آفتاب یزد ـ رضا بردستانی – خبرنگار بین الملل: «ای دو صد لعنت بر این نفت!»، این را مصدق گفت. «قطر اینک قدرتمندترین رقیب عربستان در منطقه است»، این را علی بیگدلی گفت. «آثار اقتصادی پشت پرده ی توافقات در «اجلاس اَپک» را اسفند ماه خواهید دید»، این نکته را نیز علی بیگدلی گفت. «ونزوئلا […]
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی – خبرنگار بین الملل: «ای دو صد لعنت بر این نفت!»، این را مصدق گفت. «قطر اینک قدرتمندترین رقیب عربستان در منطقه است»، این را علی بیگدلی گفت. «آثار اقتصادی پشت پرده ی توافقات در «اجلاس اَپک» را اسفند ماه خواهید دید»، این نکته را نیز علی بیگدلی گفت. «ونزوئلا کاندیدای جانشینی ایران در تأمین نفت برای چین شده است» این را محسن جلیلوند گفت. «آمریکا از چین خواسته تا نفت کمتری از ایران خریداری کند، ونزوئلا احتمالاً سهم ایران را خواهد گرفت»، این را عبدالرضا فرجی راد گفت. « نگرانی چینی ها، اقتصادی است، نگرانی روس ها، امنیتی و برنامه ی آمریکا و غرب ملغمهای از اقتصاد و امنیت، از این رو باید همچنان افغانستان را مهمترین میدان رقابت مابین شرق و غرب دانست»، این را پیرمحمد ملازهی گفت.
همه ی «فکت»هایی که شاهد آوردیم به جز گفته ی مرحوم «محمد مصدق» که برگرفته از کتاب:«از تهران تا کاراکاس»، نوشته ی «منوچهر فرمانفرمائیان» است، تمامی، از لا به لای مصاحبههای اخیر کارشناسان با روزنامه آفتاب یزد انتخاب شده است. این چند موضوع را فعلاً به کناری میگذاریم و به سراغ اتفاقاتی میرویم که حداقل طی ۵ سال اخیر در دوحه و به میزبانی قطر رخ داده است.
توافقنامه دوحه، ۲۹ فوریه ۲۰۲۰(دهم اسفند ۱۳۹۸)
پس از ماهها و به تعبیری بعد از گذشت دو سال، بالاخره در ۲۹ فوریه۲۰۲۰(دهم اسفند ماه ۱۳۹۸)توافقی که معروف شده به «توافقنامه دوحه» مابین آمریکا و طالبان به امضاء رسید اما هر دو نفری که این توافق را امضاء کردند، افغانستانی بودند:«زلمی خلیلزاد»، متولد مزار شریف در شمال افغانستان و «ملا عبدالغنی برادر» که متولد «اُرُزگان» در نواحی مرکزی افغانستان قرار دارد. خلیلزاد به نمایندگی از طرف آمریکا و عبدالغنی برادر نیز از سوی «طالبان افغانستان».
توافقنامه دوحه، یک بخش پیدا و تقریبا کم اهمیت دارد شامل:
ـ خروج تمام نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان طی ۱۴ ماه
ـ تعهد طالبان برای جلوگیری از فعالیتهای القاعده در مناطق تحت کنترل طالبان
ـ مذاکرات بین طالبان و جمهوری اسلامی افغانستان(دولت اشرف غنی)
ـ بستن پنج پایگاه نظامی طی ۱۳۵
ـ پایان تحریمهای اقتصادی علیه طالبان تا ۲۷ اوت سال ۲۰۲۰ شد
و یک بخش محرمانه و مهم که هنوز از جزئیات آن هیچ اطلاعی در دست نیست. برخی گفتهاند طالبان در این بخش محرمانه متعهد به حفاظت از منافع امریکا در منطقه به هر نحو ممکن شده است.
با نگاهی به بخش پیدا و کم اهمیت توافقنامه ی دوحه میبینیم؛ آمریکاییها نه طی ۱۴ ماه که ۱۸ ماه بعد از توافقنامه دوحه، به ناگاه از افغانستان خارج شدند. موضوعی که همچنان یکی از پُر مناقشهترین بحثها و چالشها در صحنه ی سیاست داخلی ایالات متحده و رقابتهای انتخاباتی است و موافقان و مخالفان، هر از گاهی بر سر این موضوع با دولت بایدن به جدل میپردازند و حتی گروههایی مشغول تحقیق درباره چرایی و چگونگی خروج سربازان آمریکایی از افغانستان هستند. به تبع خروج نیروهای آمریکایی، تمام پایگاههای نظامی این کشور(۵ پایگاه) و همچنین پایگاه نظامی ـ هوایی بگرام(بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در افغانستان و در نزدیکترین مکان ممکن تا چین) که از درجه اهمیت بسیار بالایی برخوردار است نیز تخلیه شد.
