فیلم سینمایی «خورشید آن ماه» اولین اثر سینمایی ستاره اسکندری در مقام کارگردان این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است. ستاره اسکندری که پیش از این به عنوان بازیگر در فیلمها و سریالهای متعددی ایفای نقش کرده، در اولین تجربه کارگردانیاش به سیستان و بلوچستان رفته و قصهای از یک زن بلوچستانی روایت […]
فیلم سینمایی «خورشید آن ماه» اولین اثر سینمایی ستاره اسکندری در مقام کارگردان این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است. ستاره اسکندری که پیش از این به عنوان بازیگر در فیلمها و سریالهای متعددی ایفای نقش کرده، در اولین تجربه کارگردانیاش به سیستان و بلوچستان رفته و قصهای از یک زن بلوچستانی روایت میکند که همسرش را از دست داده و حالا با چالشهایی روبرو شده است. این فیلم بیش از هر چیز نگاهی فرهنگی به زیست در استان سیستان و بلوچستان دارد و بر به تصویر کشیدن زیست انسانها، شرایط زندگی (به خصوص زندگی زنان) و نقش سنتها در روابط و اتفاقات در این جغرافیا تمرکز دارد. ایلنا به بهانه اکران «خورشید آن ماه» با ستاره اسکندری گفتگویی انجام داده که ماحصل آن را در ادامه میخوانید:
ایده ساخت فیلم «خورشید آن ماه» چگونه شکل گرفت؟
از آنجا که کار بافت پارچه انجام میدادم برای جشنواره لباس به سیستان و بلوچستان دعوت شدم. در ابتدا تصورم بر این بود که قرار است وارد محیطی ناامن شوم و با ترس و لرز این دعوت را پذیرفتم و شناختی از مردم آن منطقه نداشتم اما وقتی به آن منطقه رفتم شرمنده آن مردم شدم و متوجه شدم آنچه از این استان در رسانهها مطرح میشود و در نتیجه آنها نشانههایی چون عبدالمالک ریگی، ترور، سوختبری و… در ذهنمان شکل گرفته، کاملاً برعکس است و من با مردمانی بسیار ساده، مهربان، مهماننواز با فرهنگی غنی مواجه شدم. اولین ماشین خیمهشب بازی ایران را به همراه سیاوش ستاری در آنجا راهاندازی کردیم و به حدود ۴۰۰ روستا در این استان رفتیم و هرچه بیشتر با قوم بلوچ زیست کردم بیشتر فهمیدم که ما به عنوان مرکز نشین هیچ شناختی از این مردم نداریم. همان زمان به رئیس وقت منطقه آزاد پیشنهاد دادم که یک فیلم در این استان ساخته شود چراکه شما باید در مقابل فیلمها و اطلاعات موجود، فیلمی بسازید که چهره واقعیتان معلوم شود. قرار بود فیلم توسط دوست دیگری کارگردانی شود اما با انصراف آن دوست بیشتر به عنوان یک مسئولیت اجتماعی به سراغ ساخت این فیلم رفتم و سعی کردم آنچه خودم از فرهنگ و مشکلات عرفی مردم بلوچستان برداشت کردم را در این فیلم منعکس کنم.
