ادامه پرسيدن پيران از آمدن رستم پياده بدين رزمگاه آمدست بيارىء ايران سپاه آمدست بدو گفت پيران كه او ديگرست سوارى سرافراز و كنداورست بترسيد پس مرد بيدار دل كجا بسته بود اندران كار دل ز پيران بپرسيد كان شير مرد چگونه خرامد بدشت نبرد ز بازو و برزش چه دارى نشان چه گويد بآورد […]
ادامه پرسيدن پيران
از آمدن رستم
پياده بدين رزمگاه آمدست
بيارىء ايران سپاه آمدست
بدو گفت پيران كه او ديگرست
سوارى سرافراز و كنداورست
بترسيد پس مرد بيدار دل
كجا بسته بود اندران كار دل
ز پيران بپرسيد كان شير مرد
چگونه خرامد بدشت نبرد
ز بازو و برزش چه دارى نشان
چه گويد بآورد با سركشان
چگونست مردى و ديدار اوى
چگونه شوم من بپيكار اوى
گر ايدونك اويست كامد ز راه
مرا رفت بايد بآوردگاه
بدو گفت پيران كه اين خود مباد
كه او آيد ايدر كند رزم ياد
يكى مرد بينى چو سرو سهى
بديدار با زيب و با فرّهى
بسا رزمگاها كه افراسياب
ازو گشت پيچان و ديده پر آب
يكى رزمسازست و خسروپرست
نخست او برد سوى شمشير دست
بكين سياوش كند كارزار
كجا او بپروردش اندر كنار
ز مردان كنند آزمايش بسى
سليح ورا بر نتابد كسى
نه بر گيرد از جاى گرزش نهنگ
اگر بفگند بر زمين روز جنگ
زهى بر كمانش بر از چرم شير
يكى تير و پيكان او ده ستير
برزم اندر آيد بپوشد زره
يكى جوشن از بر ببندد گره
يكى جامه دارد ز چرم پلنگ
بپوشد برو اندر آيد بجنگ
همى نام ببربيان خواندش
ز خفتان و جوشن فزون داندش.
Saturday, 27 April , 2024