آفتاب یزد، مریم گمشاد: رودخانه هیرمند اهمیت قابل‌توجهی برای هر دو کشور ایران و افغانستان دارد و یکی از موضوعات حقوقی- سیاسی است که سبب مشاجره پایدار با افغانستان از زمان امضای عهدنامة پاریس ۱۸۵۷ تاکنون بوده است. آنچه باعث تداوم اختلافات آبی با افغانستان شده مجموعه‌ای از عوامل بین‌المللی، حقوقی، سیاسی، زیست محیطی، انسانی […]

آفتاب یزد، مریم گمشاد: رودخانه هیرمند اهمیت قابل‌توجهی برای هر دو کشور ایران و افغانستان دارد و یکی از موضوعات حقوقی- سیاسی است که سبب مشاجره پایدار با افغانستان از زمان امضای عهدنامة پاریس ۱۸۵۷ تاکنون بوده است. آنچه باعث تداوم اختلافات آبی با افغانستان شده مجموعه‌ای از عوامل بین‌المللی، حقوقی، سیاسی، زیست محیطی، انسانی و اختلاف‌های ناشی از ناپایداری مقادیر توزیع حق‌آبه میان دو کشور است. از آنجایی که به دلیل خلاء قوانین بین‌المللی آب، تعریف دقیقی از بهره‌برداری از منابع آبی ارائه نشده، موجب عدم موفقیت در مذاکرات آبی شده است. با توجه به دیدگاه‌های حقوقی در خصوص آب‌های مشترک، زیاده خواهی افغانستان در بهره‌برداری از رود هیرمند متناسب با نظریه حاکمیت مطلق سرزمینی است. به طور مثال با داخلی تصور کردن رودخانه هیرمند، همواره عملیات‌های متعددی همانند سدسازی و حفر کانال مسیر آب را برای منافع یک طرفه افغانستان تغییر داده است. اما رفتار ایران مطابق با قاعده حقوقی آبی تمامیت محدود سرزمینی بوده است و همواره خواستار بهره‌برداری منطقی از رودخانه هیرمند بوده است. دو دهه خشکسالی‌های اخیر، پیامدهای زیست محیطی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی بر جاگذاشته است. ثبات اقتصادی از مهمترین عواملی است که امنیت را فراهم می‌کند. وابستگی اقتصادی سیستان به آب پس از خشک شدن تالاب بین‌المللی هامون نتیجه‌ای جز فقر، کوچ اجباری و بیکاری برای سیستان نداشته است. اگرچه وابستگی اجباری اقتصادی مردم به آب منجر به برنامه‌ها و طرح‌های میلیاردی در سیستان برای حفظ کشاورزی شد اما هیچ کدام به ثمر نرسیده است. آنچه واضح و مبرهن است، نیاز حیاتی سیستان به آب و همچنین رونق اقتصادی در این منطقه به عنوان یک حق انسانی است که می‌بایست مهم تلقی شود. دولت‌ها نه تنها وابستگی اقتصادی سیستان را به مشاغل آبی کاهش نداده اند، بلکه صنعت را نیز رشد نداده اند. عدم خواست مکرر رسانه‌های فعال سبب شده است حق‌آبه و مسائل اقتصادی سیستان با جدیت پیگیری نگردد. در شرایط فعلی که فقر در سیستان بیداد می‌کند و مردم با یارانه ناچیز زندگی می‌کنند، آیا زمان آن نرسیده است تا سیستان را از نابودی کامل نجات داد؟ مهم تلقی کردن مردم، احترام به کرامت و منزلت مردم سیستان، صداقت، یکرنگی و طرح مسائل به صورت شفاف و صریح با مردم را می‌بایست مهم تلقی کرد. مردم سیستان طی سال‌های اخیر آگاه‌تر از دهه‌های گذاشته‌اند چرا که با گسترش شبکه‌های اجتماعی و فقدان نابرابری‌ها هر روز آگاه‌تر از دیروز، نداشته‌ها و کمبودها را بیان می‌کنند و خواسته‌ها را طلب می‌کنند. اما آنچه تعجب را بر می‌انگیزد عدم عذرخواهی از مردم غیرتمند و مرزدار سیستان و بلوچستان به واسطه تعلیق در بهبود شرایط اقتصادی و آبی این منطقه است. اگرچه اخیرا افغانستان ادعا کرده است که فقدان منابع آبی و خشکسالی در بالادست رودخانه هیرمند نیز وجود دارد، اما این به منزله پذیرفتن این ادعا فارغ از تحقیقات فنی دقیق مسئولین مرتبط نیست. با توجه به امنیتی شدن سیستان و فقدان منابع آبی و عدم فرصت‌های شغلی، ایران به لحاظ سیاسی موظف است، حق‌آبه قانونی سیستان را پیگیری نماید و رفاه اجتماعی و اقتصادی مردم را تامین کند.

