دنیای اقتصاد: آتش‌بس محدود چه تاثیری بر موازنه قدرت می‌گذارد؟ ایالات متحده در روند بحران غزه از‌سازوکارهای کنش حمایتی فراگیر و همه‌جانبه از اسرائیل بهره گرفت. الگوی کنش منطقه‌ای آمریکا از فضای موازنه خارج شد. آمریکا درصدد برآمد تا حمایت همه‌جانبه از اسرائیل را در دستور کار قرار دهد. ایالات متحده فضای دیپلماتیک و رسانه‌ای […]

دنیای اقتصاد: آتش‌بس محدود چه تاثیری بر موازنه قدرت می‌گذارد؟
ایالات متحده در روند بحران غزه از‌سازوکارهای کنش حمایتی فراگیر و همه‌جانبه از اسرائیل بهره گرفت. الگوی کنش منطقه‌ای آمریکا از فضای موازنه خارج شد. آمریکا درصدد برآمد تا حمایت همه‌جانبه از اسرائیل را در دستور کار قرار دهد. ایالات متحده فضای دیپلماتیک و رسانه‌ای را در حمایت از اسرائیل بسیج کرد. در این دوران، رهبران آمریکا هیچ توجهی به افکار عمومی بین‌المللی نشان ندادند و در نتیجه زمینه برای خشونت تصاعد یابنده علیه فلسطینی‌ها، حماس و مردم غزه به وجود آمد. آمریکا به این موضوع واقف بود که تصاعد بحران، چالش‌های فزاینده‌ای برای امنیت اسرائیل به‌وجود می‌آورد. به همین دلیل است که از دیپلماسی کنترل مسالمت‌آمیز بحران بهره گرفت. تصاعد بحران به مفهوم شرایطی بود که می‌توانست زمینه لازم را برای درگیری‌های خشونت‌آمیز بین کشورها و بازیگران مختلف فراهم سازد. در چنین شرایطی، حزب‌الله و حماس به‌عنوان محور کنش متقابل در برابر خشونت اسرائیل ظاهر شدند.
در چنین شرایطی این پرسش مطرح می‌شود که اعلام آتش‌بس محدود چه تاثیری بر موازنه قدرت به جا خواهد گذاشت و آینده جنگ را در منطقه پر تلاطم غزه چگونه شکل خواهد داد. واقعیت آن است که هر جنگ و منازعه‌ای انعکاس تغییر موازنه قدرت است، به همان‌گونه‌ای که شکل جدیدی از موازنه قدرت را منعکس می‌سازد.
۱- چرایی شکل‌گیری آتش‌بس
به همان‌گونه‌ای که آغاز و علت اصلی هر جنگ، انعکاس تغییر در موازنه قدرت است، آتش‌بس هم به‌عنوان انعکاس و نمادی از تغییر در معادله و موازنه قدرت خواهد بود. آتش‌بس در ادبیات و منطق کنش راهبردی به همان دلیلی شکل می‌گیرد که جنگ‌ها ظهور یافته و شکل خاصی از منازعه را منعکس سازد. اسرائیل احساس می‌کرد که در عملیات نظامی خشونت‌آمیز خود می‌تواند موازنه قدرت را بر هم زند، حماس را در وضعیت انهدام قرار دهد و شکل خاصی از موازنه جدید را به‌وجود آورد. نتیجه این امر را باید در نشانه‌هایی از خشونت پردامنه و نسل‌کشی پرشدت اسرائیل دانست. در این فرآیند ایده‌آلیسم اروپایی نیز به پایان خط رسید. واقعیت‌های نهفته خود را آشکار ساخت و نشان داد که سیاست قدرت، محور اصلی رفتار بازیگران بین‌المللی و قدرت‌های بزرگ است.
