این روزها، شبکههای اجتماعی و صدا و سیما و دیگر رسانههای برخط و نوشتاری پُرشده از مناظرههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و انتخاباتی. به فال نیک میگیریم اما با نگاهی به ترکیب شرکتکنندهها، آن چه جای خالی آن به شدت احساس میشود، نماینده یا نمایندگانی از میان نسل «زد» است. این که دیگران بیایند و از […]
این روزها، شبکههای اجتماعی و صدا و سیما و دیگر رسانههای برخط و نوشتاری پُرشده از مناظرههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و انتخاباتی. به فال نیک میگیریم اما با نگاهی به ترکیب شرکتکنندهها، آن چه جای خالی آن به شدت احساس میشود، نماینده یا نمایندگانی از میان نسل «زد» است.
این که دیگران بیایند و از شیب تند پیری جمعیت بگویند یا لزوم توجه به جوانان یا منافع ازدواج و فرزندآوری، یک مسئله است و آن که نسل «زد» خود بیان کنندهی دیدگاهها و نظرات خود در این زمینهها باشد مسئلهای علاوه تر!
اگرچه جامعه شناسان، جمعیت شناسان، علامههای علوم انسانی و باتجربههایی که روی تفاوت نسلها پژوهش کردهاند دراینباره بسیار نوشته و گفتهاند اما از دید خود، منطبق بر تجربیاتی که زیستهام به این نتیجه رسیدهام که چنین ساز و کاری به دنبال خود چند آفت و معضل به دنبال خواهد داشت که خلاصهای از آن را برخواهم شمرد:
نخست این که: از دیگران و دربارهی دیگران گفتن شاید تا میانهی دههی هفتاد همچنان آثار و تاثیراتی داشت اما از میانهی دههی هفتاد به بعد، از و دربارهی دیگران گفتن یا شنونده ندارد یا اثر.
دو دیگر این که: خودِ این مسئله میتواند سند محکمی باشد برای به رسمیت نشناختن نسلهای نیمهی دوم هفتاد و هشتاد و نود به ویژه این دوتای اخیر (دههی هشتاد و نودیها) که خود فاصله و توفیری عجیب دارند با دیگر نسل ها.
سوم آن که: ما با یک تجربهی تلخ تاریخی در عملکرد نادرست خود با دههی شصتیها دست و پنجه نرم کردهایم و با یک نادیدهانگاری نابخشودنی، عملاً یک نسل بزرگ و کارآمد و باهوش را از دست دادیم حالا که دیگر موضوع دههی هشتاد و نودیها هستند، نسلی به غایت تکنولوژیکال، بهروز، پویا، سرزنده، متبحر در ارتباطات و سخت مشغول در شبکههای اجتماعی.
چهارمین مسئله اما؛ شکافی بین نسلی است که با از و دربارهی دیگران گفتن، حداقل دربارهی نسلهای نیمهی دوم هفتاد و هشتاد و نود تولید ناامیدی، بیاعتمادی، کناره گرفتن و رها شدگی میکند به این تعبیر که نسلهای کنونی اگرچه اهل کوتاهآمدن نیستند اما سر و کاری با جنگیدن برای احقاق حق نیز ندارند. با شناختی که از این نسل داریم به خوبی دریافتهایم که نسلهای مورد اشاره در چنین مواقعی با کشیدن حصاری سخت و قطور، عملاً خود را با دنیایی که آنها را به رسمیت نشناسد بیگانه میپندارد، سکوت میکند، ارتباط نمیگیرد و ناگهان میبینیم کیلومترها جلوتر از ما در حرکت هستند بیآن که بتوانیم آنها را درون جامعهای که برای آنها ساخته ایم، جای دهیم.
پنجمین مسئله: نسلهای کنونی به طور عام از سن و سال شناسنامهای خود بزرگتر، فهیم تر، باهوش تر، خلاقتر و پویاتر هستند با این روشی که در پیش گرفتهایم (با و از دیگران گفتن) ناچار در دهههای پیش رو یا یک جهان چند بعدی که هیچیک از ابعاد آن برای ما قابل شناسایی نیست روبرو خواهیم شد و این یعنی حداقل یک دهه بعد، ما در جهانی باید زیست کنیم که زبان بخش عمدهای از آنها را نمیفهمیم!
ششم آن که: مسائل روز فارغ از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و جامعهشناسی به نوعی تصمیم گیرنده برای نسلی است که یا آنها را نمیبینیم یا هنوز احساس میکنیم نوبت به آنها نرسیده است، به حکم قانون، عرف، منطق و شرع؛ حق نداریم تصمیماتی برای گروه بزرگی از جامعه اتخاذ کنیم که خودِ آنها درون آن جمع تصمیم گیر نمایندهای ندارند.
هفتمین مسئله که شاید مهمتر از همه باشد: سر از پا نشناختن در مواقعی است که مواجه میشویم با مدیران دههی هفتادی در سطوح کلان تصمیم گیری، این گزینشی رفتار کردنها به واقع نسل «زد» را تا حدودی عصبانی میکند زیرا نوع نگاه و دیدگاه نسلهای مورد بحث در این یادداشت به شدت با آن چه در بارهی دههی شصت و نیمهی نخست دههی هفتاد میاندیشیدیم فاصله دارد. در این گزینشی رفتار کردن، ما سه نسل را همزمان از دست میدهیم و نه یک نسل را.
مخلص کلام این که؛ حاکمیت در چنین مواقعی لازم است با یک پوستاندازی شجاعانه، مسیر را بر سیاستمداران و فعالان و حاضران در عرصههای حکمرانی که به دههها قبل متعلق هستند سد کند و اندک اندک شروع به جا باز کردن برای نسل «زد» کند آن هم بدون روتوش و دستکاری یعنی؛ بگذاریم خودشان باشند با همان پوشش و اندیشهای که بدان معتقد هستند با مراقبتی از دور و همراهیهایی هوشمندانه، چه بسا این پوستاندازی سبب شد چرخ حکمرانی با یک روغنکاری به موقع، روان تر، سریعتر و محکمتر از همیشه به حرکت درآید.
باور کنیم نسل «زد»، کم دغدغه و طرح و مسئله در ذهن ندارد. راه و شیوهی بیان آن را نیز خوب بلد است باقی میماند فرصت و فضا که وظیفه داریم مهیا کنیم، جز این اگر بیندیشیم و رفتار کنیم، از ۱۴۱۰ به بعد، دیواری ضمخت و قطور بین چندین نسل (حداقل نسلهای ۳۰ تا هفتاد) با نسلهای امروزیتر ایجاد خواهد شد که آن وقت هرچه تلاش برای نفوذ و عبور از این دیوار، مشت بر سندان کوبیدن و آب به غربال پیمودن است، چه بخواهیم و چه نخواهیم در نتیجه اندک تغییری ایجاد نخواهد شد.
Saturday, 27 April , 2024