آفتاب یزد ـ رضا بردستانی دبیر سرویس بینالملل: «زمین در برابر صلح»، عبارتی آشناست که جهان بارها آن را تجربه کرده است، آشناترینِ آن باز میگردد به ۲۰۱۴ میلادی، سکوت جهانی و در نهایت تن در دادن به الحاق «شبه جزیره کریمه» به روسیه، موضوعی که اگرچه توجیهی تاریخی ـ قانونی داشت اما، راه را […]
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی دبیر سرویس بینالملل: «زمین در برابر صلح»، عبارتی آشناست که جهان بارها آن را تجربه کرده است، آشناترینِ آن باز میگردد به ۲۰۱۴ میلادی، سکوت جهانی و در نهایت تن در دادن به الحاق «شبه جزیره کریمه» به روسیه، موضوعی که اگرچه توجیهی تاریخی ـ قانونی داشت اما، راه را برای اشغالگریهای بعدی مسکو هموار کرد. ۲۴ فوریه ۲۰۲۱/۵ اسفند ۱۴۰۰ فرا رسید و ارتش روسیه از مسیر شرق وارد خاک اوکراین شد تا با الحاق جمهوریهای خودمختار دونتسک و لوهانسک، پروژه ی ناتمام «شبه جزیره کریمه» کامل شود. پروژهای که به نظر میرسد حتی با الحاق جمهوریهای خودمختار دونتسک و لوهانسک نیز همچنان ادامه داشته باشد. بهانه ی روسیه برای حمله به اوکراین، تلاش این کشور برای پیوستن به «ناتو» بود اما در پس و پُشت این بهانه، «توسعه گری» از طریق عملیات نظامی و تصرف خاک برای بازگرداندن سرزمینهایی است که روسی تباران در آن سکونت دارند؛ موضوعی که برخی آن را در قالب یک رؤیای دیرینه که همان «نو تزاریسم» و احیای امپراطوری روسیه است میدانند. حتی برخی این تفکر را بیارتباط به اندیشههای فاشیستی آلمان زمان هیتلر ندانسته میگویند؛ همانطور که «نازی»های معتقد بودند در هرکجای جهان که یک آلمانی حضور دارد آن جا خاک آلمان محسوب میشود، مقامات مسکو نیز دقیقاً بر همین مبنا رفتار میکنند که لااقل در مورد مناطق تحت اشغال در اوکراین، این فرضیه قابل اثبات است. پوتین و دیگر مقامات روسیه بارها به این نکته اشاره کردهاند که تلاش غرب در پناه نزدیک شدن به مرزهای روسیه از مسیر پیوند دادن کشورهایی نزدیک به این کشور به «ناتو»، در نهایت تجزیه، کوچک کردن و تضعیف قدرت مسکو است موضوعی که «محسن جلیلوند» در مصاحبههای متعدد خود با آفتاب یزد به آن اشاره کرده میگوید:«غربیها با فروپاشی شوروی سابق عملاً دست به تجزیه ی شوروی سابق زدند اما به همین اندازه بسنده نخواهند کرد و معتقدند روسیه بیاندازه بزرگ است و باز هم باید کوچکتر شود.» دو تفکر متضاد؛ توسعه گری روسها و تجزیهشدن روسیه به یک تضاد ژئوپلیتیکی تبدیل شده است و شاید بنا بر آن چه لاوروف میگوید، یک «توطئه ژئوپلیتیک» در حال شکل گرفتن است یعنی، از یک سو روسها در تلاش هستند تا سرزمینهای بیشتری به خاک خودشان اضافه کنند و از سویی دیگر، غرب در تلاش است تا روسیه را محدود و محصور کند. حاصل ضرب این دو تفکر متضاد به طور طبیعی باید در میدانهای جنگ دیده شود که اینک ۲۲ ماه و چند روز است که شاهد آن هستیم.