ترامپ حداقل دوبار، تحویل دادن پایگاه نظامی ـ هوایی بگرام را اشتباهی اسفناک توصیف کرده و در میان وعدههای عدیده ی انتخاباتی، متعهد به بازپسگیری آن شده است:
ـ ترامپ(شهریور۱۴۰۱): «بگرام تنها از یک نیروگاه هستهای چین که آنها در آنجا سلاحهای هستهای میسازند یک ساعت فاصله دارد. درست است؟ ما هرگز نباید آن را واگذار میکردیم.»
ـ ترامپ(آذر۱۴۰۲):«اگر بار دیگر بتوانم به کاخ سفید وارد شوم با طالبان قرارداد تجاری میبندم تا بتوانیم مجدد کنترل فرودگاه بگرام را به دست بگیریم.» که البته طالبان افغانستان به این ادعای اخیر ترامپ واکنش نشان داده، میگوید:«به هیچ کشور خارجی؛ اجازه حضور نظامی در افغانستان را نمیدهیم.»
از دیگر مفاد توافقنامه ی دوحه که مذاکرات بین طالبان و جمهوری اسلامی افغانستان بود(مانند رفع تحریم ها) نیز رد و نشانی دیده نشد زیرا سقوط کابل بدون حتی یک دقیقه مذاکره انجام، «اشرف غنی» مجبور شد سراسیمه افغانستان را از ترس این که دستگیر، محاکمه و شاید اعدام نشود، گریخت. تا این لحظه، تحریمها نیز همچنان برقرار است.
حال میماند تعهد طالبان برای جلوگیری از فعالیتهای القاعده در مناطق تحت کنترل طالبان که خبرهای ضد و نقیض بسیاری در رسانه ها، خلاف این تعهد را مدعی است:
ـ حضور نیمه رسمی «داعش خراسان» در مناطقی از افغانستان(تمرکز این گروه بر مناطق سنینشین کشورهای پاکستان، افغانستان، تاجیکستان و هند است)
ـ روسیه(وزارت دفاع و وزارت امورخارجه) چندین بار طی سالهای ۱۳۹۶ تا همین اواخر(اوایل آذر ۱۴۰۲) مدعی شده است آمریکایی ها، نیروهای داعش را از سوریه و عراق به مناطقی در افغانستان انتقال داده اند. در این بین مسئولان طالبان افغانستان و نیز برخی کارشناسان و تحلیلگران افغانستانی ضمن رد این ادعا، خواستار ارائه ی سند و مدرک از سوی روسیه شدهاند جالب توجه این که؛ آمریکا هرگز به این ادعاها واکنش نشان نداده است(نه تکذیب و نه تأیید)!
ـ هیلاری کلینتون، نامزد انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۸ که ناباورانه از «ترامپ» شکست خورد، در کتاب خود با عنوان«گزینههای دشوار» سخنان غافلگیر کنندهای را مطرح ساخته و اذعان کرده داعش در واقع ساخته دست آمریکا با هدف تقسیم خاورمیانه است. وی مینویسد:« من به ۱۱۲ کشور جهان سفر کرده بودم و با برخی از دوستان این توافق حاصل شد تا به محض اعلام تاسیس داعش این گروه به رسمیت شناخته شود اما ناگهان همه چیز فروپاشید. توافق شده بود تا دولت اسلامی(داعش) در روز ۵ / ۷ / ۲۰۱۳ اعلام شود و ما منتظر اعلام تاسیس آن بودیم تا ما و اروپا هرچه سریعتر آن را به رسمیت بشناسیم. همه چیز در مقابل ما بدون هشدار قبلی فرو ریخت. اقدام هولناکی رخ داد. ما به توسل به زور فکر کردیم اما ارتش مصر، سوریه یا لیبی نیست؛ ارتش مصر بسیار قدرتمند است و مردم مصر هیچگاه ارتش خود را تنها نمیگذارند. زمانی که ما با ناوهای آمریکایی به سمت اسکندریه رفتیم از سوی گروهی از زیردریاییهای بسیار جدید با نام “گرگهای دریا” زیر نظر گرفته شدیم، این زیردریاییها به جدیدترین سلاحها و تجهیزات رهگیری مجهز بودند. زمانی که تلاش کردیم به دریای سرخ نزدیک شویم با جنگندههای قدیمی میگ ۲۱ روسیه غافلگیرشدیم اما مسئله عجیبتر این بود که رادارها نتوانستند بفهمند این جنگندهها از کجا آمدند و به کجا رفتند. ما ترجیح