آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: علی اردشیر لاریجانی تحصیلات ابتدایی و متوسطه تا دریافت مدرک دیپلم متوسطه را در شهر قم سپری کرد و پس از قبولی در آزمون کنکور سراسری، در سال ۱۳۵۴ تحصیل در مقطع کارشناسی رشته ی علوم رایانه را در دانشگاه صنعتی شریف آغاز کرد و در سال ۱۳۵۸ موفق به […]

آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: علی اردشیر لاریجانی تحصیلات ابتدایی و متوسطه تا دریافت مدرک دیپلم متوسطه را در شهر قم سپری کرد و پس از قبولی در آزمون کنکور سراسری، در سال ۱۳۵۴ تحصیل در مقطع کارشناسی رشته ی علوم رایانه را در دانشگاه صنعتی شریف آغاز کرد و در سال ۱۳۵۸ موفق به دریافت کارشناسی رایانه از این دانشگاه شد. وی به توصیه ی شهید مرتضی مطهری(پدر همسر وی) برای ادامه تحصیل رشته فلسفه را انتخاب کرد و کارشناسی ارشد و دکتری خود را در رشته ی فلسفه از دانشگاه تهران اخذ کرد. لاریجانی دارای تألیفاتی در چند حوزه مختلف است که از جمله آن ۳ کتاب در زمینه فلسفه کانت و ۱۵ مقاله پژوهشی در موضوعات مختلف علمی.
غلامعلی مشهد محمدعلی(حدادعادل)، وی کودکی را در یکی از مناطق پایین شهر به نام «پای خط» گذراند و دبستان را در مدرسه عمومی بندار رازی در خیابان لرزاده طی کرد. برای دبیرستان به مدرسه علوی رفت و در آنجا
زیر نظر علامه کرباسچیان تعلیمات دینی دید. او در سال ۱۳۴۲ از دبیرستان علوی فارغ‌التحصیل شد. در سال‌های ۱۳۴۵ و ۱۳۴۷ لیسانس و فوق لیسانس خود را در رشته فیزیک از دانشگاه‌های تهران و شیراز دریافت کرد. بین سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ او در دانشگاه شیراز و از ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ در دانشگاه ملی ایران
(شهید بهشتی) فیزیک درس می‌داد. در سال ۱۳۵۱، کارشناسی ارشد فلسفه را از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دریافت کرد. دروس دوره دکتری فلسفه در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران را در سال ۱۳۵۳ به پایان برد. در این دوران به دلیل تحصیل فلسفه نزد نصر که استاد مذهبی فلسفه آن زمان دانشگاه تهران بود، مورد توجه سیدحسین نصر واقع شده و در دفتر وی به فعالیت مشغول می‌شود. آن طور که نوشته‌اند در دهه ۱۳۴۰ از شاگردان احمد فردید بود. بین سال‌های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ در دانشگاه صنعتی شریف به تدریس فلسفه، تاریخ علم و تاریخ فلسفه غرب و تاریخ فلسفه اسلامی پرداخت. در سال ۱۳۶۴ از پایان‌نامه دکتری فلسفه تحت عنوان «نظر کانت درباره ی مابعدالطبیعه» دفاع کرد.

شباهت‌های علمی و مسئولیتی حدادعادل و لاریجانی
با دقت در رزومه ی تحصیلی آقایان حدادعادل و لاریجانی و نیز مسئولیت‌هایی که داشته اند، به شباهت‌هایی قابل تأمل پی می‌بریم؛ این که هر دو از رشت‌های دیگر شروع کرده(لاریجانی از علوم رایانه و حدادعادل از فیزیک) اما در نهایت سر از دنیای فلسفه درآورده اند، این که هر دو ریاست مجلس را در کارنامه ی سیاسی خود تجربه کرده اند(حدادعادل یک دوره(مجلس هفتم) و لاریجانی سه دوره(هشتم، نهم و دهم)رئیس مجلس بوده اند) یا هر دو برای رئیس جمهور شدن نیز تقلا کرده‌اند نیز از دیگرِ شباهت‌ها است.
تفاوت‌هایی نیز در کارنامه و رزومه ی این دو دیده می‌شود از جمله؛ کثرت مسئولیت‌های حدادعادل و قلت مسئولیت‌های لاریجانی اما هر دو تلاش کرده‌اند در کنار سیاست پیشگی، سبقه ی فرهنگی از خود برجای گذارند؛ لاریجانی با آن ادبیات گاه منحصر بفرد و حدادعادل با سیطره ی بر فرهنگستان و نباید سعدی و دستی نیز در سرایش شعر.