آنچه که در اکثر فیلمهای ایرانی درباره سیستان و بلوچستان مطرح میشود نشانههایی مثل محرومیت، مشکلات محیط زیستی، گاندو، قاچاق و… است اما در فیلم شما نشانههای متفاوتی را شاهد هستیم. آیا این تصویر غالبیست که شما در این منطقه با آن مواجه شدید یا تنها سعی داشتید نشانههای غالب فیلمهای ایرانی را کنار بگذارید؟
آنچه که در مواجهه اول من با سیستان و بلوچستان وجود داشت همین نشانههایی است که در فیلم نشان دادم. به نظر من تصویری که ما از این استان داریم مثل تصویری است که در خارج از ایران درباره ایران دارند. وقتی به خارج از کشور سفر کرده باشید و مثلاً با اروپاییها صحبت کنید آنها تصوراتی از ایران دارند که عجیب است و شاید از شما بپرسند که آیا شما هنوز شتر سوار میشوید و این تصویری است که رسانه به آدمها تحمیل کرده و از آنجا که امروز دنیا فقط دنیا مدیا و رسانه است آنچه که از سوی سیاستگذاران تعیین میشود به مردم انتقال پیدا میکند. به طور کل در طول تاریخ؛ سیستان و بلوچستان همیشه در محاق نگاه داشته شده در حالیکه آن سرزمین قابلیت توسعه بالایی دارد و شگفتیهایی به لحاظ جغرافیایی در آن منطقه وجود دارد که در دنیا کمنظیر هستند. شگفتیهایی مثل اتصال کویر به دریا، دریاچه صورتی لیپار، شالیزار کنار نخل و… اتفاقات شگفتانگیزی هستند که اگر رسیدگی درستی از آنها صورت میگرفت این استان میتوانست جزو
پر رفت و آمدترین استانهای کشور باشد. متأسفانه با کمتوجهیها این ویژگیها نادیده گرفته شده و آنچه که درباره این خطه همواره وجود دارد فقط و فقط نگاهی خیریهای و حس ترحمانگیز است در صورتیکه مردم آن منطقه به شدت توانمند هستند و من در فیلمم بسیار سعی داشتم در بستر قصهای که روایت شده، نشان دهم که این مردم کارهایی چون ماهیگیری، سوزندوزی، طراحی پارچه، ساز نواختن و… انجام میدهند. در سیستان و بلوچستان ما با غذاها و آشپزیهای فوقالعادهای آشنا میشویم ولی اصلاً کسی این نشانهها را از این منطقه نمیشناسد و ما در تهران رستورانهای گیلکی و آذری و… داریم اما از سیستان و بلوچستان اصلاً چیزی نشنیدهایم. تمام تمایل من به عنوان یک فرد که در عرصه فرهنگ فعالیت میکند در «خورشید آن ماه» بیش از فیلمسازی، مسئولیت اجتماعی بود. در ایام اکران فیلم، ماشین خیمهشب بازی را در کنار برگزاری کارگاههای آموزشی با همراهی آقای ستاری دوباره راه انداختیم و مثل گذشته روستا به روستا سفر میکنیم و با مردمانی مواجه میشویم که به شدت طالب آموزشهای فرهنگی هستند و باید ببینید که برای دیدن یک ماشین خیمهشب بازی این مردم چقدر هیجان دارند. برای من آنچه که در سیستان و بلوچستان مهم است ایجاد رویا برای کودکانش است؛ در حالیکه این وظیفه سیاستگذاران فرهنگی در سطح کلان است اما من به اندازه وسع و توانم سعی میکنم بخشی از این کمکاریهای صورت گرفته را جبران کنم.
مسئولیت اجتماعی که هدف اصلی ساخت «خورشید آن ماه» است مربوط به چه مسائلی در جامعه سیستان و بلوچستان میشود؟
باید تأکید کنم که هدف من از ساخت این فیلم انتقال یک فرهنگ غنی و یک جغرافیایی کمنظیر از سیستان و بلوچستان به دیگر نقاط ایران، به خصوص مرکزنشینان بود که برای شناختشان از واقعیت این استان فقط به آنچه که رسانه تعیین میکند، بسنده کردهاند. به عنوان یک فرد از اهالی فرهنگ خجالتزده بودم که چرا تلویزیون و سینمای ما هرگز به این نکته فکر نکرده که همواره با ارائه تصاویری چون اقدامات قاچاقچیان و خشونت، به این منطقه پرداخته و با این تصویر خشن با آینده کودکان آن سرزمین بازی کرده است. بحث من در مسئولیت اجتماعی گستردهتر است، وقتی با ماشین خیمهشب بازی به این سرزمین سفر کردیم، متوجه شدیم که مردمان این خطه چقدر در وطن خود غریبه هستند و گویا نقطه اتصالی برای آنها وجود ندارد.
