«رادیو هفت» عنوان برنامه‌ای بود که از شبکه آموزش سال‌ها پخش شد. برنامه‌ای که آمیخته‌ای از شعر، ادبیات و موسیقی بود و در انتهای شب مخاطب را به یک آرامش دعوت می‌کرد. مسلما پشت چنین برنامه‌ای که مخاطب خاص خودش را داشت و دارای یک اندیشه‌ای بود، باید یک فرد صاحب فکری چون منصور ضابطیان […]

«رادیو هفت» عنوان برنامه‌ای بود که از شبکه آموزش سال‌ها پخش شد. برنامه‌ای که آمیخته‌ای از شعر، ادبیات و موسیقی بود و در انتهای شب مخاطب را به یک آرامش دعوت می‌کرد. مسلما پشت چنین برنامه‌ای که مخاطب خاص خودش را داشت و دارای یک اندیشه‌ای بود، باید یک فرد صاحب فکری چون منصور ضابطیان باشد. ضابطیان طی سال‌های فعالیتش هم اهل مطبوعات بوده است و هم برنامه‌ساز تلویزیون. اکنون هم مشغول نویسندگی است و آثار و سفرنامه‌هایش خوب می‌فروشد و از یک طرف هم پادکست تولید می‌کند اما شاید بیشتر مخاطبین او را با «رادیو هفت» بشناسند. او همه این سال‌ها خود را به طرق مختلف به ادبیات و کلمه پیوند زده است و ارزش «کلمه» را خوب می‌داند. هنرآنلاین به گفت‌وگو با این هنرمند پرداخته است و پیرامون مسائل مختلف فرهنگی گپ زده است که در ادامه آن را می‌خوانید؛

آقای ضابطیان ما شما را به عنوان کسی می‌شناسیم که کارش را خوب بلد است و در زمان انجام کاری، حتما قبلش تحقیق خوبی انجام می‌دهد و بعد شروع می‌کند. این نکته را ما در این دوره کمتر می‌بینیم. علت این مسئله را چه چیزی می‌دانید؟
چیزی که در کشور ما کمتر به آن توجه می‌شود مسئله پژوهش است. یعنی کسی که می‌خواهد یک محصول صنعتی یا فرهنگی سفارش دهد، به این فکر نمی‌کند که باید بخش عمده‌ای از بودجه را صرف پژوهش کند. اگر هزینه برای پژوهش صرف شود، به نفع فرد است و هزینه‌های بعدی را کاهش می‌دهد. پژوهش باعث می‌شود که فرد با نقشه راه جلو رود. اساسا نه فقط در مورد مدیا و محصول فرهنگی، بلکه ما این مشکل را در همه سطوح کشور داریم. مثلا کسی ایده‌ای می‌دهد همه تشویقش می‌کنند بدون این که بدانند این طرح مثلا عمرانی چه مشکلاتی برای اکوسیستم دارد. همه این مشکلاتی که ما در تهران درمورد آلودگی هوا داریم حاصل همین امر است که پژوهش انجام نشده است. من سعی کردم این بخش پژوهش را به خوبی انجام دهم. حتی اکنون که بیشتر انرژیم صرف تولید پادکست می‌شود، چیزی که مردم را به پادکست‌های من جذب می‌کند همین است که مشخص است که چندین کتاب برای آن مطالعه شده است و با افراد مختلف حرف زده شده است. لذا محصول تولید شده از پژوهش محصول بهتری است.