از جاه طلبی ژئوپلیتیک تا توطئه ژئوپلیتیک لاوروف: هیچ کس از توطئههای ژئوپلیتیکی غرب در امان نیست
وزیر امور خارجه روسیه گفت که غرب در حال کاشت هرج و مرج در سراسر جهان است و به درگیریها دامن میزند تا نیازهای خود را به ضرر دیگران برآورده کند. به گزارش ایسنا، سخنان سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه در حالی مطرح شد که کشورهایی از جمله روسیه، چین و هند به طور فزایندهای در مورد نیاز به مدلی صحبت میکنند که سیاست جهانی را به شیوهای عادلانهتر تغییر دهد. لاوروف در یک گفتگوی مفصل دو ساعته به خبرگزاری تاس گفت: مدتها است که در سیاست خارجی آرامش وجود ندارد. جهان در یک وضعیت متلاطم باقی مانده است. یکی از دلایل آن طبقه حاکم در غرب است که هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود بحرانهایی را ایجاد میکند تا به هزینههای سایر کشورها به اهداف خود برسند. او افزود: از آنجایی که غرب همچنان به تسلط رو به کاهش خود چسبیده است، هیچ کس از ترفندهای ژئوپلیتیکی آن در امان نیست. این درک در سراسر جهان در حال افزایش است. وزیر امور خارجه روسیه افزود: کشورهای غربی دیر یا زود باید واقعیتهای دنیای چندقطبی را بپذیرند و آن زمان است که همه مسائل بر اساس توازن منافع حل خواهد شد. لاوروف گفت: به طور طبیعی، شما همیشه از شرکای خود انتظار دارید که در اقدامات خود ثابت قدم باشند، استانداردهای مشترک را رعایت کنند. به هر حال، آمریکا و اتحادیه اروپا در تمام طول مسیر خواستهاند که همه کشورها به اصول دموکراسی و حاکمیت قانون در امور داخلی خود پایبند باشند. اما به محض اینکه به سطح بینالمللی میرسیم، هیچ یک از آنها دیگر به این ارزشهای اساسی اشاره نمیکنند. این طبیعی است، البته. نظم جهانی دموکراتیک با سیاستهایی که جهان غرب این روزها در تلاش برای حفظ جای پای چند صد ساله خود دنبال میکند، همخوانی ندارد. اما این یک کار پیچیدهتر است. هم آمریکاییها و هم اروپاییها ترجیح میدهند در مورد برتری قانون در امور بینالملل سکوت کنند یا در بهترین حالت به آن گوش فرا میدهند. توجه داشته باشید، هر گونه تلاشی برای اعمال این قانون در عمل، به عنوان مثال، در لیبی، جایی که قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل به طور کامل تغییر کرد، یا در عراق، که قربانی یک اقدام تجاوزکارانه آشکار بدون اتخاذ هیچ قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل شد، به شدت سرکوب میشوند. شش سال قبل اما(تیر ماه ۱۳۹۶) لاوروف در گفتگو با خبرنگاران بلاروس از «جاه طلبی ژئوپلیتیک» غرب سخن گفته بود. «سرگئی لاوروف» وزیر امور خارجه روسیه در مصاحبه با خبرنگاران بلاروس به مناسبت بیست و پنجمین سال آغاز روابط دیپلماتیک دو کشور گفت: ناتو هیچگاه برنامههای خود را تغییر نداده و همواره به دنبال کسب فضای ژئوپلیتیک بدون دادن هزینه بوده است. به گفته وزیر خارجه روسیه، شرق اروپا منطقهای است که ناتو به دنبال کسب فضای ژئوپلیتیک است.
پکن و مسکو باید از هم دور نگه داشته شوند حتی به قیمت نابودی اوکراین!