دادیم برگردیم. حمایت و پشتیبانی مردم مصر از ارتش بیشتر شده بود. چین و روسیه نیز مخالفت خود را با این اوضاع اعلام کردند و ناوها بازگردانده شدند؛ هنوز هم نمیدانیم که چگونه با مصر و ارتشش تعامل و برخورد داشته باشیم. اگر علیه مصر متوسل به قدرت میشدیم شکست میخوردیم و اگر مصر را رها میکردیم چیز مهمی را از دست میدادیم. مصر قلب جهان عرب و جهان اسلام است و ما تلاش داشتیم تا از طریق اخوان المسلمین و از طریق داعش این کشور را تحت کنترل درآورده و آن را تقسیم کنیم و پس از آن به کشورهای حوزه خلیج فارس برویم. کویت اولین کشوری بود که از طریق دوستان ما در آنجا آماده بود و سپس عربستان و بعد از آن امارات و بحرین و عمان مد نظر ما بودند و پس از آن منطقه عربی کاملا تقسیم میشد و به صورت کامل آن را تحت کنترل در میآوردیم. ما منابع نفت و گذرگاههای آبی را تحت تصرف خود درمیآوردیم. اگر برخی از اختلافات میان آنها وجود داشت اوضاع تغییر میکرد.»
ـ در حوادث اخیر در پاکستان که منجر به اخراج پناهندگان ـ عمدتاً فاقد اوراق شناسایی ـ افغانستانی شد بحث بر سر ارتباط معنادار و نگرانکننده ی «تحریک طالبان پاکستان» با «داعش خراسان» نیز مطرح بود. تمرکز بر مخالفان و جدایی طلبان در مناطقی از سند، پنجاب و ایالت بلوچستان؛ ارتش، دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و نیز سیاسیون پاکستانی را خشمگین ساخت. در ابتدا از طالبان افغانستان درخواست کردند تا فرماندهان و سران این گروه(تحریک طالبان پاکستان)، دستگیر و به پاکستان تحویل داده شوند اما با امتناع مقامات طالبان در افغانستان، تصمیم بر این شد تا از طریق اخراج گسترده ی پناهجویان افغانستانی، در میانه ی اوضاع بد اقتصادی حاکم بر افغانستان، از این حربه به عنوان یک «اهرم فشار» استفاده شود که گویا بیتأثیر نیز نبوده است.
ـ تنشهای مرزی با ایران، عدم رهاسازی حقآبه رودخانه هیرمند و ادامه ی سیاست سدسازی، بخشی از رفتارهایی است که از دولت طالبان افغانستان از سوی ایران مشاهده شده است. در مقابل، ایران به عنوان همسایه ی غربی افغانستان از همان ابتدای روی کار آمدن «طالبان دوم» در افغانستان، سیاست مدارا و همراهی را در پیش گرفت، نسبت به سیل مهاجرانی که ـ قانونی و غیرقانونی ـ به دلیل شرایط حاکم بر افغانستان راهی این سوی مرزها شدند به آن صورتی که باید و کنوانسیونهای بینالمللی در امور مرزی میگوید، سختگیری نکرد، سفارت افغانستان در تهران و کنسولگری افغانستان در خراسان رضوی را تحویل نیروهای معرفی شده از سوی طالبان افغانستان داد و تا به امروز عملاً به هیچ تنشی با افغانستان دامن نزده است.
ـ نشست اخیر مخالفان طالبان افغانستان در روسیه، بخشهایی از نگرانیهای امنیتی ِ ایجاد شده از سوی دولت دوفاکتوی افغانستان را بروز داد تا بار دیگر، محرمانههای دوحه روی خروجی خبرگزاریها قرار داده شود.
ـ ملازهی، کارشناس مسائل شبه قاره در مصاحبه ی اخبر خود با «آفتاب یزد» به موارد مهمی اشاره میکند:«محرمانههای دوحه که بسیار مهم است»، «روابط و همکاریهای گسترده ی چین با کابل»، «رو به اتمام بودن بازی فرسایشی به رسمیت نشناختن طالبان افغانستان حتی از سوی اتحادیه اروپا و آمریکا»، «پرداخت هفتهای ۴۰ میلیون دلار از سوی آمریکا به طالبان افغانستان» و نیز «سه ضلعی مهم ایران، پاکستان و افغانستان».