برای این عدم پژوهش بهانه‌های مختلفی وجود دارد. برخی شرایط اقتصادی را دلیل می‌دانند و گاهی هم بی‌دانشی فردی است که می‌خواهد کاری انجام دهد. کدام از این موارد را موثرتر می‌دانید؟
پژوهش کار سختی است. جستجو کردن در اینترنت نامش پژوهش نیست اما از همین اینترنت باید استفاده کرد تا کتاب بخوانید و افراد را پیدا کنید و تحقیق میدانی کنید. ایرادی که بسیاری از جوانان ما دارند این است که زود و زیاد می‌خواهند. گمان می‌کنند زود باید به مقصد برسند. البته به آن‌ها حق می‌دهم؛ چرا که می‌بینند به دلیل غلط بودن شرایط اقتصادی، فردی صبح خوابیده و شب بیدار شده و ثروتمند شده است. همین باعث می‌شود پژوهش کم شود. مسئله دیگر بعد اقتصادی است. من نمی‌توانم درمورد حل این مسائل صحبت کنم اما دست کم می‌توان راه‌هایی را ارائه کرد تا پژوهش عمیق‌تر و سریع‌تر باشد. از این مهم‌تر این است که این پژوهش بتواند فرهنگ ما را یک پله بالاتر ببرد و تاثیرگذاری بیشتری داشته باشند. در سال ۸۵ من به کره سفر کردم و در آن جا جایی به نام «کافیست» بود که وزارت ارشاد بخش خصوصی بود. من با مدیر آن صحبت کردم که کافیست چیست و چه می‌خواهید کنید. مدیر کافیست به من گفت که صنعت ما جهان را گرفته است و اکنون نوبت فرهنگ ما است. آن‌ها تصمیم داشتند که تا بیست سال آینده کاری کنند که فرهنگ آن‌ها هم در جهان تاثیرگذار باشد. بعد از گذشت ۱۷ سال از صحبت ما، جشنواره بین‌المللی‌ای نیست که فیلم کره‌ای نداشته باشد. من یک ماه پیش به روستای دورافتاده سلخ در قشم رفتم. آن جا با دختری آشنا شدم که کلاس دهم بود و خودآموز زبان کره‌ای را آموخته بود و کلاسی برگزار کرده بود و ۱۸ دانش‌آموز داشت. یعنی در یک روستای دورافتاده در ایران ۱۹ نفر زبان کره‌ای یاد می‌گیرند و من از خودم می‌پرسم که چطور حرفی که مرد کره‌ای در ۱۷ سال پیش به من زد در بیخ گوش خودم عملیاتی می‌شود. ما هم پراز برنامه‌های ده، بیست و یا چهل ساله‌ایم که به ثمر نمی‌رسد.

این نفوذ فرهنگی در کشورهای مختلف وجود دارد و کشورهای دیگر هم فرهنگشان را به نقاط دیگر جهان تحمیل کرده‌اند.
ایران، کوبا و ویتنام. این سه کشور، کشورهایی هستند که همواره دولت‌هایشان پرچم‌دار مبارزه با آمریکا هستند. همیشه با آمریکا زاویه داشتند اما آن‌ها توانستند از مسیری وارد شوند. من موزه‌های آمریکا را رفته‌ام. ما در برابر آن‌ها فرهنگ و سابقه‌ بیشتری داریم، اما چقدر توانستیم این فرهنگی را که پُزش را می‌دهیم، حداقل در کشورهای اطرافمان، صادر کنیم؟

در بحث پژوهش، در زمان قبل‌تر، همین بود که پژوهشگران از لحاظ مالی چندان در رفاه نبودند اما آ‌ن‌ها عشق به انجام این کار داشتند و شاید از جیب خود برای انجام پژوهش هزینه می‌کردند. نمی‌خواهم بگویم که جوانان امروز این گونه نیستند. اما به نظر شما حلقه مفقوده چیست؟
مسائل مختلفی وجود دارد. من جوان امروز را که پژوهش نمی‌کند را مقصر نمی‌دانم. چرا که عوامل مختلفی وجود دارد و ما نمی‌توانیم تنها یک عامل را مقصر بدانیم. چیزی که در دوره ما بسیار مهم بود، دیده شدن است. وقتی یک محصولی را تولید می‌کنید، تشنه این هستید که آن محصول دیده شود و یا شنیده شود اما اکنون این اتفاق نمی‌افتد. آنقدر وضعیت پریشان شده و خوراک مختلفی افراد از رسانه‌های مختلفی می‌گیرند که دیگر خوراک خوب در آن گم می‌شود. وقتی در اینستاگرام محتواهای دم دستی می‌بینیم که مردم دوست دارند و صاحبان این محتواها از آن پول درمی‌آورند؛ پس پژوهشگر می‌پرسد که من کجای ماجرا هستم؟ وقتی می‌بیند بعد از این همه مطالعه و تحقیق میدانی و تلاش اما یک هزارم این افراد در اینستاگرام درآمد ندارد، سرخورده می‌شود و انگیزه‌اش از بین می‌رود.

