از همین ابتدا چند مسئله را روشن کنم؛ یکی این که خواهان به راه انداختن دعوای حقوقی نیستم زیرا مباحث حقوقی را باید در مسیر قانون و قضا دنبال کرد و نه در رسانه. دو دیگر این که هیچ قصد و منظوری برای تخطئه یا متهم کردن سازمان صدا و سیما در این یادداشت در […]

از همین ابتدا چند مسئله را روشن کنم؛ یکی این که خواهان به راه انداختن دعوای حقوقی نیستم زیرا مباحث حقوقی را باید در مسیر قانون و قضا دنبال کرد و نه در رسانه. دو دیگر این که هیچ قصد و منظوری برای تخطئه یا متهم کردن سازمان صدا و سیما در این یادداشت در بین نبوده است. سوم آن که قصد سیاهه نویسی و آمار دادن نیز ندارم که برای این کار باید پژوهشی پُر و پیمان پشتوانه ی نوشتار باشد که از حوصله ی یک سرمقاله ی نهایتاً ۱۰۰۰ و چند کلمه‌ای بیرون است و در نهایت این که، غرض اصلی، هشدار و تلنگری است تا حقوق عامه زیر پای درآمدهای گاه عجیب و غریب تبلیغاتی از بین نرود. با این چند تذکر بپردازیم به «سهم صدا و سیما در فسادهای بزرگ».
فساد و اختلاس و سوء استفاده‌های مالی و سوء مدیریت‌ها نه خاص ایران است و نه خاص خاورمیانه و کشورهای جهان سوم، در همین جهان پهناور گاه فسادهای چند صد میلیارد دلاری آن هم نه توسط اشخاص که به وسیله ی دولت‌های حتی مقتدر و متمول به وجود آمده است. فساد در بازار تسلیحات جهان، فساد در بازار نفت و گاز و انرژی، فساد در حوزه ی تکنولوژی، فساد در بودجه‌های گُنگ و پر ایراد و… اما در جمهوری اسلامی ایران با عمری بیشتر از ۴ دهه، فسادهای بزرگ و چند هزار میلیاردی کم نبوده اند. از اختلاس ۱۲۳میلیاردی بگیر تا همین فساد اخیر که نهایتا معلوم نشد سه میلیارد و چقدر دلار بوده است.
در این میان اما سهم صدا و سیما به‌عنوان یک رسانه ی بزرگ، پُرامکانات و فراگیر، سهم رسانه‌های جمعی، سهم روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها و سایر انواع رسانه نیز نباید از قلم بیافتد؛ حمایت‌های تام و تمام از چهره‌های سیاسی که بعدها در قامت مفسد اقتصادی رخ می‌نمایانند، تبلیغات گسترده‌ای که رسانه به معنای عام و از همه مهم تر، صدا و سیما در حوزه‌ی برندینگ، زمین و مسکن، صنایع، تولیدات داخلی و خارجی به انجام رسیده و در نهایت کاشف به عمل آمده، آن همه سخاوتمندی در دادن آگهی‌های چند ده و چند صد میلیاردی چندان نیز بی‌حکمت نبوده و در نهایت این مردم و مملکت بوده‌اند که هزینه‌ها را با چشمی گریان و سری فروافکنده پرداخت کرده‌اند، نه از کیسه ی شخص و شرکت که از جیب مردم بوده است!
بررسی‌های ذهنی و نه عینی به ما می‌گوید، طی این سال ها، اغلب مواردی که در نهایت پای شان به عدلیه باز شده و در جایگاه متهم نشسته و ایستاده پاسخ گوی قاضی بوده اند، روزگاری تمام شبکه‌های تلویزیونی را از آن خود کرده بودند؛ فلان برند برنج، فلان برند چای، فلان مجموعه ی تجاری ـ اداری ـ مسکونی، فلان کارخانه، فلان تولیدی، فلان کالای وارداتی… همه و همه روزگاری پیش چشم ما رژه می‌رفتند و با کانال عوض کردن نیز از دست آن‌ها خلاصی نداشتیم.
نمی توان به صدا و سیما گفت تبلیغات قبول نکن تا وقتی مطمئن نشده‌ای که مفسده‌ای در کار نیست یا نمی‌توان فساد فلان برند و کالا و تولیدی و مجموعه‌ی تجاری ـ اداری ـ مسکونی را تماماً به صدا و سیما نسبت داد اما می‌توان یک پرسش مطرح کرد و آن این که؛ صدا و سیما در هنگام عقد قرارداد لحظه‌ای می‌اندیشد که این سخاوتمندانه خرج تبلیغ کردن آیا توجیه و عقلانیت اقتصادی دارد یا ندارد یا برای صدا و سیما تعداد صفرهای قرارداد مهم است و نه فرجام ماجرا؟
این روزها که فساد در چای(دبش) بر سر هر کوی و برزنی جار زده می‌شود لابد بیننده به خاطر می‌آورد تا همین چند ماه قبل همین برند حالا به مثال و جوک و شوخی تبدیل شده، پای ثابت تبلیغات رادیو ـ تلویزیونی بود یا وقتی فساد «پدیده» علنی شد همه یادشان خواهد آمد که کار این پروژه دیگر از تبلیغات چند ثانیه‌ای گذشته و تبدیل به فیلمی کامل از تبلیغات و برندینگ‌سازی شده بود.