از مجموع آن چه ذکر شد چنین به نظر میرسد همچنان محرمانههای توافقنامه ی دوحه از درجه ی اهمیت بسیار بالایی برخوردار است اما آن چه عیان است و نیازی به رمزگشایی ندارد این که؛ بر اساس توافقنامه ی دوحه، خصوصاً بخش محرمانه ی این توافقنامه، طالبان و آمریکا، نه تنها با یکدیگر همکاری نزدیکی دارند بلکه طالبان رفتار و کنش و واکنشهای منطقهای خود را دقیقاً بر اساس اهداف و منافع ایالات متحده آمریکا تنظیم کرده است.
نشست محرمانه آمريکا و ونزوئلا در دوحه
یازدهم تیرماه ۱۴۰۲، روزنامه اسپانيايي الپائيس اعلام کرد: «دوحه، پايتخت قطر سه هفته پيش ميزبان نشستي محرمانه ميان امريکا و ونزوئلا بوده است.» سه هفته پیش یعنی؛ اواخر خرداد سال جاری. الپائيس در ادامه نوشت: «خورخه رودريگز»، رئيس مجلس ملي ونزوئلا و «خوآن گونزالس»، مشاور ارشد جو بايدن در امور کشورهاي امريکاي لاتين در اين نشست با هم ديدار و گفتوگو کردهاند. اين روزنامه اسپانيايي به نقل از منابع آگاه نوشت: «نشست مذکور بدون حضور ميانجيگران يا طرف ثالث با هدف ايجاد کانال ارتباطي ميان واشنگتن و کاراکاس برگزار شده است.» بر اين اساس، «در نشست مذکور به بررسي پروندههاي ديگري نظير آزادسازي زندانيان و لزوم عاديسازي اوضاع سياسي در ونزوئلا پرداخته شده است.» به نوشته الپائيس، « قطر در ميانجيگري ميان دو کشور حتي پيش از اين نشست نقشآفريني کرده است.»
روابط ديپلماتيک کاراکاس با واشنگتن از سال ۲۰۱۹ ميلادي به اين سو، پس از آنکه واشنگتن در زمان رياست جمهوري دونالد ترامپ رهبر اپوزيسيون ونزوئلا را به عنوان رئيس جمهوري موقت اين کشور به رسميت شناخت، قطع شده است.«خوان گوايدو»، چهره نوظهور اپوزيسسيون ونزوئلا پيشتر ضمن متهم کردن دولت نيکلاس مادورو به تقلب و دستکاري در نتيجه انتخابات خود را رئيس جمهوري کشورش خواند و توانست حمايت برخي کشورها از جمله آمريکا را کسب کند. با آنکه دولت جو بايدن نيز همچنان مادورو را به عنوان رئيس جمهوري ونزوئلا به رسميت نميشناسد و انتخاب مجدد وي در سال ۲۰۱۸ ميلادي را جعلي و تقلبي ميداند اما بحران نفت و انرژي ناشي از جنگ اوکراين سبب شده تا کاراکاس و واشنگتن نسبت به گرم شدن مجدد روابط في مابين، از خود تمايل نشان دهند. کاخ سفيد سال ۲۰۲۲ ميلادي در پي پيشرفت گفتگوها ميان دولت ونزوئلا و مخالفان، نمايندگاني را براي انجام مذاکرات به کاراکاس فرستاد و تحريمهاي وضع شده عليه اين کشور را کاهش داد. کاهش تحريمها سبب شد تا شرکت نفتي «شورون» آمريکا مجوز فعاليت شش ماهه در اين کشور نفتخيز آمريکاي لاتين را بدست بياورد.
این اتفاق اما ریشه در گذشته دارد
یک سال قبل از این تاریخ یعنی تیرماه ۱۴۰۱، آسوشیتد پرس گزارش داد، یک هیئت آمریکایی به بهانه آزادی چند تبعه این کشور از زندان و با هدف بازسازی روابط نفتی بیسر و صدا به ونزوئلا سفر کرد. خبرگزاری آسوشیتد پرس گزارش داد، هدف از این سفر، تلاش برای آزادی چند تبعه آمریکایی است که در ونزوئلا در زندان هستند. دیگر هدف این سفر، بازسازی روابط با این غول نفتی آمریکای جنوبی است آنهم درحالیکه جنگ اوکراین طولانی میشود و آمریکا مجبور میشود در اهداف مربوط به سیاست خارجی خود بازنگری کند. سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا، سفر به کاراکاس را سفری به منظور تامین امنیت چندین تبعه آمریکا توصیف کرد که در ونزوئلا در بازداشت به سر میبرند از جمله گروهی از مدیران نفتی یک شرکت نفتی به نام سیتگو Citgo که از بیش از چهار سال پیش در ونزوئلا در زندان به سر میبرند. هیئتی از مقامات بلندپایه دولت آمریکا بیسر و صدا به ونزوئلا سفر کرده اند. هدف از این سفر، تلاش برای آزادی چند تبعه آمریکایی است که در ونزوئلا در زندان هستند. دیگر هدف این سفر، بازسازی روابط با این غول نفتی آمریکای جنوبی است آن هم درحالی که جنگ اوکراین طولانی میشود و آمریکا مجبور میشود در اهداف مربوط به سیاست خارجی خود بازنگری کند. سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا، سفر به کاراکاس را سفری به منظور تامین امنیت چندین تبعه آمریکا توصیف کرد که در ونزوئلا در بازداشت به سر میبرند از جمله گروهی از مدیران نفتی یک شرکت نفتی به نام سیتگو Citgo که از بیش از چهار سال پیش در ونزوئلا در زندان به سر میبرند.
