‏
كه با او كسى را نبد تاو جنگ
دليران چو آهو و او چون پلنگ‏
يكى زابلى بود الواى نام
سبك تيغ كين بر كشيد از نيام‏
كجا نيزه رستم او داشتى
پس پشت او هيچ نگذاشتى‏
بسى رنج برده بكار عنان
بياموخته گرز و تير و سنان‏
برنج و بسختى جگر سوخته
ز رستم هنرها بياموخته‏
بدو گفت رستم كه بيدار باش
بآورد اين ترك هشيار باش‏
مشو غرق ز آب هنرهاى خويش
نگه دار بر جايگه پاى خويش‏
چو قطره بر ژرف دريا برى
بديوانگى ماند اين داورى‏
شد الواى آهنگ كاموس كرد
كه جويد بآورد با او نبرد
نهادند آوردگاهى بزرگ
كشانى بيامد بكردار گرگ‏
بزد نيزه و بر گرفتش ز زين
بينداخت آسان بروى زمين‏
عنان را گران كرد و او را بنعل
همى كوفت تا خاك او كرد لعل‏