از آنجایی که کشاورزی به واسطه بی‌آبی نمی‌تواند نیاز اقتصادی مردم را تامین کند، ما نیاز به صنایع جدید داریم. اگرچه دهه‌های گذشته اقدامات پایداری برای رفاه مردم باید در نظر گرفته می‌شد. یکی از صنایعی که می‌بایست در شرایط فعلی برای رفاه روستاییان آسیب‌دیده جهت اشتغال به آن توجه کرد، صنایع غذایی سیستان همانند ادویه و شیرینی‌های محلی است. این صنایع فرهنگی می‌تواند به رونق اقتصادی کمک کند. اما تنوع در فرصت‌های شغلی به صنایع غذایی ختم نمی‌گردد. این امر به شدت به حمایت دولت، نهادهای مدنی و استمرار مردم در جهت تحقق خواسته‌های شان نیاز دارد.
دولت در عین حال موظف است تامین آب سیستان را با توجه به وعده‌هایی که داده است عملی کند. باید پرسید نتیجه آب‌های ژرف چه شد؟ در مورد انتقال آب از عمان به سیستان آیا تمام جوانب علمی آن سنجیده شده است؟ از آنجایی که دستیابی ایران به حق‌آبه و ثبات در مدیرت منابع آبی، یک حق انسانی برای مردم سیستان تلقی می‌گردد، ایران موظف است افغانستان را از طریق مذاکره دعوت به همکاری و الزام به پذیرفتن تعهداتش در خصوص حق‌آبه کند. اگر آب را با صلح بسنجیم نتیجه رفاه مردم و حفظ محیط زیست را به همراه دارد. اما اگر آب را با مناقشه در نظر بگریم، نتیجه‌ای جز بحران‌های زیست محیطی، فقر، بحران اقتصادی و ناامنی نخواهد داشت. دولت‌هایی که آب‌های مشترک دارند، همانند ایران و افغانستان به عنوان بازیگران اصلی در رفع مسئله آب می‌توانند با محوریت منافع مشترک، آب را در مسیر صلح و بهبود کیفیت زندگی مردم قرار دهند. ایران یکی از بازیگران اصلی در حل مناقشه آبی با افغانستان چه باید کند؟ دی‍پلماسی آب راه حل نهایی نیست، دی‍پلماسی فرهنگی و اقتصادی همچنین دیپلماسی عمومی از اقداماتی است که تنوع در مذاکره ایجاد می‌کند. اما ایران در ابتدای مذاکره باید نقش دو منبع بزرگ اقتصادی را برای خود پررنگ ببیند، نقش هامون و بعد دیپلماسی موفق و منطقه آزاد سیستان و اتصال ایران از طریق مرز میلک به آسیای میانه.
اهمیت پر آب بودن تالاب بین‌المللی هامون به لحاظ استراتژیکی برای ایران زمانی مثبت نگریسته می‌شود که به آن از نظر گردشگری نگریسته شود. این تالاب بین‌المللی نقش مهمی در توسعه گردشگری خواهد داشت. برای جلب سرمایه‌گذاری بخش خصوصی از اقصی نقاط ایران و جهان ما به افزایش پرستیژ فرهنگی نیاز داریم. چرا که با مدیریت منابع آب این تالاب نقش مهمی برای ارتباط با دنیا و توسعه فرهنگی و اقتصادی در کنار جذابیت‌های فرهنگی دیگر سیستان همانند شهر سوخته خواهد داشت. هامون در شرایط پرآبی و شهر سوخته اعتبار فرهنگی و اقتصادی برای ایران دارد چرا که کشورهای جاده ابریشم و کشورهایی که در مسیر ترازیتی ایران قرار دارد را قانع خواهد کرد ثبات فرهنگی در این منطقه حکمفرماست و سیستان با این قابلیت‌ها خواهان صلح، دوستی و توسعه گردشگری با دنیا است. منطقه آزاد سیستان تکمیل‌کننده آب‌های آزاد چابهار خواهد بود و مرز ملیک ارتباط ایران با آسیای میانه را به سهولت امکانپذیر می‌سازد. قطعا منطقه آزاد به بهبودی اقتصاد کم رونق افغانستان نیز کمک خواهد کرد. مسائل داخلی سیستان اگر رفع نشود تهدید امنیتی را برای ایران به همراه دارد، منطقه آزاد سیستان برای فعال شدن خط ترانزیت چابهار به میلک فرصت استراتژیکی برای رشد اقتصادی منطقه خواهد بود و عاملی برای بین‌المللی شدن ایران و توسعه کریدور شمال به جنوب خواهد بود.