هیئت آمریکایی که به ونزوئلا سفر کرد شامل افرادی بود ازقبیل راجر کارستنز Roger Carstens، نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا در امور گروگانها و جیمز استوری James Story، سفیر آمریکا که در حال حاضر در کلمبیا به امور دیپلماتیک آمریکا درباره ونزوئلا رسیدگی میکند. «نیکلاس مادورو»، رئیس جمهور ونزوئلا، در سخنانی که از شبکههای تلویزیونی کشورش پخش میشد، خبر سفر هیئت آمریکایی را به ونزوئلا تایید کرد و گفت هیئتی از آمریکا به ونزوئلا وارد شده و این تلاشها در ادامه رایزنیهایی است که از پنجم مارس شروع شده است. در ماه مارس هم هیئت دیگری از آمریکا به کاراکاس سفر کرد که نخستین سفر از این نوع به ونزوئلا در مدت بیش از بیست سال بود. این سفر به آزادی دو تبعه زندانی آمریکا در ونزوئلا منجر شد.
رئیس جمهور ونزوئلا بدون اشاره به جزییات، اضافه کرد: «جورج رودریگز، ریس مجلس در حال گفتگو یک هیئت آمریکایی است. این هیئت مهم دو ساعت پیش وارد ونزوئلا شد.» رودریگز همچنین رئیس هیئت منتخب دولت در گفتگوهای سایسی با مخالفان است. این گفتگوها از ماه اکتبر متوقف شده اند. واشنگتن چند روز بعد از حمله روسیه به اوکراین، یک هیئت بلندپایه به کاراکس فرستاد. به اعتقاد برخی ناظران، هدف از این اقدام آمریکا، دورکردن کاراکاس از یکی اصلیترین متحدانش یعنی روسیه بود. واشنگتن همچنین برای ممانعت از افزایش قیمت نفت، به کاهش تحریمهای نفتی ونزوئلا فکر میکرد. کاخ سفید نیز در آن زمان این دیدار را تأیید کرد و اعلام کرد گفتگوها به امنیت انرژی در آمریکا محدود میشود. ونزوئلا پیش از قطع روابط با آمریکا، تقریباً همه نفت خام خود را به این کشور صادر میکرد. به دنبال این گفتگوها، کاراکس دو آمریکایی بازداشت شده در ونزوئلا را آزاد کرد. این اقدام به منزله حسن نیت رئیس جمهور ونزوئلا تلقی میشد. واشنگتن در ماه مه اعلام کرد قصد دارد به طور محدود برخی تحریمهای ونزوئلا را کاهش دهد. یکی از این تحریمها مربوط به شرکت نفتی شورون (Chevron) بود.
اواخر مهرماه سال جاری و یک ماه پیش از برگزاری نشست همکاری اقتصادی آسیا و اقیانوس آرام(اَپک) در کالیفرنیای آمریکا که تحت تأثیر حضور«شی جین پینگ»، زیر ذره بین رسانههای مهم بینالمللی قرار گرفت؛ وزارت خزانهداری آمریکا به دنبال از سرگیری مذاکرات بین دولت ونزوئلا و مخالفان داخلی تحت حمایت واشنگتن، بخشی از تحریم ونزوئلا را کاهش داد. اگرچه فایننشال تایمز نوشت: «واشنگتن تهدید کرده اگر وعدههای دولت به مخالفان داخلی دولت ونزوئلا عملی نشود تحریمها باز گردانده میشود.» اما وزارت خزانه داری آمریکا مجوز ۶ ماهه معاملات بخش نفت و گاز ونزوئلا و مجوز جداگانهای را که امکان معامله با شرکت ملی معدن طلا «مینروان» (Minerven) را میدهد، صادر کرد. وزارت خزانه داری همچنین دو مجوز موجود را اصلاح کرد تا ممنوعیت تجارت ثانویه برخی از اوراق قرضه ونزوئلا و بدهی شرکت نفت دولتی را حذف کند، اگرچه ممنوعیت تجارت اولیه همچنان به قوت خود باقی است.
