منصور مظفری: اول بگذارید متر و معیارمان را در خصوص دولت و عملکرد دولت در همین ابتدای ماجرا روشن کنیم. نه آن چنان که برخی مینویسند؛ دولت را در همهی عرصهها شکست خورده میدانیم و نه این چنین که برخی، «حلوا حلوا» میکنند دولت را قهرمان مقابله با مشکلات و معضلات. من حیث المجموع اگر […]
منصور مظفری: اول بگذارید متر و معیارمان را در خصوص دولت و عملکرد دولت در همین ابتدای ماجرا روشن کنیم. نه آن چنان که برخی مینویسند؛ دولت را در همهی عرصهها شکست خورده میدانیم و نه این چنین که برخی، «حلوا حلوا» میکنند دولت را قهرمان مقابله با مشکلات و معضلات. من حیث المجموع اگر خواسته باشیم حُقه (ظرف در بسته) بگشاییم خواهیم نوشت دولت تلاش کرد اما در بسیاری موارد به دلایلی که بارها در روزنامه بدانها اشاره کردهایم (نصیحت ناپذیری و عادت به ناپاسخگویی)، با شکست و حتی بدترشدن اوضاع مواجه شد. پس منتقد بسیاری از عملکردها هستیم اما سپاسگزار برخی رویهها هرچند به نتیجه رسیدن را چندان امید نداریم!
دوم: با سفرهای استانی، مواجهه با مردم، دیدارهای چهره به چهره و بررسی و لمس مشکلات از نزدیک و به صورت میدانی نیز کاملاً موافق هستیم و اساساً با مدیریتهای پشت میز نشینی و دستورالعمل و بخشنامه صادر کردن به شدت زاویه داریم.
اما برخی سفرهای استانی به ظاهر در معنای دیدارهای چهره به چهره و بررسی و لمس مشکلات از نزدیک و به صورت میدانی تعبیر میشود و در اصل، برخی مدیران محترم در سفرهای استانی، کانه میز و دفتر و دستک و کارکنان خود را میزنند زیر بغل و چند ساعتی، یکی – دو روزی میهمان یک استان و یا شهرستان میشوند اما نتیجه؟!
سوم: از فلسفهی حضورهای چندساعته، یک روزه یا سفرهای پایان هفته برخی مسئولان چندان سر درنمیآوریم یعنی، این که مسئولی، صبح خروس خوان وارد استانی شود و شب نشده سوار هواپیما و در مسیر برگشت باشد درست متوجه نمیشویم این همه فشردگی در برنامهها اساساً چه دستاوردی میتواند داشته باشد؟ برخی اوقات دچار «ژاپن بودگی» میشویم یعنی برنامه ریزی میلیمتری و ثانیه ای!
چهارم: دیوار حائلی به نام نمایندگان دولت در برخی موارد بدجوری آزارمان میدهد. میپرسید؛ یعنی چه؟ میگوییم: این که برخی برنامهها توسط نمایندگان دولت در استانها تدوین شود، با آمارهایی که یک راستی آزمایی خیلی ساده، احتمالا غلطبودن آنها را به رخ خواهد کشید یعنی دیواری بین مردم و مسئولان، یعنی شکافی بین واقعیت و حقیقت.
پنجم: سخت باور داریم هر نمایندهی دولت در هر استانی لابد نمیآید در سفر مسئولان عالیرتبه (چند ساعته، یک روزه یا نهایتا دو روزه)، کاستیها را بگوید، حرفهای مردم را درست و دقیق منعکس کند و… در چنین وضعیتی، سفرهای استانی مسئولان تبدیل میشود به بازار تعاریف و مدایح؛ این از آن و آن از این. در چنین شرایطی، مردم که سرشان گرم مشکلات خودشان است.