اما چگونه می‌توان طالبان پیچیده را روی میز مذاکره نشاند؟ آنهایی که در گذشته به آب نگاه ابزاری داشته‌اند و برای منافع و اهداف شان از آب بهره‌برداری کرده اند. از آن جایی که عدم ثبات در افغانستان سبب شده دولت‌های جدید رویه‌های گذشته را از یاد ببرند، نیاز است ایران با توجه به شرایط فعلی قراردادها را مورد بازبینی جدید قرار دهد و ثبات در حل مسئله حق‌آبه را محور قرار دهد. یکی از مسائلی که ایران نباید از آن به سادگی عبور کند شناخت طرف دیگر مذاکره است. با روی کار آمدن طالبان و اقداماتی که در گذشته برای بستن حق آبه انجام داده اند، مذاکره برای ایران قدری پیچیده شده است. اما از نظر سیاسی اقناع افغانستان برای دستیابی به منافع مشترک نیاز به مذاکرات فعال و پویا است و در عین حال نقش برگزاری نشست‌های علمی با حضور فعالان در عرصه آب، محیط زیست، اقتصادی و مدنی را نمی‌توان کمرنگ تصور کرد. سیاست خارجی می‌تواند از طریق دی‍پلماسی آب و منافع مشترک با افغانستان همکاری را برای حفظ محیط زیست جدی تلقی کند. منطقه آزاد سیستان و مرز میلک فرصت استراتژیکی برای افغانستان است چرا که منافع ایران و افغان‌ها در این مرز به هم گره خورده است. در واقع بندر چابهار سهولت دسترسی افغان‌ها را برای آب‌های آزاد و اتصال به اروپا فراهم می‌کنند و مرز میلک سهولت دسترسی ایران به آسیای میانه برای رونق اقتصادی فراهم می‌کند. با توجه به اینکه بدبینی و بی‌اعتمادی طرفین ایران و افغان‌ها سابقه تاریخی دارد و طالبان پیچیده درگیری‌های مرزی با ایران داشته است، از آنجایی که حق‌آبه حق است و تحت هر شرایطی نباید تسلیم شد. ایران می‌تواند از طریق پیوند دیپلماسی اقتصادی به دیپلماسی آب، از مرز میلک به عنوان یک فرصت استراتژیک برای اقتصاد ضعیف افغانستان برای دستیابی به آب‌های آزاد چابهار برای ارتباط افغانستان با دنیا فراهم کند. نباید نقش دی‍پلماسی عمومی را کمرنگ تلقی کرد. از آنجایی که تالاب بین‌المللی هامون متعلق به همه مردم دنیا است، دی‍‍پلماسی عمومی و رابطه‌سازی با سایر کشورها، انتقال نقطه نظرات از طریق متن و تصویر در رسانه‌های اجتماعی همکاری نهادهای غیر دولتی، فعالان مدنی و مردم ایران برای انتقال دیگر دوستی، صلح، همبستگی و افزایش دامنه همکاری با دنیا در جهت تصحیح سوءبرداشت‌ها، حق‌طلبی جهت دریافت حق آبه و نجات هامون موثر است. زمانی که ایران متحدان مردمی و دولتی زیادی از سراسر دنیا داشته باشد و به صورت مستمر خواستار دستیابی به حق‌آبه باشد، قطعا دی‍پلماسی عمومی هم طالبان را تحت فشار قرار می‌دهد. افغانستان اگر پیامدهای دیپلماسی با ایران را جهت دستیابی ایران به حق آبه در جهت منافع اقتصادی‌اش مثبت ارزیابی کند، همکاری مسالمت آمیز با منافع مشترک برد-برد به ثمر می‌رسد اما در صورت امتناع طالبان از همکاری، ایران با عدم پذیرفتن اتباع افغانی می‌تواند طالبان را تحت فشار قرار دهد و نیز از طریق نهادهای بین‌المللی شکایت خود را از افغانستان برای عدم دستیابی به حق آبه و خسارات وارده پیگیری کند.