سپاه آراستن تورانيان و ايرانيان ز خورشيد چون شد جهان لعل فام شب تيره بر چرخ بگذاشت گام دليران لشكر شدند انجمن كه بودند دانا و شمشيرزن بخرگاه خاقان چين آمدند همه دل پر از رزم و كين آمدند چو كاموس اسپ افگن شير مرد چو منشور و فرطوس مرد نبرد شميران شگنى و شنگل […]
سپاه آراستن
تورانيان و ايرانيان
ز خورشيد چون شد جهان لعل فام
شب تيره بر چرخ بگذاشت گام
دليران لشكر شدند انجمن
كه بودند دانا و شمشيرزن
بخرگاه خاقان چين آمدند
همه دل پر از رزم و كين آمدند
چو كاموس اسپ افگن شير مرد
چو منشور و فرطوس مرد نبرد
شميران شگنى و شنگل ز هند
ز سقلاب چون كندر و شاه سند
همى راى زد رزم را هر كسى
از ايران سخن گفت هر كس بسى
ازان پس بران رايشان شد درست
كه يك سر بخون دست بايست شست
برفتند هر كس بآرام خويش
بخفتند در خيمه باكام خويش
چو باريك و خمّيده شد پشت ماه
ز تاريك زلف شبان سياه
بنزديك خورشيد چون شد درست
برآمد پر از آب رخ را بشست
سپاه دو كشور برآمد بجوش
بچرخ بلند اندر آمد خروش
چنين گفت خاقان كه امروز جنگ
نبايد كه چون دى بود با درنگ
گمان برد بايد كه پيران نبود
نه بىاو نشايد نبرد آزمود
همه همگنان رزمساز آمديم
بيارى ز راه دراز آمديم
گر امروز چون دى درنگ آوريم
همه نام را زير ننگ آوريم
و ديگر كه فردا ز افراسياب
سپاس اندر آرام جوييم و خواب
يكى رزم بايد همه همگروه
شدن پيش لشكر بكردار كوه
Saturday, 27 April , 2024