ششم: سفرهای استانی برای کاربردی و مفید بودن باید این خصائص را داشته باشد: سرزده باشد، تیمهای بررسی بدون اطلاع مدیران استانی به صورت میدانی بررسیهای لازم را به عمل آورده باشند، مسئولی که راهی سفر میشود پرونده زیر بغل باشد، مواجههی واقعی باید بین مسئولان عالیرتبه و مدیران استانی باشد و گفت و شنود صمیمانه با مردم باشد.
هفتم: برای نمونه میتوان به بسیاری از سفرهای ریاست عدلیه به استانها اشاره کرد؛ پر از فکتهای مهم، سرشار از بررسیها و حتی برخوردها و در نهایت مملو از نتیجه بخشی و گره گشایی. برخی سفرهای استانی آقای اژهای باعث گرهگشاییهایی شده که دولتیها سی سال حتی نتوانستهاند آن گره را بیابند.اول: بگذارید متر و معیارمان را در خصوص دولت و عملکرد دولت در همین ابتدای ماجرا روشن کنیم. نه آن چنان که برخی مینویسند؛ دولت را در همهی عرصهها شکست خورده میدانیم و نه این چنین که برخی، «حلوا حلوا» میکنند دولت را قهرمان مقابله با مشکلات و معضلات. من حیث المجموع اگر خواسته باشیم حُقه (ظرف در بسته) بگشاییم خواهیم نوشت دولت تلاش کرد اما در بسیاری موارد به دلایلی که بارها در روزنامه بدانها اشاره کردهایم (نصیحت ناپذیری و عادت به ناپاسخگویی)، با شکست و حتی بدترشدن اوضاع مواجه شد. پس منتقد بسیاری از عملکردها هستیم اما سپاسگزار برخی رویهها هرچند به نتیجه رسیدن را چندان امید نداریم!
دوم: با سفرهای استانی، مواجهه با مردم، دیدارهای چهره به چهره و بررسی و لمس مشکلات از نزدیک و به صورت میدانی نیز کاملاً موافق هستیم و اساساً با مدیریتهای پشت میز نشینی و دستورالعمل و بخشنامه صادر کردن به شدت زاویه داریم.
اما برخی سفرهای استانی به ظاهر در معنای دیدارهای چهره به چهره و بررسی و لمس مشکلات از نزدیک و به صورت میدانی تعبیر میشود و در اصل، برخی مدیران محترم در سفرهای استانی، کانه میز و دفتر و دستک و کارکنان خود را میزنند زیر بغل و چند ساعتی، یکی – دو روزی میهمان یک استان و یا شهرستان میشوند اما نتیجه؟!
سوم: از فلسفهی حضورهای چندساعته، یک روزه یا سفرهای پایان هفته برخی مسئولان چندان سر درنمیآوریم یعنی، این که مسئولی، صبح خروس خوان وارد استانی شود و شب نشده سوار هواپیما و در مسیر برگشت باشد درست متوجه نمیشویم این همه فشردگی در برنامهها اساساً چه دستاوردی میتواند داشته باشد؟ برخی اوقات دچار «ژاپن بودگی» میشویم یعنی برنامه ریزی میلیمتری و ثانیه ای!
چهارم: دیوار حائلی به نام نمایندگان دولت در برخی موارد بدجوری آزارمان میدهد. میپرسید؛ یعنی چه؟ میگوییم: این که برخی برنامهها توسط نمایندگان دولت در استانها تدوین شود، با آمارهایی که یک راستی آزمایی خیلی ساده، احتمالا غلطبودن آنها را به رخ خواهد کشید یعنی دیواری بین مردم و مسئولان، یعنی شکافی بین واقعیت و حقیقت.
پنجم: سخت باور داریم هر نمایندهی دولت در هر استانی لابد نمیآید در سفر مسئولان عالیرتبه (چند ساعته، یک روزه یا نهایتا دو روزه)، کاستیها را بگوید، حرفهای مردم را درست و دقیق منعکس کند و… در چنین وضعیتی، سفرهای استانی مسئولان تبدیل میشود به بازار تعاریف و مدایح؛ این از آن و آن از این. در چنین شرایطی، مردم که سرشان گرم مشکلات خودشان است.