کاهش تحریمهای ونزوئلا یک روز بعد از آغاز دوباره مذاکرات سیاسی دولت نیکلاس مادورو و گروه اپوزیسیون تحت حمایت آمریکا در باربادوس اعلام شد. دو طرف درباره برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در نیمه دوم سال آینده توافق کردند. دولت و اپوزیسیون ونزوئلا همچنین موافقت کردند به ناظران بینالمللی برای انتخابات اجازه ورود به ونزوئلا دهند. آنها همچنین توافق کردند که همه نامزدهای واجد شرایط بتوانند در انتخابات شرکت کنند و هر طرف نامزد خود را بر اساس قوانین خود انتخاب کند. در همین حال آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا گفت که واشنگتن انتظار دارد دولت کاراکاس زندانیان سیاسی و شهروندان آمریکایی را که به اشتباه بازداشت شدهاند، آزاد و تا پایان نوامبر لغو ممنوعیتها برای همه نامزدها را آغاز کند. وی هشدار داد: عدم پایبندی به مفاد این توافق، ایالات متحده را به سمت
عقب نشینی از اقدامات خود سوق خواهد داد.
فایننشال تایمز همچنین نوشت: ونزوئلا دارای بزرگترین ذخایر اثبات شده نفت جهان است و زمانی حدود ۳ میلیون بشکه در روز تولید میکرد، اگرچه تولید نفت این کشور امروز بسیار کمتر از یک میلیون بشکه در روز است.
هم پولهای بلوکه شده به دوحه رفت هم قطر میزبان رقیب نفتی ایران(یعنی ونزوئلا) شد
در همان روزهایی که قطر مشغول میانجیگری مابین کاراکاس و واشنگتن بود، زمزمههایی مبنی بر آزادسازی بخشی از منابع مالی بلوکه شده در بانکهای کره جنوبی و نیز بدهیهای عراق به تهران به زودی پرداخت میشود(ونزوئلاییها تیرماه به دوحه رفتند و منابع مالی بلوکه شده ی ایران، مرداد ماه آزاد شد). دوحه با یک میانجیگری هوشمندانه، حساب شده و چند مرحله ای، نه تنها مقدمات بهبود روابط کاراکاس ـ کاخ سفید را فراهم آورد بلکه باعث شد تا اموال بلوکه شده ی ایران نیز آزاد شود اما مقصد این پولها دیگر بانکهای عمانی نبود، دلارها یا یوروهای آزاد شده یکراست به حساب بانکهای قطری واریز شدند.
این تمام ماجرا نبود زیرا در تابستان سال جاری، سناتورها، مقامات کاخ سفید و برخی از چهرههای تأثیرگذار نیز راهی چین شدند. علی الظاهر این مقامات برای تلاش در جهت کاهش تنش میان پکن ـ واشنگتن در تقلا بودند اما گفتگوها و نتیجه ی آن( یا حداقل بخشهایی از آن) در آبان سال جاری و در نشست همکاری اقتصادی آسیا و اقیانوس آرام(اَپک) در کالیفرنیای آمریکا رونمایی شد. چین و آمریکا برای تقسیم منافع در خاورمیانه، آماده شده بودند. آمریکاییها از زمان آغاز حملات روسیه علیه اوکراین، همواره دو خواسته ی خیلی مهم از چینیها داشتند:«عدم حمایت نظامی و اقتصادی از روسیه در جنگ علیه اوکراین» و «فاصله گرفتن از تهران». اما این دو خواسته باید با تضمینهایی همراه میشد و آن تضمین تأمین انرژی مورد نیاز چین بود که آمریکا با فعال کردن دیپلماسی خود در آمریکای جنوبی(ونزوئلا) ضمن کوتاه آمدن از مواضع اتخاذ شده در زمان بر سر کار بودن «ترامپ»، تقریباً خیال چینیها را راحت کرد اما یک کشور دوست و همسایه با ایران(همسایه ی دریایی البته) در متن این اتفاقات حضور داشت؛ قطر!