همین فضای مجازی که اکنون فضای منفی به وجود آورده است، می‌توانست اتفاقات مثبتی را رقم بزند.
دقیقا همینطور است و اتفاقا اتفاقات مثبتی هم رقم زده است. اما این مطالب سطحی در همه جای دنیا وجود دارد. انسان دوست دارد که یک چیز بامزه و دم دستی را ببیند و سرگرم شود اما مدیریت این مسئله بر عهده اداره‌کنندگان یک کشور است. مدیران اگر نمی‌توانند کنترل کنند، باید پادزهر آن را تولید کنند. مثلا ساز و کاری رقم بزنند تا انگیزه پژوهشگر بیشتر شود و پژوهشگر احساس کند که دیده می‌شود. با این شیوه حمایتی از پژوهشگران سطح سلیقه مردم بالا می‌رود در غیر این صورت، با هزاران فیلتر و زور و زحمت نمی‌توان آن فضای مسموم را کنترل کرد. ما بدون تعارف در بخش کنترل خوب عمل نکردیم اما حداقل در بخش تولید کار خوب می‌توانیم خود را تقویت کنیم.

شما در برنامه «رادیو هفت» در یک رسانه تصویری، قدرت صوت و ادبیات را به مخاطبان نشان دادید و ما بیشتر از آن که مسحور تصویر شویم، شیفته آن کلام و ادبیات شدیم. چطور این ایده به ذهنتان رسید؟
من معتقدم که هر محصول فرهنگی که شما تولید می‌کنید و اگر قرار باشد که بین مردم برود و دیده شود باید مبتنی بر یک نیازسنجی باشد. یعنی باید دید مردم در آن شرایط چه می‌خواهند. در جهانی که تصویر همه جا را احاطه کرده است، شما یک چیز آرام تولید می‌کنید که گم شده و نیست. در طول تاریخ مهم‌ترین رسانه ما تئاتر، سینما و موسیقی نبوده است. مهم‌ترین رسانه ما شعر و ادبیات و کلام بوده است. این چیزی است که در ژن مردم وجود دارد که باید آن را زنده کرد. من تنها همین کار را کردم که این ژن خوابیده دوباره بیدار شود.

برنامه‌هایی که مانند برنامه شما هستند، موفق‌اند و مخاطب دارند. اما چرا از یک جایی به بعد دیگر تولید نمی‌شوند و دیگر خود تلویزیون، افرادی را که خودش آن‌ها را بزرگ کرده را هم نمی‌خواهد؟
این را باید از خود تلویزیون پرسید. باید بگویم که این اشتباه بزرگی است که تلویزیون انجام می‌دهد. شما به عنوان یک رسانه باید ستاره‌های خود را تولید کنید. مثلا ما در «رادیو هفت» این کار را می‌کردیم و در شب‌هایی چون شب یلدا و شب عید دیگر میلیون‌ها تومان پول سلبریتی نمی‌دادیم تا در برنامه حاضر شود. ما ستاره‌های خودمان را داشتیم. این کار را همه جای دنیا در تلویزیون‌هایشان می‌کنند. تلویزیون ما سلبریتی‌ای که خودش را تولید می‌کند، رها می‌کند؛ در واقع سرمایه‌گذاری می‌کند اما سرمایه‌اش را می‌سوزاند. همه ماهایی که در تلویزیون کار می‌کردیم سرمایه تلویزیونیم و الان ما هر پولی را که از رسانه‌ها به دست می‌آوردیم را باید به تلویزیون می‌دادیم. تلویزیون ما اما نگاهی به سرمایه‌اش ندارد و انگار اگر این افراد نباشند بهتر است. مگر می‌شود کسی ثروتی داشته باشد اما بگویید که نباشد و نمی‌خواهم؟