ششم: سفرهای استانی برای کاربردی و مفید بودن باید این خصائص را داشته باشد: سرزده باشد، تیمهای بررسی بدون اطلاع مدیران استانی به صورت میدانی بررسیهای لازم را به عمل آورده باشند، مسئولی که راهی سفر میشود پرونده زیر بغل باشد، مواجههی واقعی باید بین مسئولان عالیرتبه و مدیران استانی باشد و گفت و شنود صمیمانه با مردم باشد.
هفتم: برای نمونه میتوان به بسیاری از سفرهای ریاست عدلیه به استانها اشاره کرد؛ پر از فکتهای مهم، سرشار از بررسیها و حتی برخوردها و در نهایت مملو از نتیجه بخشی و گره گشایی. برخی سفرهای استانی آقای اژهای باعث گرهگشاییهایی شده که دولتیها سی سال حتی نتوانستهاند آن گره را بیابند.
هشتم: برای نمونه، سفر اخیر وزیر محترم کشور به استان یزد را مثال میزنیم. سر صبح آقای وزیر تشریف فرما میشوند به استان یزد. چندین دید و بازدید معمول و مرسوم و البته تحت مراقبت شدید نمایندگان استان در مجلس و ایضاً با مراقبت شدید نمایندگان دولت در یزد. تهِ مطلب دو افتتاح و چندین و چند تا بازدید و سوار هواپیما و خداحافظ!
نهم: در همین سفر وزیر کشور به استان یزد، آن چه نفهمیدنی برایمان بود این که؛ در بحث نهضت ملی مسکن در آن سایت ۳۷۷ هکتاری چرا وزیر کشور هیچ پرسشی از همکاران خود در استان یزد مطرح نکرد؟ چرا در باره انتقال آب حرفی به میان نیامد؟ لاکچریسازها چرا اینقدر خندان بودند؟ بحثهای زیستمحیطی چرا جایی در برنامهها نداشت؟ جادههای استان را چگونه دیدند؟ هیچ پرسیدند؟ احساس سوزش چشم و نفس تنگی نداشتند؟ اصلاً متوجه شدند قدم در استانی گذاشتهاند که بدترین وضعیت آلایندگی را دارا است؟ هیچ کجا پشت ترافیکهای دیوانهکننده معطل نشدند؟ بازنشستگان، پرستاران، معلمان خرید خدمت، کارگران کجا بودند؟ سری به فروشگاههای یزد زدند؟ خبر دارند تورم در یزد چگونه است؟
دهم: از نظر ما، تا مسافر، مسئولان عالیرتبه هستند و برنامه ریزی سفر با مدیران استان و نیز تا این که مسئولان عالیرتبه، پرونده زیر بغل نباشند تا زمانی که مسئولان استانی از آمدن فلان مسئول عالیرتبه دچار رعشه و ترس نشوند یعنی دیدارها تازه میشود و تمام!
یازدهم: در این سفر دیدم سری هم زدهاند به یک مجموعهی تولیدی (نام نمیبریم که تضییع حقی صورت نپذیرد) ولی سربسته به آقای وزیر محترم کشور میگوییم: به قول معروف، تنها کسی که از این مجموعهی تولیدی بازدید نداشته «خواجهی شیراز» بوده که آن هم چون چند صد سالی میشود که چهره در نقاب خاک کشیده وگرنه هرکه از یزد حتی عبور کرده هم سری به این واحد تولیدی زده است. حال چرا اصلاحطلب و اصولگرا تا این اندازه مورد توجه است را باید از رازدانان پرسید… عرضم ناتمام اما حوصله تنگ و قلم معترض، برقرار باشید!
Sunday, 28 April , 2024