هنری کیسینجر در موضوع اوکراین، سخنرانی ها، نوشتهها و گوشزدهای فراوانی دارد. برای نمونه، کیسینجر در سال ۲۰۱۴، وقوع جنگ بین روسیه و اوکراین را هشدار داده، آن را با دلایلی قطعی دانسته بود. در این میان پرسشی که پس از آغاز جنگ اوکراین در میان افکار عمومی بسیار مطرح شد، این بوده است که آیا کیسینجر پیشگو و طالعبین سیاسی است یا براساس یک چارچوب و پارادایم علمی، وقوع این جنگ ویرانگر را پیشبینی کرده بود؟ نکته ی مهمی که در سایه قرار میگیرد، تلاش غرب برای فاصلهاندازی مابین مسکو و پکن است زیرا غرب معتقد است روسیه هرچه از چین دورتر باشد و چین هرچه به غرب نزدیک تر، به منافع آمریکا کمک بیشتری خواهد کرد. در این مورد به خصوص آمریکاییها حتی حاضر به نابودی اوکراین شدند تا مبادا مقامات چین و روسیه به هم نزدیک شوند این در حالی بود که متوجه نشدند سختگیریهای غرب نسبت به مسکو(به راه انداختن جنگ، وضع تحریمها و در این اواخر تلاش برای مصادره ی اموال بلوکه شده روسیه(نزدیک به ۳۰۰ میلیارد دلار)بیشتر از همیشه مسکو را به پکن نزدیک خواهد کرد!
«کیسینجر و معمای جنگ اوکراین»
احسان ابطحی در یادداشتی(فروردین ۱۴۰۱) با عنوان:«کیسینجر و معمای جنگ اوکراین» نوشته بود:« کیسینجر متعلق به نحلهای فکری است که در ادبیات روابط بینالملل به آن «رئالیسم» یا «واقعگرایی» گفته میشود. ریشه واقعگرایی، به زمان «توسیدید»، مورخ یونانی قرن پنجم میلادی بازمیگردد. او با الهام از جنگ «پلوپونز»، نقش محوری «قدرت» در انواع سیاست، محدودیتهای قدرت و شیوههای برداشت نادرست از آن را مورد بررسی قرار داده است. بعدها عالمان سیاسی، مورخان و جامعهشناسانی مانند ماکس وبر، ای.اچ.کار، نیکولو ماکیاولی و کارل فون کلازویتس به تشریح این نظریه که قدمت ۲هزار و ۵۰۰ساله دارد، پرداختند. اما شارح اصلی این نظریه بنیادین روابط بینالملل، «هانس مورگنتا» آلمانی بود که در کتابی به نام «سیاست میان ملتها» این نظریه را شرح و بسط داد. جورج کنان، سفیر افسانهای آمریکا در اتحاد جماهیر شوروی و یوگسلاوی در اوج جنگ سرد و هنری کیسینجر نیز در دوران زمامداری خود در عمل این نظریه را به کار بستند. «کنان» بهعنوان یک دیپلمات و مورخ در مناظره «روابط خارجی ایالاتمتحده»، از مدافعان سرسخت «رئالیسم» در برابر «ایدهآلیسم» بود… رئالیستها یا همان واقعگرایان برخلاف ویلسونیستها بر این باورند که «امنیت» بر پایه اصل اساسی «توازن قوا» شکل میگیرد؛ اما ویلسونیستها معتقدند که تنها «اخلاقیات» شرط اساسی زمامداری است. آنها همچنین با تاسی از اندیشههای امانوئل کانت، فیلسوف نامدار آلمانی، چنین استدلال میکنند که گسترش دموکراسی در جهان میتواند ضامن صلح و ثبات در دنیا باشد. دیپلماتهای واقعگرایی مانند کیسینجر و کنان هم معتقدند که این نوع باور به «اخلاقیات» بدون توجه به «واقعیتهای قدرت» و «منافع ملی»، نوعی خودزنی است که در نهایت به کاهش امنیت ملی منجر خواهد شد. کیسینجر با اعتقاد به «اصل موازنه قدرت» و «سیاست مبتنی بر قدرت» در سال ۲۰۱۴ و حتی پیش از الحاق شبهجزیره استراتژیک «کریمه» به اوکراین، درباره وقوع جنگ میان روسیه و اوکراین هشدار