در زیر رگبار خبرهای تلخ و عبوس از فساد اقتصادی گرفته تا گرانی اجاره خانه، بیکاری، هوای آلوده، خشکسالی و… همین مانده به خاطر دست افشانی و پایکوبی یک پیرمرد الکی خوش، گرد و خاک راه بیندازیم. کاش همه آلام ما در ویدیو چند ثانیه‌ای شاگرد ماهی فروشی آن سوی سبزه میدان خلاصه می‌شد. کاش […]

در زیر رگبار خبرهای تلخ و عبوس از فساد اقتصادی گرفته تا گرانی اجاره خانه، بیکاری، هوای آلوده، خشکسالی و… همین مانده به خاطر دست افشانی و پایکوبی یک پیرمرد الکی خوش، گرد و خاک راه بیندازیم.
کاش همه آلام ما در ویدیو چند ثانیه‌ای شاگرد ماهی فروشی آن سوی سبزه میدان خلاصه می‌شد. کاش زیر آوار گوجه فرنگی و پیاز و مرغ و گوشت و بربری و نان خامه‌ای که هر ساعت کنتور می‌زند و با قیمت جدید به طرز دهشتناکی کیفورمان می‌کند، همه دغدغه‌مان این بود که یک نفر با حرکات موزون جماعتی را گرد خویش جمع کرده و به دلمردگی و تشویش مردمی که در بازارچه رشت، شلاق گرانی را لمس می‌کنند، لختی پایان داده است. کاش تمام عمر ناخن‌هایمان را می‌جویدیم و اندوه را سق می‌زدیم، اما لااقل دلمان کمی خوش بود و حال و روزمان کمی بهتر از این وضع قمر در عقرب!
نکنید این کارها را این مردم تا گردن در مصائب ریز و درشت فرو رفته‌اند و آهی در بساط ندارند و دلشان آنقدر خون است که با طنازی مرد گیلک، آدرنالین خونشان جابجا نخواهد شد. اصلا نگران نباشید. رقص مردی هفتادساله که محض خوشباشی چند شهروند گرفتار دم می‌گیرد و سر می‌جنباند…
نه ضربه‌ای به کیان این خاک شوارد می‌کند و نه حفره‌ای در اقتصاد بیمار این سرزمین ایجاد خواهد کرد.
راحت باشید و دلتان شور برندارد که گعده چند دقیقه‌ای جماعتی خسته جان با ترنم نغمه‌ای گیلکی کمی تا قسمتی اتوپیای حزن‌آلود را خدشه دار خواهد کرد. شهر در امن و امان است و کسی قصد ندارد با سلوکش کاری کند که زبانمان لال چینی نازک تنهایی‌تان ترک بردارد. بی‌زحمت شما به جای تمرکز روی صادق بوقی، کمی برای یک فساد کاملا دبش وقت بگذارید و چاره‌ای بیندیشید که فنجان‌های چای ما در عصرهای دلواپسی طعم مرگ نگیرد و خواب‌هایمان در این پاییزان آغشته به تعب، کابوس نشود… همین!