۲- آینده آتش‌بس در غزه
توافق اولیه بیانگر آن است که اولین مرحله آتش‌بس در غزه به مدت ۴شبانه‌روز ادامه خواهد یافت. چنین مدتی برای مبادله اسرای آسیب‌پذیر ضروری و اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. اسرائیل و آمریکا فکر می‌کردند که تسخیر غزه، مزیت نسبی آنان را برای آزاد‌سازی اسرا فراهم می‌سازد؛ درحالی‌که اقدامات پر شدت اسرائیل صرفا منجر به تشدید و تزاید تلفات انسانی شد. هر گونه وقفه در جنگ می‌تواند زمینه کاهش شدت و دامنه جنگ را به‌وجود آورد. آتش‌بس اولیه را می‌توان به‌عنوان گام نخستین برای مدیریت و کنترل بحران دانست. اگرچه بخشی از نیروهای حماس در روند جنگ، جان خود را از دست دادند، اما انگیزه حماس برای آتش‌بس، ریشه در پایگاه اجتماعی آنان دارد. شرایط سخت زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم غزه، نیازمند سازوکارهایی است که منجر به تلاش برای ترمیم شرایط و فضای جنگی شود. اگرچه اسرائیل تمایلی به تداوم آتش‌بس ندارد، اما حماس و حزب‌الله از آمادگی عملیاتی برای اقدام متقابل برخوردارند. مبادله اسرا از این جهت اهمیت دارد که زمینه لازم برای اقدامات صلح‌آمیز در آینده را امکان‌پذیر می‌سازد. آتش‌بس در شرایط موجود به‌عنوان موضوعی انسانی تلقی خواهد شد. آمریکا، اروپا، ایران و بسیاری از کشورهای خاورمیانه در شرایط موجود به موضوعات انسان‌دوستانه توجه نشان داده‌اند. آتش‌بس می‌تواند پاسخی به نیاز‌ها و مطالبات عمومی جامعه بین‌المللی محسوب شود. اگرچه تداوم آتش‌بس امری مبهم به نظر می‌رسد، اما شروع و آغاز مبادله اسرا از قابلیت لازم برای تداوم و صلح‌سازی مرحله‌ای در شرایط جنگ، منازعه و بحران برخوردار است.
۳- تاثیر جنگ غزه بر موازنه قوا
هر جنگی را باید انعکاس تغییر در موازنه قدرت دانست. فلسطینی‌ها که از هویت مقاومت برخوردار بودند، به گونه تدریجی موقعیت خود را ارتقا دادند و از اعتماد به نفس لازم برای کنش عملیاتی برخوردار شدند. چگونگی و فرآیند هرگونه جنگ، صلح، قدرت و امنیت تابعی از موازنه قدرت خواهد بود. آتش‌بس اعلامی نیز نشانه‌هایی از موازنه جدید را منعکس می‌سازد. برخی از نظریه‌پردازان از جمله آلکساندر جورج به این موضوع اشاره دارند که روند مدیریت بحران و آتش‌بس بدون تغییر در معادله قدرت، توان عملیاتی کشورها و میزان خستگی آنان برای ادامه جنگ پیوند خورده است.آتش‌بس ۲۳نوامبر می‌تواند ماهیت مرحله‌ای داشته باشد؛ اما هر جنگی به سطح خاصی از موازنه که رسید، در فضای آتش‌بس قرار می‌گیرد. واقعیت آن است که اسرائیل آتش‌بس را نقض خواهد کرد؛ اما چنین اقدامی در فضای مدیریت جدید بحران قرار می‌گیرد. جنگ و منازعه، واقعیت اجتناب‌ناپذیر تحولات سیاسی خاورمیانه خواهد بود. هر جنگی را می‌توان انعکاس تغییر در موازنه قدرت دانست. موازنه در خاورمیانه که ویژگی اصلی آن را وضعیت استثنایی شکل می‌دهد، به‌عنوان واقعیت تکرارشونده و اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.اسرائیل و حماس از ‌سازوکارهای کنش پر شدت بهره گرفته و محیط منطقه‌ای خاورمیانه را در وضعیت بحران و ستیزش اجتناب‌ناپذیر قرار دادند. این امر نشان می‌دهد که اولا خاورمیانه در بین حوزه‌های جغرافیایی به‌عنوان منطقه استثنایی محسوب می‌شود. ثانیا جنگ حماس و اسرائیل، کنش در محیط آشوب‌زده رانشان می‌دهد. در چنین شرایطی آتش‌بس ماهیت مرحله‌ای دارد. ثالثا در دوران پس از جنگ، شکل جدیدی از موازنه ایجاد خواهد شد. موازنه جدید با نشانه‌هایی از عقلانیت تاکتیکی همراه خواهد شد. اسرائیل، کشورهای جهان عرب و جبهه مقاومت در فضای عمل‌گرایی تاکتیکی قرار می‌گیرند. انشعاب‌های جدیدی در خاورمیانه به‌وجود می‌آید، هر انشعاب نشانه شکل جدیدی از موازنه عمل‌گرایانه است و می‌تواند فضای تعادلی جدیدی با مقاومت ایجاد کند.