داده بود. او و نوواقعگرایانی مانند استیفن والت و جان مرشایمر بر این باورند که وضعیت حاکم بر روابط بینالملل، وضعیتی مبتنی بر «آنارشی» یا همان «هرجومرج» است و تنها راه برقراری صلح و ثبات در جهان، برقراری موازنه قواست. بر پایه همین اصل اساسی است که رئالیستها و نئورئالیستها چنین استدلال میکنند که برقراری «موازنه قوا» در جریان جنگ سرد و استقرار نظام دوقطبی در این دوران، باعث شد تا کمترین جنگ در طول تاریخ، در این دوران رخ دهد. بحث اساسی در میان نئورئالیستها یا واقعگرایان ساختاری این است که «چه میزان از قدرت کافی است؟» زیرا برهم خوردن موازنه قوا و افزایش بیش از اندازه آن از سوی هر قدرت رقیب، در نهایت به جنگ منجر میشود. به باور واقعگرایان، یافتن پاسخ دقیق برای این پرسش کلیدی میتوانست مانع وقوع جنگ اوکراین شود. کیسینجر با علم به این موضوع و نگرانی از برهم خوردن توازن قوا بود که در سال ۲۰۱۴ هشدار داد «اوکراین هرگز نباید به ناتو ملحق شود»؛ زیرا چنین اتفاقی میتواند دولت روسیه را از حضور ائتلاف نظامی رقیب در کنار مرزهای خود نگران کند و باعث برهم خوردن توازن قوا و در نهایت وقوع جنگ شود. «معمای امنیتی»، دیگر مولفه مورد تاکید رئالیستهاست. این مولفه بر این موضوع تاکید دارد که اگر اقدامات یک دولت، از جمله افزایش محاسبهنشده قدرت نظامی یا ایجاد ائتلاف با دیگر قدرتها باعث تولید بدبینی در نزد دولت شود، ناامنی تشدید خواهد شد و در نهایت احتمال وقوع درگیری نظامی افزایش خواهد یافت. به عبارت دیگر، اگر افزایش امنیت یک کشور یا یک اتحاد نظامی-امنیتی به بهای کاهش امنیت ملی کشور دیگر باشد، امکان وقوع جنگ میان دولتهای درگیر افزایش خواهد یافت. «نپیوستن اوکراین» به ناتو (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) موضوعی است که ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین – اگرچه بسیار دیر- در جریان مذاکرات صلح میان مسکو و کییف در روزهای اخیر بر آن تاکید کرده است. بیتردید به دلایل فوق بود که کیسینجر بهصراحت گفته بود؛ «اوکراین هرگز نباید عضو ناتو شود.» او در طرح ۴مادهای خود برای جلوگیری از وقوع جنگ میان روسیه و اوکراین، راهحل نیز ارائه داده و تاکید کرده بود که «رهبران عاقل اوکراین» باید در سطح بینالمللی رویه «فنلاند» دوران جنگ سرد یعنی «بیطرفی مطلق» را اتخاذ کنند؛ موضوعی که در تاریخ جنگ سرد به «فینلاندیزاسیون» مشهور است. این همان مسئلهای است که رهبران اوکراین به آن توجه نکردند.
طرح ۴مادهای کیسینجر برای جلوگیری از وقوع جنگ میان روسیه و اوکراین
اسفند ۱۳۹۲، هنری کیسینجر، در مقالهای در واشنگتن پست بحران اوکراین را از منظر بینالمللی بررسی کرده و راهکارهایی برای پایان آن ارائه کرده بود. در بحث درباره اوکراین، همه به رویارویی فکر میکنند. اما آیا میدانیم که به کجا میرویم؟ من در طول زندگیام شاهد چهار جنگ بودهام که همه با غیرت و حمیت تمام، و با پشتیبانی مردمی آغاز شده ولی هیچ کدام را نمیدانستیم چطور تمام کنیم و از سه تای این جنگها به طور یک طرفه بیرون آمدیم. آزمون سیاست نحوه پایان دادن به بحران است، نه نحوه شروع کردن آن.
