جهان امروز به خصوص در چند دهه اخیر و متاثر از پیشرفت تکنولوژی باعث هرچه نزدیک‌تر شدن انسان‌ها و کم رنگ‌تر شدن مرزهای جغرافیایی شده است. پیشرفت تکنولوژی و نظام سرمایه داری باعث شده تا بشر امروز برخلاف سده‌های گذشته دیگر خود را در بند حصارهای تنگ قومی و قبیله‌ای و حتی ملی نبیند. جهان […]

جهان امروز به خصوص در چند دهه اخیر و متاثر از پیشرفت تکنولوژی باعث هرچه نزدیک‌تر شدن انسان‌ها و کم رنگ‌تر شدن مرزهای جغرافیایی شده است. پیشرفت تکنولوژی و نظام سرمایه داری باعث شده تا بشر امروز برخلاف سده‌های گذشته دیگر خود را در بند حصارهای تنگ قومی و قبیله‌ای و حتی ملی نبیند. جهان وطن گرایی ماحصل همین شرایط امروزی بشر هزاره سوم است. پیروان این رویکرد بر این باورند که باید از مرزهای قومی و ملی عبور کرد و می‌توان با جایگزینی یک هویت جهانی و انسانی به جای چند دستگی‌ها که در طول تاریخ همواره منجر به ایجاد جنگ‌های خونین و مشکلات عدیده برای جوامع انسانی شده است، به صلحی پایدار دست پیدا کرد. واقعیت آن است که این ایده کمک‌های بسیاری به زندگی مسالمت آمیزتر بین انسان‌ها کرده است اما باید توجه داشت که بخش مهمی از زیبایی‌های جوامع انسانی، تفاوت‌های موجود بین ملت‌ها و رقابت‌هایی است که بین ملت‌ها در عرصه‌های مختلف ورزشی و اقتصادی و علمی و حتی نظامی شکل می‌گیرد. جدای از این مسئله باید عواقب بدی که این ایده می‌تواند به صورت ویژه جوامع توسعه نیافته و جوامع توسعه یافته را از خود متاثر کند را مورد توجه قرار داد.
امروزه نیروی انسانی یا به تعبیر بهتر سرمایه انسانی یکی از مهمترین عوامل رشد و توسعه جوامع محسوب می‌شوند. چراکه نیروی انسانی کارآمد می‌تواند با فکر و ایده خود موجب رشد سرمایه ملی و توسعه صنعتی در یک کشور شود. به همین دلیل امروزه رقابت قابل توجهی بین کشورهای توسعه یافته برای جذب نخبگان و نیروی انسانی کارآمد وجود دارد. شاید بتوان از یک بحث اقتصادی برای ارتباط این موضوع با ایده جهان وطن گرایی استفاده کرد. یکی از نقدهایی که به ایده بازار آزاد لیبرالیسم مطرح می‌شود آن است که وجود بازار آزاد و بدون تعرفه برای همه کالاها موجب متضرر شدن کشورهای درحال توسعه خواهد شد. چراکه به عنوان مثال صنایع نوپای کشورهای آفریقایی یا آسیایی در یک فضای آزاد توانایی رقابت با صنایع پیشرفته و قدیمی کشورهای توسعه یافته‌ای چون ژاپن و آمریکا و اروپا و چین را نخواهند داشت. لذا برخی از اقتصادیون معتقدند تا قبل از به بلوغ رسیدن صنایع نوپای داخلی، باید حمایت‌هایی از سوی دولت‌ها از این صنایع صورت بگیرد تا رقابتی برابر بین کالای خارجی و داخلی به وجود بیاید.
می‌توان مفهوم جهان وطن گرایی را نیز با مفهوم بازار آزاد مقایسه کرد. توضیح آنکه با کنار زدن مرزهای ملی برای یک نخبه دیگر فرقی نخواهد داشت که علم و دانش خود را در کشور خود و در جهت پیشبرد منافع ملی کشور خود به کار گیرد یا به خدمت یک شرکت چند ملیتی در کشوری اروپایی یا آمریکایی. درواقع در این حالت سرمایه انسانی نیز مانند کالا در یک بازار آزاد در سطح جهان پخش می‌شود. اما نکته مهمی که به آن کمتر توجه شده آن است که این میدان آزادی که امروزه وجود دارد عموما چون جاده‌ای یک طرفه به نفع کشورهای توسعه یافته تمام می‌شود. چراکه در خصوص رقابت اقتصادی همواره این کالاهای کشورهای پیشرفته هستند که در رقابت با کالاهای کشورهای توسعه نیافته برنده می‌شوند و همواره کالاهای این کشورها بازار جهانی را در تسلط خود دارند و کالاهای کشورهای توسعه نیافته مجالی برای تنفس در این بازار آزاد ندارند.
در خصوص سرمایه انسانی نیز همین اتفاق در حال رقم خوردن است و همواره این نخبگان و نیروی انسانی کشورهای توسعه نیافته هستند که به راحتی در اختیار کشورهای توسعه یافته قرار می‌گیرند و تقریبا هیچ گاه شاهد این موضوع نخواهیم بود که نخبگان کشورهای پیشرفته در تبعیت از اصول جهان وطنی و در راستای صلح و پیشرفت جهانی وارد کشورهای توسعه نیافته شده و به پیشرفت این کشورها کمک کنند تا یک توسعه متعادل و همگون را در سطح جهانی شاهد باشیم!
در نهایت باید گفت ایده جهان وطن گرایی صرفا یک روی زیبا و آرمانی ندارد و باید توجه داشت که در پس پرده این ایده، چه کسان یا چه کشورهایی چه منافعی را حاصل خواهند کرد.
نگارنده معتقد است که کشورهایی که مهد تولد چنین ایده‌هایی هستند درعمل هیچ اعتقادی به این رویکرد جهانی ندارند و تنها چیزی که به آن می‌اندیشند منافع ملی خود و ملت
خود است.