اعتماد: امر كاملا شخصي
وقتي شنيدم كه تماشاچياني هنگام نمايش فيلمي از عباس كيارستمي سالن سينما را ترك كرده‌اند برايش نگران نشدم. انتظار هم نداشتم پس از اين حركت كيارستمي بزرگ تغيير مسير بدهد و فيلمي مثل گنج قارون، عقاب‌ها، اخراجي‌ها، فسيل و… بسازد. مي‌دانستم هنر اگرچه به مخاطب نياز دارد اما گاهي امري كاملا شخصي مي‌شود و طرفدارانش را سال‌ها بعد پيدا مي‌كند. اگر هم نكرد ملالي نيست طرفداران هنر مي‌توانند آثار هنري مورد نظر خود را از هنرمندان ديگري كه به سليقه‌شان نزديك است طلب كنند و هنرمند هم آبرويش پيش خودش نرفته است. هنرمند با محبوب دل‌ها بودن حال بهتري پيدا مي‌كند اما اگر هم محبوب نبود مي‌تواند زيست هنري‌اش را همچون ون گوك، برونته، جان كندي تول ادامه بدهد و سال‌ها بعد به مخاطب قابل توجه و شهرت برسد. گمانم در دنياي تجارت و سياست اين‌طور نباشد. اگر هم در ابتداي راه باشد براي تاجران و سياستمداران در قدرت اين‌طور نيست. كالايي كه رضايت مشتري را جلب نكند روي دست توليد‌كننده‌اش مي‌ماند و اگر فاسدشدني باشد به زودي زود دورريز مي‌شود. در دنياي سياست هم سياستمداراني كه سكان سياست كشوري را در دست دارند يا در سايه براي سكانداران مسير مشخص مي‌كنند، اگر مقبول و محبوب نباشند شايد بتوانند به ضرب و زور برنامه‌هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي‌شان را پيش ببرند اما نتيجه اين كار مورد قبول آنها كه بايد واقع نمي‌شود. به خاطر هر سياستمداري كه چشم بينا و گوش شنوا داشته باشد هر لحظه‌اي كه احساس كند مردم با او نيستند يا بهتر بنويسم از ميزان محبوبيتش كاسته شده بايد چاره بينديشد. نه به خاطر خودش! بلكه به خاطر كساني كه از او روي برگردان شده‌اند. مردم صبورند اما هر گاه احساس كنند منافع‌شان ناديده گرفته مي‌شود و سياستمداران منافع خودشان را بر منافع مردم ارجح مي‌دانند به راحتي صبر خود را از دست مي‌دهند. به همين دليل شاخص خوبي براي سنجش در مسير منافع ملي و مردمي بودن هم هستند. سياستمدار اگر دلش با مردم باشد وقتي تعداد زيادي با ورود يا سخنراني او سالن را ترك كردند به اين فكر مي‌افتد كه خبطي كرده است. خبطي كه به خودش و هم‌پيالگي‌ها و همفكرانش مربوط است. در چنين مواردي هم بهتر است مدار قضاوت و دنيا خود فرد نباشد. گمان نكند چون نامي در دور و بري‌هاي خودش مصرف كمي داشته… بگذريم. گوش اگر گوش سياستمداران در قدرت و ناله اگر ناله ملت باشد آنچه راه به جايي نبرد نگراني‌هايي امثال همين مقاله است.