غالباً مسئله اوکراین را به چشم زورآزمایی مینگرند و این که اوکراین به بلوک شرق میپیوندد یا غرب. اما اگر اوکراین بخواهد دوام و بقا داشته باشد، نباید به پایگاه یکی علیه دیگری تبدیل شود – بلکه باید به صورت پلی میان دو بلوک عمل کند. روسیه باید بپذیرد که تلاش برای کشاندن اوکراین به وضعیت اقماری و تغییردادن مرزهای روسیه، مسکو را بار دیگر به ورطه تکرار تاریخ و زورورزیهای متقابل با اروپا و آمریکا میاندازد. غرب هم باید دریابد که اوکراین برای روسیه هرگز یک کشور خارجی نیست. تاریخ روسیه به نام «کیف – روسیه» آغاز شد و مذهب از اوکراین به روسیه راه یافت. اوکراین قرنها بخشی از روسیه محسوب میشد، و تاریخ روسیه و اوکراین پیشتر از آن به هم گره خورده بود. برخی از مهمترین جنگها برای آزادی روسیه – که با نبرد پولتاوا در سال ۱۷۰۹ آغاز شد – در خاک اوکراین به وقوع پیوست. «ناوگان دریای سیاه»، ابزار اعمال قدرت روسیه در دریای مدیترانه، از طریق اجاره بلندمدت در بندر سواستوپل در شبه جزیره کریمه مستقر شده است. حتی مخالفان سرسخت دولت اتحاد شوروی سابق همچون السکاندر سولژنیتسین و ژوزف برادسکی تأکید داشتند که اوکراین بخش جدایی ناپذیر تاریخ روسیه و البته کشور روسیه است. اتحادیه اروپا باید دریابد که دیوانسالاری تأخیرآمیز و پیروی استراتژی از سیاستهای داخلی در مذاکره برسر پیوستن اوکراین به اروپا موجب شد که مذاکرات به بن بست بینجامد. سیاست خارجی هنر تبیین اولویت هاست. عامل شکاف، مردم اوکراین هستند. آنها در کشوری با تاریخی پیچیده و ترکیبی چندزبانی زندگی میکنند. بخش غربی اوکراین سال ۱۹۳۹ – زمانی که استالین و هیتلر مشغول تقسیم سرزمینها میان خود بودند – به اتحاد شوروی پیوست. سال ۱۹۵۴ نیکیتا خروشچف، که خود زاده اوکراین بود، در بخشی از بزرگداشت سیصدمین سالگرد توافق روسیه با قوم کازاک، شبه جزیره کریمه را – که ۶۰درصد ساکنانش روس هستند، به اوکراین بخشید. بخش غربی اوکراین، عمدتاً پیرو کلیسای کاتولیک است؛ بخش شرقی عمدتاً ارتودکس روسی است. ساکنان غرب اوکراینی زباناند و ساکنان شرق، روس زبان. هر تلاشی از جانب یکی از این دو جناح برای تسلط بر دیگری در نهایت به جنگ داخلی و جدایی یک بخش منجر خواهد شد. برخورد با اوکراین به عنوان بخشی از مقابله شرق با غرب موجب خواهد شد که چشم انداز پیوستن روسیه وغرب، به ویژه اروپا، در یک نظام همکاری بینالمللی را برای چند دهه به تاخیر خواهد انداخت. اوکراین، که از قرن چهاردهم میلادی به بعد همواره تابع یک کشور خارجی بوده، ۲۳ سال است که استقلال یافته. تعجبی ندارد که رهبران اوکراین هنر سازش کردن را نیاموخته اند. سیاست اوکراین در سالهای پس از استقلال به روشنی نشان میدهد که مشکل امروز در تلاشهایی ریشه دارد که سیاستمداران هر دو جناح برای تحمیل نظرشان به جناح مخالف در پیش گرفته اند. اصل مناقشه