بحران غزه و نقش آفرینی مجدد قطر
از هفتم اکتبر که حمله ی «حماس» به مناطقی از سرزمینهای اشغالی آغاز شد آن چه بیش از همه باعث بُهت جامعه ی جهانی به ویژه مسلمانان شد، عدم موضعگیری صریح اکثر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و بیتوجهی به رنج مردمان غزه بود. علی بیگدلی در مصاحبه ی اخیر خود با آفتاب یزد، با اشاره به این موضوع خاطرنشان میکند:«اعراب از طولانی شدن جنگ میان فلسطینیها و اسرائیلیها خسته شده و خواهان رسیدن به یک توافق هستند موضوعی که البته به این سادگیها رخ نخواهد داد.»
۴۰ روز که از بحران غزه گذشت، «گروه تماس غزه» شکل گرفت متشکل از:«ترکیه، اندونزی، نیجریه، اردن، مصر، قطر و عربستان». در این گروه هفت کشوری اما نقش آفرینی اصلی بازهم به قطر رسید؛ روابط گرم و صمیمانه با آمریکا و اتحادیه ی اروپا، نشستهای محرمانه با سران بسیاری از کشورهای غربی و نیز اسرائیل، روابط ایدئولوژیک امیر قطر و اسماعیل هنیه و تلاش برای آزادسازی اُسرا و آمادهسازی طرفین جنگ برای یک آتش بس موقت که شاید طولانیتر از یک اتفاق موقتی نیز باشد در دستور کار مقامات دوحه قرار گرفت. بیگدلی به آفتاب یزد نکته ی مهمی را گوشزد میکند و آن:«خوشحالی محمدبن سلمان از اتفاقاتی است که در حال رخ دادن است زیرا مجموع این اتفاقات باعث خواهد شد روند عادیسازی روابط ریاض ـ تل آویو با حواشی کمتری صورت پذیرد.»
نکته ی مهمتر اما؛ تبدیل قطر به یک قدرت منطقهای در رقابت با عربستان است که سران ریاض با این موضوع نیز مشکل چندانی ندارند!
میانجی یعنی قطر، عمان و عراق؛ میانجیهای درجه دو
سالها قبل، مسقط و بعدها بغداد در پارهای از مسائل، به دلیل ساختارهای سیاسیای که داشتند، همواره یکی از میانجیهایی بودند که یا در حد پیامرسانی یا به عنوان میزبان، ناجی کشورهایی بودند که با برخی از قدرتهای منطقه از جمله تهران، اختلافاتی عمیق داشتند. عراق به صورت خیلی محدود و صرفاً برای مذاکرات امنیتی این وظیفه را در حل مسائل فی مابین عربستان و ایران بر عهده گرفت. عمان نیز تا چند سال قبل، مقصد اصلی مقامات آمریکایی و ایرانی بر سر مذاکرات هستهای بود اما این روزها، هم بغداد و هم مسقط به میانجیهای درجه دو تبدیل شدهاند و حال نوبت به دوحه رسیده تا در قامت یک میانجی درجه یک به اصطلاح نقش آفرینی کند. دوحه میزبان بسیاری از محرمانهها است، محرمانههایی که یک سر آن به کاخ سفید وصل است و از سویی دیگر، روابط نزدیک و گرمی با تهران دارد موضوعی که قطر را فارغ البالتر از دیگر کشورها برای میانجیگیری به میانه ی میدان تنشها میفرستد!
چرا مالیات از نفت پیشی گرفت؟
از زمانی که بندهایی از بودجه ی ۱۴۰۳، رسانهای شده است، افزایش درآمدهای مالیاتی دولت به یکی از پُرمناقشهترین بحثها تبدیل شده است موضوعی که باید از چند بُعد بدان نگریست:
ـ سالها است که میگوییم یا به تعبیری شعار میدهیم باید بند ناف بودجه از درآمدهای نفتی بریده شود. از یک جایی این موضوع باید شروع میشد. حالا که دولت سیزدهم به دلایلی که به آنها نیز اشاره میکنیم؛ دچار این توفیق اجباری شده است باید به جای حمله به دولت به دنبال رفع عیوب این «بندناف بودجه از نفت و درآمدهای آن بریدن» باشیم. ـ طی مدتی که دولت سیزدهم بر سر کار آمده، وخامت اوضاع معیشتی، تورم لجام گسیخته، ناهماهنگی بین تیم اقتصادی، اصرار بیهوده بر شعار شعار یک میلیون مسکن در هر سال یا چهار میلیون مسکن در چهار سال و سوق دادن منابع بانکها به سمت خانه سازی، اوضاع نا به سامان بورس، عدم افزایش حقوق متناسب با تورم، رشد نقدینگی، ولنگاری در بازار ارز و سکه، عدم مدیریت صحیح منابع، نداشتن برنامهای مدون و منظم در حوزه ی اقتصاد، کاهش قدرت خرید مردم که ناشی از تورم و رکود اقتصادی است و بسیاری از این دست مسائل باعث شده تا رویکرد مالیاتی دولت به مذاق جامعه، کارشناسان، رسانهها و منتقدان کابینه ی رئیسی خوش نیامده است. به طور طبیعی، رشد درآمدهای مالیاتی دولت حتماً با مقاومتی علیحده مواجه خواهد شد.