همشهری: رژیم‌صهیونیستی در کدام نقطه «ضربه فنی» شد؟
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مرحله قبلی تأکید کردند رژیم‌صهیونیستی متحمل ضربه جبران‌ناپذیری شده‌است و دراین مرحله تعبیر «ضربه فنی» را مورد استفاده قرار دادند. درچنین شرایطی ابتدا باید بررسی کرد چه تحولاتی روی‌داد که منجر‌به وارد آمدن ضربات «غیرقابل ترمیم» به پیکره رژیم‌صهیونیستی شد و در ادامه «ضربه‌فنی» این رژیم ازسوی حماس را به‌دنبال داشت. درباره مرحله نخست، باید درنظر داشت که رژیم‌صهیونیستی در ۳حوزه ادعاهای بزرگی را مطرح می‌کرد؛ ادعای اول این بود که مقام‌های این رژیم تأکید داشتند ازنظر سیستم اطلاعاتی در قوی‌ترین وضعیت ممکن به‌سر می‌برند و همه‌ تحرکات رزمندگان مقاومت را زیرنظر دارند و این موضوع «برگ برنده» آنان به‌حساب می‌آید. دومین ادعا، این بود که رژیم‌صهیونیستی از سطح بالای امنیتی برخوردار است و ساکنان سرزمین‌های اشغالی در این زمینه باید آسوده‌خاطر باشند. سومین ادعا معطوف به ساختارهای نظامی-دفاعی این رژیم بود. مقام‌های رژیم‌صهیونیستی مدعی بودند گنبد آهنینی دارند که آسیب‌پذیری آنان را به صفر رسانده‌است. در چنین شرایطی اما اجرای عملیات «طوفان‌الاقصی» ازسوی رزمندگان مقاومت، هر سه این ادعاها را زیرسؤال برد و خط بطلانی بر آنها کشید؛ عملیاتی پیچیده و بزرگ که مستلزم اجرای تمرین‌های بسیاری بود که از دید ساختارهای امنیتی-اطلاعاتی صهیونیست‌ها پنهان ماند و شکست سنگین و غیرقابل ترمیمی را برای آنان رقم زد. در مرحله دوم اما باید به بررسی واکاوی ضرباتی پرداخت که زمینه‌ساز «ضربه فنی» رژیم‌صهیونیستی شد. مقام‌های این رژیم پیش‌از ورود زمینی به نوار غزه اعلام کردند به حملات گسترده تا از بین رفتن حماس ادامه می‌دهند. براین اساس وارد شمال غزه شدند و بیمارستان، مدارس و اماکن عمومی را مورد هدف قرار دادند و بیش‌از ۱۴هزار نفر را کشتند که حدود ۱۰هزارنفر آنان را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند؛ موضوعی که از یک نسل‌کشی و جنایت ضدبشری کم‌سابقه حکایت دارد. این موضوع، برانگیخته شدن افکارعمومی جهانی را به‌دنبال داشت و شاهد شکل‌گیری تظاهرات ضدصهیونیستی میلیونی و چندصد هزارنفری، حتی در قلب آمریکا بودیم که خواستار محکومیت این رژیم بودند.دراین میان نکته مهم این است که رژیم‌صهیونیستی در کدام نقطه «ضربه فنی» شد. آنها پس‌از رقم زدن این حجم از جنایت، نه‌تنها نتوانستند براساس ادعاهای خود، حماس را از بین ببرند یا تونل‌ها را نابود کنند و سران مقاومت را ترور یا دستگیر کنند، بلکه درنهایت مجبور شدند به آتش‌بس تن دهند.