ویکتور یانوکوویچ با یولیا تیموشکنو هم از همین جا سرچشمه میگیرد. این دو نفر نماینده دو جناح اوکراین هستند و تمایلی به مشارکت دادن طرف مقابل در قدرت نشان نداده اند. خط مشی عاقلانه دولت آمریکا در قبال اوکراین این میتواند بود که راهی برای مشارکت و همکاری دو بخش مختلف کشور ارائه کند. باید به دنبال آشتی باشیم، نه سلطه یک جناح بر دیگری. روسیه و غرب، و جناحهای مختلف اوکراین بر اساس این اصل عمل نکرده اند. هر یک به نوبه خود وضع را وخیمتر کرده است. روسیه نخواهد توانست راهحلی نظامی بر اوکراین تحمیل کند مگر آن که در این زمان که بسیاری از مرزهایش در خطر است، خود را منزوی کند. آقای پوتین باید این نکته را دریابد که رویکرد نظامی جنگ سرد دیگری خواهد آفرید. ولادیمیر پوتین استراتژیستی است که در زمینه تاریخ روسیه سخت جدی است، اما در درک ارزشها و روانشناسی ایالات متحده چندان تبحر ندارد. سیاستگذاران ایالات متحده هم به نوبه خود درک کاملی از تاریخ و روانشناسی روسیه ندارند.
رهبران همه جناحها باید به جای رقابت در ژست گرفتن، نتایج کارشان را در نظر بگیرند. تصور من از نتیجهای که با ارزشها و منافع امنیتی همه طرفین سازگار باشد این است:
ـ اوکراین باید حق داشته باشد که آزادانه شرکای اقتصادی و سیاسیاش را – از جمله در اروپا – انتخاب کند.
ـ اوکراین نباید به ناتو بپیوندد. ۷ سال پیش که این مسئله مطرح شد، موضع من همین بود.
ـ اوکراین باید در تشکیل دولتی همساز با خواستهای مردمش آزاد باشد. رهبران خردمند اوکراین هم باید سیاست آشتی میان بخشهای مختلف کشورشان را در پیش بگیرند. در زمینه بینالمللی، باید موضعی شبیه به فنلاند اتخاذ کنند – فنلاند در مورد استقلال خود هیچ تردیدی برای دنیا باقی نگذاشته و در حالی که در بیشتر زمینهها با غرب همکاری میکند، به دقت از خصومتهای نهادینه با روسیه پرهیز میکند.
ـ این که روسیه بخواهد کریمه را به خاک کشورش منضم کند با قوانین دنیای امروز سازگار نیست. اما روسیه میتواند بر روابط کریمه با اوکراین فشار کمتری بیاورد. بدین منظور، روسیه باید حق حاکمیت اوکراین بر کریمه را به رسمیت بشناسد؛ و اوکراین هم به نوبه خود در انتخاباتی با حضور ناظران بینالمللی خودمختاری کریمه را تقویت کند. این روند، از بین بردن هرگونه شبهه درباره ناوگان دریای سیاه در سواستوپل را هم دربرمی گیرد.
کیسینجر در پایان این مقاله تأکید میکند؛ مواردی که اشاره کردم، یک سری اصول قابل اجراست نه تجویز نسخه. کسانی که با منطقه آشنایی دارند میدانند که همه این موارد به مذاق همه گروههای درگیر خوش نخواهد آمد. آزمون پیش روی ما رضایت کامل نیست؛ نارضایی است که به طور عادلانه میان طرفین تقسیم میشود. اگر راه حلی بر اساس این اصول یا عناصر قابل مقایسه با آن به دست نیاید، لغزش به سوی جنگ شتاب بیشتری میگیرد. تا آن زمان فرصت زیادی نیست.