ـ از طرف دیگر، دولت سیزدهم نه برای بریدن بند ناف بودجه از درآمدهای نفتی که به دلیل آگاهی از شیب تند کاهش فروش نفت و به تبع، کاهش درآمدهای نفتی اقدام به تدوین چنین بودجهای کرده است که به خودی خود جامعه را بُهت زده، نگران و تا حدودی خشمگین کرده است.
ـ در همین راستا، دولت صرفاً برای جبران درآمدهای حاصل از فروش نفت که پیشبینی میشود به شدت کاهش پیدا کند تنها همین یک مسیر را پیش روی خود میبیند این در حالی است که مالیات را همیشه از درامد میگیرند و چون درآمدی نباشد لابد جامعه یا باید قید بسیاری از مباحث پیشبینی شده را بزند تا از پس پرداخت مالیاتهای به شدت افزایش داده شده برآید یا تن به اعتراض و عدم سازگاری با این تصمیم دولت بسپارد که در هر دو صورت، دولت با جامعهای مکدر و نگران مواجه خواهد شد.
ـ طی دورانی که دولت سیزدهم بر سر کار آمده و نیز سالهای پیش از آن(دولت حسن روحانی) چین به تنها خریدار نفت ایران یا عمده خریدار نفت ایران تبدیل شده است همین مسئله باعث شده تا بودجه ایران به نوعی وابسته به تصمیمات نفتی چینیها وابسته شود. به همین دلیل است که میتوان رد پای چینیها را در بودجه ۱۴۰۳ به وضوح دید.
ـ نکته ی مهمتر اما، رفتار پُر از تناقض چینیها است. از یک سو خود را آماده ی مشارکت در اَبَر پروژههای ایران معرفی میکنند(ساخت بزرگراه، فرودگاه، ورزشگاه، جاده و ریل و…) و از سویی دیگر برای حفظ منافع و ایجاد ثبات در اقتصاد خود به آسانی پای توافقات احتمالی با شرکای تا دیروز مغضوب ایالات متحده(ونزوئلا) مینشینند و به همین آسانی، تلاطمی عجیب در درآمدهای نفتی ایران به وجود آورده، و به تبع آن فشار بر پیکره ی ضعیف شده ی ایران وارد میآورند. ـ مضاف بر همه ی این ها، دولت که از حداقل دو سال پیش میدانست چینیها چه در سر دارند لااقل میتوانست جایگزینهایی برای بازار نفت خود یا بهبود وضعیت معیشتی مردم لحاظ کند اما منفعلانه به درآمدهای گاه اندک نفتی دل خوش داشت و خود را در تبلیغاتی سراسر آسیب زا(آزادسازی منابع مالی بلوکه شده که در برابر نیازهای ارزی ایران ناچیز است) اسیر کرد و حال با درک واقعیتی تلخ به نام عدم تمایل چینی ها(احتمالی که وقوع آن بسیار قوی است) برای خرید نفت از ایران به یکباره، مردم را به یاد آورده و جیبهایی که خالی است اما باید دولت را برای تأمین هزینههایی که هزاران «همت» است یاری کنند!
بازگردیم به نقطه ی آغازین این گزارش. «ای دو صد لعنت بر این نفت!»، این را مصدق گفت. «قطر اینک قدرتمندترین رقیب عربستان در منطقه است»، این را علی بیگدلی گفت. «آثار اقتصادی پشت پرده ی توافقات در «اجلاس اَپک» را اسفند ماه خواهید دید»، این نکته را نیز علی بیگدلی گفت. «ونزوئلا کاندیدای جانشینی ایران در تأمین نفت برای چین شده است» این را محسن جلیلوند گفت. «آمریکا از چین خواسته تا نفت کمتری از ایران خریداری کند، ونزوئلا احتمالاً سهم ایران را خواهد گرفت»، این را عبدالرضا فرجی راد گفت. « نگرانی چینی ها، اقتصادی است، نگرانی روس ها، امنیتی و برنامه ی آمریکا و غرب ملغمهای از اقتصاد و امنیت، از این رو باید همچنان افغانستان را مهمترین میدان رقابت مابین شرق و غرب دانست»، این را پیرمحمد ملازهی گفت.
Saturday, 27 April , 2024