اخیراً و در مراسمی که در حاشیه ی بازگشت «پیکر» زنده یاد «اسلامی ندوشن» به کشور تالار مؤسسه اطلاعات برگزار شد، همزمان با آغاز سخنرانی حدادعادل، تقریباً نیمِ بیشتری از حاضران به نشانه ی اعتراض سالن مراسم را ترک کردند موضوعی که البته آقای حدادعادل به روی خود نیاورد!
پیشترها لاریجانی نیز در یک جلسه ی سخنرانی در قم با بی‌مهری(شما بخوانید هتک حرمت جمعی از حاضران) رو به رو شد و رفتارهایی دید و حرف‌هایی شنید که چندان خوشایند نبود.
اگرچه لاریجانی را به اندازه ی حدادعادل، غرق در سیاست پیشگی نمی‌دانیم اما هر دو به زعم خود با آن که در سیاست پیشگی غوطه می‌خورند، کوشیده‌اند تا چهره‌ای فرهنگی نیز از خود نشان دهند که در این میان، نگارنده لاریجانی را ـ علی رغم تصدی پست‌های بیشتر فرهنگی توسط حدادعادل ـ فرهنگی‌تر و حدادعادل را ـ با آن همه ی ادعای فلسفه دانی و شعر شناسی ـ از لاریجانی که سه دوره ریاست مجلس را برعهده داشت، فرهنگی‌تر می‌داند اما و در نهایت، این سیاست از که فرهنگ را می‌بلعد و چهره‌ای دیگرگون از کسانی نشان می‌دهد که حتی اگر فلسفه خوانده باشند و فرهنگ مآبی پیشه کرده باشند به جامعه نشان می‌دهد.
اوایل دولت روحانی، یکی از دوستان مان که پله پله ترقی کرد و تا آن بالا بالاها نیز رسید از ما خواست در تدوین سخنرانی مراسم تودیع یاری‌اش کنیم. یادمان می‌آید خیلی مسائل را در آن یادداشت گنجاندیم از جمله آن که؛ هنر سیاستمدار آن است که سیاست را از کانال و مجرای فرهنگ عبور دهد تا مردم فهم نازک خیال‌تری از سیاست، در ذهن متبادر سازند. آن دوست از همه ی آن چه نوشته بودیم فقط همین یک جمله را قرائت کرد:«در مدت تصدی این پست سیاسی خواهم کوشید تا سیاست این کالای تلخ و زمخت را مجری فرهنگ که نرم و آهسته است عبور دهم!» شوربختانه این که، او حتی فرهنگ را نیز به سیاست آلود و با فرهنگ مسلکان مهربانی نکرد.
در این ترازوی فرهنگ و سیاست، نخواستیم حدادعادل را با لاریجانی مقایسه کنیم چه، اساساً با مقایسه میانه‌ای نداریم اما سرجمع آن چه نوشته شد این بود که، گلایه‌ای هم اگر هست از حدادعادل و لاریجانی است که حدادعادل بیشتر و لاریجانی کمتر، به سیاست آلوده شدند و همین آغشتنِ خویشتنِ خویش به سیاست باعث شد تا فرهنگ دوستان چندان روی خوشی به آن‌ها نشان ندهند. این که در مراسمی به یاد و نام «زنده یاد اسلامی ندوشن» ناگهان سالن خالی از جمعیتی می‌شود که قریب به اتفاق آن‌ها از چهره‌های فرهنگی هستند چندان عجیب نیست. سیاست است و قدرت بلع بالایی دارد. بر چشم
بر هم زدنی فرهنگ را می‌بلعد و این درد کمی نیست. یک روز سالن از جمعیت خالی می‌شود و روزی دیگر، جامعه از فرهنگ و این نتیجه ی سیاست پیشگی کسانی است که اگر فلسفه خوانده‌اند و فرهنگی بودن را افتخار خود می‌دانند اما نان از سفره ی سیاست می‌خورند و همین بس که جامعه در برهه‌هایی روی خوش
نشان ندهد.