علاوه بر این موارد در این فیلم آنچه که بسیار پر رنگ است پرداختن به حقوق زنان است. آیا این مسئله را هم میتوان از اصلیترین دغدغههای مطرح شده در «خورشید آن ماه» دانست؟
یکی از بزرگترین دغدغههای امروز جامعه ما کنشگری درباره حقوق زنان است و من سعی کردم در بستر یک قصه به این نکته اشاره کنم که زن امروز در قرن ۲۱ هم میتواند دچار مسئلهای باشد که اختیار و امکان انتخاب به نوعی از او سلب میشود و سعی داشتم نشان دهم که این زنان برای حرکت چقدر به پشتوانه نیاز دارند و این مسئله را در این فیلم درونی نگاه کردم.
آنچه که در فیلم از وضعیت زنان و نگاه به زن به تصویر کشیده میشود، برآمده از واقعیت است یا میتوان آن را یک نگاه انتزاعی دانست؟
این تصویر کاملاً واقعی است و هنوز این رسم نه در سیستان و بلوچستان که در بسیاری از جوامع سنتی وجود دارد.
آیا میتوان گفت که مردسالاری حاکم در جامعه به تصویر کشیده شده در «خورشید آن ماه» عامل شکلگیری معضلات مربوط به حقوق زنان است؟
در این فیلم قطعاً به مسئله مردسالاری هم توجه شده است. در این فیلم شاهد زنی هستیم که بین مردهای زندگیاش گرفتار است. پسر نوجوانی دارد، شوهرش در مرز کشته شده، برادر شوهرش بر او حکمرانی میکند، عشقی که او را رها میکند و تنها خردمندی چون پدرشوهرش به او امکان انتخاب میدهد. ما زنی را میبینیم که بین انواع مردهایی که بر او احساس تملک دارند گرفتار است ولی نگاه من به مردها به هیچوجه سیاه نیست به همین دلیل پیرمرد که برای من حکم خرد را در این فیلم دارد و اهل موسیقی است، سرانجام که دست به ساز میشود لطافت هنر بر خشونت، ستیز و نگاه محدود غلبه میکند و اوست که در کنار زن قصه «خورشید آن ماه» قرار میگیرد. به نظر من هیچ چیزی به اندازه هنر توانایی این کار را ندارد.
فیلم به روابط زنانه نیز میپردازد و شاهد هستیم که خیلی از مواقع آنها هستند که در مقابل هم قرار میگیرند و به پایمال شدن حقوق هم کمک میکنند. این نگرش در فیلم برآمده از یک واقعیت اجتماعی است یا فقط برای پیش بردن درام در فیلم گنجانده شده است؟
این برآمده از نگاه فردی من است. با وجود اینکه پرداختن به حقوق زنان از علاقهمندیهای من است اما به کاربرد غلطی که از مفهوم فمینیست میشود هم انتقاد دارم و معتقد نیستم هر آنچه زنان انجام میدهند حق مطلق است. اتفاقاً در بسیاری از آثار ادبی و حتی آثار نویسندههای مطرحی چون لورکا یا نویسندههای ایرانی مثل بهرام بیضایی هم این نشانهها را میبینیم که علاوه بر انتقاد از مردسالاری و عملکرد برخی مردان، برخی زنان هم میتوانند با مکر و سیاست علیه هم مانعآفرین باشند. وقتی ما شاهد جامعهای هستیم که سلامت خود را از دست داده، دیگر نمیتوان معضلات را فقط مربوط به مردان یا زنان دانست و بهتر است نگاهمان را فراجنسیتی کنیم. در جامعه واپسمانده سلسله مسائلی وجود دارد که خشونت، عدم شایستهسالاری و… را ماندگار میکند.
Saturday, 27 April , 2024