کیسینجر در اجلاس «داووس» چه گفت؟
کیسینجر: برای یافتن توافق صلح، اوکراین باید به روسیه امتیاز ارضی بدهد
وزیر خارجه اسبق آمریکا در داووس با بیان اینکه غرب باید از تلاش برای وارد آوردن شکست ویرانگر به روسیه دست بکشد، به اوکراین پیشنهاد داد تا امتیاز ارضی بدهد(زمین در برابر صلح) تا توافق صلح برقرار شود. به نوشته روزنامه دیلی تلگراف، هنری کیسینجر ۹۸ ساله که سابقا وزیر خارجه ایالات متحده بود، در جریان مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوئیس(خرداد ۱۴۰۱) گفت:«اوکراین باید پیش از آنکه تغییرات و تنشهای فاحش ایجاد شود که نتوان به سادگی بر آنها غلبه کرد، مذاکرات را آغاز کند.»
این سیاستمدار کهنهکار آمریکایی در کنفرانس مذکور گفته بود: به لحاظ ایدهآل، نقطه تعیینکننده و حدفاصل باید بازگشت به وضعیت پیشین باشد. دنبال کردن جنگ فراتر از آن مرحله، درباره آزادسازی اوکراین نخواهد بود، بلکه به معنای جنگ جدیدی علیه خود روسیه است. صحبتهای کیسینجر در شرایطی مطرح شد که ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین در سخنرانی خود برای گشایش نشست این هفته داووس در سوئیس گفت که اگر اجازه داده شود تا حمله روسیه به کشورش همینطور بیپاسخ بماند، بار دیگر نیروی بیرحم بر جهان حاکمیت خواهد کرد. او به نمایندگان حاضر گفت که اگر به پوتین اجازه داده شود در جنگ پیروز شود، نشست آنها بیهوده خواهد شد، زیرا او «علاقهای به افکار ما ندارد و نیرو و زور بیرحم و وحشیانه حرف نمیزند، بلکه میکُشد.» اما کیسینجر گفت که برای غرب «مرگبار» خواهد بود که در «حال و هوای همین لحظه» غرق شود و موقعیت قدرت روسیه در اروپا را به دست فراموشی بسپارد. براساس گزارش دیلی تلگراف، او با این توضیح که روسیه برای بیش از چهار قرن «بخش اساسی اروپا» بوده، تاکید کرد رهبران اروپایی نباید «از روابط بلندمدت غافل شوند» چون در غیر این صورت خطر قرار دادن روسیه در یک اتحاد دائمی با چین را ایجاد میکنند. کیسینجر همچنین گفت: امیدوارم که اوکراینیها، شجاعتی را که به نمایش گذاشتهاند، با خِرد همراه کنند.
اوکراین یک گام دیگر به «زمین در برابر صلح» نزدیکتر شد
یک سال و چند ماه از این گفتههای «کیسینجر» و بیشتر نزدیک به یک ماه از درگذشت «کیسینجر» میگذرد اما همه شاهد هستند همانطور که طبق پیشبینیهای هنری کیسینجر، جنگ میان روسیه و اوکراین رخ داد، ابتکار یا پیشنهاد «زمین در برابر صلح» که در زمان طرح با واکنش بسیار شدید اوکراینی ها، آمریکاییها و بسیاری از غربیها مواجه شد، آن قدر شدید که کیسینجر مجبور شد حرف یا پیشنهاد خود را پس بگیرد(نگفتم که قلمرو باید تسلیم شود بلکه صرفاً مقصودم این بود که این مناطق در هر گونه مذاکره باید جایگاهی جداگانه داشته باشد) نیز به عنوان یک گزینه ی خیلی جدی روی میز قرار گرفته است.