حال صدا و سیما که پیرامون بسیاری از فسادها جانب احتیاط را گرفت و از خود رفع شبهه ـ حتی ـ نکرد، کلاه خود را قاضی کند که همین گسترده تبلیغات کردن‌ها چه آثار روحی ـ روانی نزد افکار عمومی
بر جای خواهد گذاشت و چه سهمی در ریزش مخاطب داشته است.
همه ی بحث اما بر سر تبلیغات برندهای بزرگ نیست، گاه در برخی پرونده‌های در مقیاس کوچک‌تر نیز وقتی کیفرخواست را مطالعه می‌کنیم رد و نشانی از تبلیغات در صدا و سیما نیز در آن دیده می‌شود.
این که سازمان عریض و طویل و مهمی به نام رسانه ملی این روزها دیگر مرجعیت خود را برای قشرهایی از جامعه از دست داده، همه و همه به سیاست‌ها و سیاسی کاری‌ها مربوط نیست و نگارنده با مداقه در کُنه ماجرا به این نتیجه رسیده است که احتمالا صدا و سیما تبلیغات برایش مهم است نه پشت پرده ی ماجرا و آثار وتبعاتی که برای جامعه به وجود می‌آید و همین نگرش خود گواهی محکم است که وقتی صدا و سیما به سرنوشت‌ها و هزینه‌ها و تبعات نمی‌اندیشد لابد برخی مخاطبان هم خرج خود را از صدا و سیما جدا خواهند کرد!
واضح‌تر اگر بخواهم بنویسم باید با چند واژه مواجه شویم: «امنیت روانی جامعه»، «امنیت سلامتی و بهداشت جامعه»، و در نهایت «اخلاق و تعهد اجتماعی» که این آخری موضوعی دو سویه است به این معنا که در بحث اخلاق و تعهد اجتماعی، صدا و سیما یک طرف ماجرا است و مخاطب در طرف مقابل و این دو نسبت به هم وظایف و مسئولیت‌هایی دارند.
حال اگر موردی بخواهیم بحث کنیم یا با ذکر مصادیق این نوشتار را به پایان برسانیم باید عارض شویم؛ در فقره ی فساد در چای(دبش)، تنها و تنها مباحث ارزی و ریالی و فساد مالی و مدیریتی رخ نداده بلکه با صادرات چای سنواتی تاریخ گذشته، به نوعی با سلامتی و جان شهروندان نیز غیرمسئولانه برخورد شده که چنانچه معلوم و مشخص شود بخشی از چای وارداتی از محل بازتولید همان چای سنواتی تاریخ گذشته که بسیار خطرناک، سرطان زا و کشنده است چون اساساً برای صنعت نیز قابلیت استفاده ندارد چه رسد به شُرب؛ تهیه شده آن گاه باید
یک تیم حقوقی مبرز، مستقل و کارکُشته، سهم تمامی آنانی که در این فاجعه (اگر تخفیف دهیم و ننویسیم جنایت!) دست داشته‌اند باید معلوم و با آن برخورد شود حال می‌خواهد فرد موردنظر، از مدیران باشد و خواه صدا و سیما و رسانه ی ملی که تبلیغات آنها را برعهده داشته است.
کوتاه سخن این که؛ قدیمی‌ها چیزی برای ما ناگفته باقی نگذاشته‌اند زیرا در همین فقره ضرب المثلی عامیانه وجود دارد با این مضمون:« راه به این آسانی و پول به این فراوانی حتماً مفسده‌ای در کمین دارد» و این یعنی صدا و سیما خود به عنوان چشم و گوش و هوشِ بیدار جامعه می‌توانست اندکی درنگ کند و از بالایی‌ها خاصه نظارتی‌ها این پرسش را مطرح کند که؛ مگر این برند چقدر درآمد دارد که این گونه بی‌محابا برای تبلیغات، پول را علف خرس می‌بیند؟
مورد آخر اما فروشگاه‌های زنجیره‌ای است که آن نیز قراردادهای میلیاردی با صدا و سیما منعقد کرده بود و جایزه پشت جایزه؛ این روزها صدا و سیما سری به این مشتری نگون بخت خود زده تا متوجه شود بر سر برخی فروشگاه‌های زنجیره‌ای که تا دیروز تبلیغات پرزرق و برق
آن‌ها آینه ی دق مخاطب‌های صدا وسیما بود چه آمده است؟ خبر دارد یا باخبرش کنیم!؟