وقتی هند توانست با نگاه به درون، خود را از جار و جنجال های آسیب زای جهانی نجات دهد، ما چرا خود را سرگردان میان چالش های جهانی رها کرده ایم؟ پیرمحمدملازهی در گفت و گو با آفتاب یزد (تیرماه ۱۴۰۲): هند را از ۲۰۳۰ به بعد باید دید آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: همزمان […]

وقتی هند توانست با نگاه به درون، خود را از جار و جنجال های آسیب زای جهانی نجات دهد،
ما چرا خود را سرگردان میان چالش های جهانی رها کرده ایم؟
پیرمحمدملازهی در گفت و گو با آفتاب یزد (تیرماه ۱۴۰۲): هند را از ۲۰۳۰ به بعد باید دید

آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: همزمان با روزنامه های:« New Delhi Leaders’ Declaration (NDLD)» و «Digital Public Infrastructure (DPI)»، «دنیای اقتصاد» نیز اقدام به انتشار یادداشتی با عنوان:«به سوی فردای روشن تر» کرد که حاوی استراتژی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هند(یا به تعبیری دستورالعمل جدید گروه ۲۰ در دوران ریاست هند است. مودی این یادداشت را به مناسبت یک ساله شدن ریاست هند بر گروه ۲۰ نوشته است که حاوی نکات ارزنده ای است:
ـ تامل، تعهد مجدد و بخشیدن جانی تازه به روحیه «واسودایوا کوتومباکام» (یک زمین، یک خانواده، یک آینده)
ـ چالش های چند وجهی جهانی:«ترمیم آسیب‌ها پس از همه گیری کووید-۱۹»، «تهدیدات اقلیمی قریب الوقوع»، «بی ثباتی مالی و مشکلات بدهی در کشورهای در حال توسعه»
ـ معضلی به نام افول چندجانبه‌گرایی
ـ پیشرفت با محوریت تولید ناخالص داخلی به پیشرفتِ انسان محور
ـ یادآوری آنچه ما را متحد می‌کند، به جای آنچه ما را متفرق می‌کند
ـ تکامل گفت‌وگوی جهانی
ـ اصلاح اساسی در چندجانبه‌گرایی
ـ تبدیل دغدغه‌های جنوب جهانی در گفتمان بین‌المللی به یک جریان اصلی
ـ اتخاذ رویکرد کنش محور و فرابخشی در بهداشت، آموزش، برابری جنسیتی و پایداری زیست محیطی
ـ توجه به زیرساخت‌ عمومی دیجیتال قوی
ـ تکمیل مخزن زیرساخت عمومی دیجیتال در همکاری‌های فناورانه جهانی
ـ چالشی مهم به نام انتخاب مبارزه با گرسنگی و حفاظت از کره زمین، با ترسیم یک نقشه راه
ـ تغییر سبک زندگی بر اساس توسعه پایدار
ـ عدالت و برابری اقلیمی
ـ برابری جنسیتی به منظور توانمندسازی زنان
ـ انسان دوستی به جای خصومت
ـ احیای چندجانبه گرایی در راستای تقابل با افول چند جانبه گرایی
به زعم نگارنده، این «منشور شانزده ماده ای»، خلاصه ی نیازهای امروز جوامع کمتر توسعه یافته، توسعه یافته و حتی پیشرفته است که هندوستان در صدد فائق آمدن بر مجموعه ای از چالش هایی است که در میانه ی رقابت های بین المللی با محوریت آمریکا، چین و تا حدودی روسیه، به دست فراموشی سپرده شده است.
از سرزمین هفتاد و دو ملت اندکی فاصله بگیریم و سری بزنیم به جهانی که ما ایرانی ها در آن سیر و سیاحت می کنیم: رسانه های ایران سرشار است از:«جدال بر سر وعده های همچنان روی زمین مانده ی دولت سیزدهم»، « جدال بر سر مصوبات مجلس در راستای افزایش سن بازنشستگی»، «بگو ـ مگو بر سر میزان افزایش حقوق»، «تغییر مداوم دهک بندی ها»، «بخشنامه ی فوق محرمانه شده ی وزارت کشور»، «اعصاب خوردی مردم از بدی اینترنت»، «واردات و عدم واردات خودروهای دست دوم»، «ممنوعیت واردات آیفون در مواجهه با واردات ۲ میلیارد دلاری دیگر برندهای گوشی تلفن همراه»، «حضور و عدم حضور احزاب سیاسی در انتخابات مجلس دوازدهم»، «رد و تأیید صلاحیت ها»، «آمارهای اقتصادی و اجتماعی»، « اعلام رسمی ناتوانی محیط زیست در عمل به مسئولیت های سازمانی»، «خشکسالی و بی آبی»، «تحقق مطالبات اجتماعی ـ سیاسی»، «سهم و چگونگی حضور زنان در فعالیت های سیاسی ـ اجتماعی» و «چالش های ایران در نظام بین الملل و تعیین استراتژی های ژئوپلیتیک»؛ هند دارد خود را برای دهه ای پر از
افق های روشن آماده می کند. در میانه ی تابستان سال جاری، پیرمحمد ملازهی در گفت و گویی با آفتاب یزد خاطر نشان کرد:«برنامه های توسعه محور هند، افق ۲۰۳۰ را نشانه رفته است.»
بدون مقایسه، خود تحقیری، تقابل و مواجهه، کافی است این منشور شانزده ماده ای را در برنامه ی هفتم توسعه جست و جو کنیم آن وقت خواهیم دید فاصله ی آن چه شبانه روزی در مجلس یازدهم، تحت عنوان «لایحه ی برنامه هفتم توسعه»، با بی نهایت بحث و ابهام به تصویب رسید با آن چه در جهان اکنون ما در حال رخ دادن است به چه میزان است.
نوشته ام را با یک گفت و گوی خودمانی با یک پزشک فوق تخصص«دردشناسی» که
در محیطی دوستانه انجام شد به پایان می برم:
روزی از یک فوق تخصص دردشناسی پرسیدم؛ جهان امروز ما را از منظر علم پزشکی تحلیل کنید و او گفت: بیماری را تصور کنید که در شرف سکته ی مغزی و در ادامه دچار آمدن به «مرگ مغزی» است، کلیه های این بیمار از کار افتاده، قند خون و فشار خون بالایی دارد، عفونت تمام بدن او را گرفته، فقیر است، فرزندان این بیمار او را رها کرده اند، مستأجر است و صاحبخانه حکم تخلیه از دادگاه گرفته و در دست دارد، اقساط
وام هایی که گرفته با تأخیرهای پیاپی مواجه شده، پا به سن گذاشته است و از همه
مهم تر، امکانات بیمارستانی برای درمان او کافی نیست. در چنین وضعیتی؛ علم پزشکی می گوید: اورژانسی ترین کار یک پزشک آن است که ابتدا به ساکن کمک کند بیمار زنده بماند. از زنده ماندن بیمار که اطمینان حاصل کرد آن وقت، یکی یکی برود سراغ درمان بیماری ها. قند و فشار خون را کنترل کند، به فکر پیوند کلیه باشد، آنتی بیوتیک را آغاز کند و در نهایت تیغ جراحی را بگذارد روی آن قسمتی که باید از بدن بیمار جدا شود.
سکوت کرد و گفت: می دانم داری به مشکلات اقتصادی بیمار فکر می کنی، این خصیصه ذهنیتی است که ریشه در فرهنگ ما شرقی ها دارد. گریزی هم از آن نیست چون همه مسائل را در رفع مشکلات اقتصادی می بینیم در حالی که اقتصاد بخشی از زندگی است. آن پزشک این را هم گفت:«یک وقت هایی باید کمک کنیم بیمارمان از مردنی آسان لذت ببرد»!
خلاصه این که؛ از نگاه یک فوق تخصص دردشناسی، در مرحله ی تلاش برای زنده ماندن هستیم پس، اندیشیدن به مشکلات اقتصادی ـ اجتماعی بدون اندیشیدن به آب، خشکسالی، مشکلات زیست محیطی، رفع آلودگی هوا، و پدیدآوردن «امید به زندگی» به مثابه ی جمع آوری کمک مالی برای بیماری است که هر لحظه ممکن است دچار «مرگ مغزی» شود. نکته ی مهم تر اما، رفع دغدغه های خوساخته ی امنیتی است، باید اندکی نگاه مان را از بیرون به درون معطوف کنیم؛ کلیه هایمان در حال از کار افتادن است، عفونت تمام بدن مان را گرفته، قند و فشار خون بالا ما را تهدید می کند پس اندیشیدن به بیرون(رفع گرفتاری های اقتصادی بیمار در شُرُف مرگ مغزی شدن) غافل شدن از درون و مرگ احتمالی بیمار را در پی دارد. در چنین مواقعی شاید «هیچ کاری نکردن» از هر دست و پا زدنی «نجات بخش تر» است. یکی ـ دو دقیقه هیچ کاری نکنیم شاید زمان به دادمان رسید!