به این چند خبر توجه کنید تا متوجه شوید تا چه اندازه حرفهای کیسینجر درست بود و اوکراین در چه شرایط «تراژیک» و تلخی گرفتار آمده است:
تایید آخرین بسته کمک نظامی آمریکا به اوکراین
کاخ سفید بخش دیگری از کمک نظامی آمریکا به اوکراین، به ارزش حدود ۲۵۰ میلیون دلار را تصویب کرد. مقامات آمریکایی میگویند که آخرین بسته شامل پدافند هوایی، توپخانه و مهمات سلاحهای سبک و سلاحهای ضد تانک است. به گزارش ایسنا، اما این آخرین بودجهای است که بدون تایید جدید کنگره آمریکا در دسترس است؛ جایی که مذاکرات مرتبط با کمک به اوکراین متوقف شده است. اوکراین هشدار داده که در صورت عدم دریافت کمکهای بیشتر از سوی غرب، عملیات نظامی و بودجه دولتی آن در خطر است. در بحبوحه یک ضد حمله متوقفشده در شرق اوکراین و خط کنترلی که چندان تغییر نکرده، مقامات کییف با چشمانداز کاهش سرعت کمکهای متحدانشان در واشنگتن و اروپا روبرو هستند. گرچه عملیاتهای جنگی اوکراین از حمایت گستردهای در کنگره آمریکا برخوردار است، اما توافق بر سر تسلیحات بیشتر توسط جمهوریخواهانی که اصرار دارند تدابیر امنیتی سختتر در مرز ایالات متحده و مکزیک باید بخشی از هرگونه قرارداد کمک نظامی باشد، متوقف شده است. طرح بودجه اضطراری که میتوانست ۵۰ میلیارد دلار برای اوکراین و ۱۴ میلیارد دلار برای رژیم صهیونیستی فراهم کند، اوایل ماه جاری در سنای آمریکا شکست خورد و تکتک جمهوریخواهان به آن رای منفی دادند. سناتور برنی سندرز مستقل هم که معمولا به نفع دموکراتها رای میدهد، این بار با ابراز نگرانی راجع به جنگ رژیم صهیونیستی علیه حماس، در کنار جمهوریخواهان ایستاد. سفر اخیر ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین هم قانونگذاران آمریکایی را تحت تاثیر قرار نداد.
پوتین به شی گفته است که روسیه میتواند ۵ سال دیگر با اوکراین بجنگد
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه در نشستی در ماه مارس به همتای چینی خود شی جینپینگ گفت که کشورش آماده است در صورت نیاز به مدت پنج سال با اوکراین بجنگد. به گزارش ایسنا، به گزارش نیکی آسیا، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه به شی جینپینگ، همتای چینی خود هشدار داد که جنگ روسیه علیه اوکراین ممکن است پنج سال طول بکشد. رئیس جمهور روسیه اظهار داشت که روسیه «حداقل پنج سال خواهد جنگید» اما به رهبر چین اطمینان داد که در نهایت روسیه پیروز خواهد شد. پوتین اخیراً به جامعه جهانی هشدار داد که مناقشه در اوکراین را میتوان با «گفتگو یا با استفاده از زور» حل کرد و افزود که روسیه تا رسیدن به اهدافش تسلیم نخواهد شد.
پالتیکو: غرب بیسر و صدا استراتژی اوکراین را تغییر میدهد
وبسایت خبری پالتیکو به نقل از چندین منبع ناشناس گزارش داد که ایالات متحده و اتحادیه اروپا از هدف خود برای «پیروزی کامل» اوکراین بر روسیه، به نفع یک راهحل مذاکرهشده که ممکن است برخی اراضی را به مسکو واگذار کند، کنار کشیدهاند. به گزارش ایسنا، در ملاءعام، هم کاخ سفید و هم پنتاگون تاکید دارند که هیچ تغییر رسمی در سیاست مرتبط با اوکراین صورت نگرفته است. با این حال دو مقام دولت آمریکا که خواستند نامشان فاش نشود – از جمله یک سخنگوی کاخ سفید و یک دیپلمات اروپایی- حرفی غیر از این را به مایکل هرش، روزنامهنگار پالتیکو زدهاند.
به گفته منابع، مقامات آمریکایی و اروپایی اکنون در حال «بحث در مورد استقرار مجدد» نیروهای اوکراینی در منطقهای دورتر از محل ضدحمله «کاملا شکستخورده» و قرار دادن آنها در وضعیت دفاعی هستند. مایکل هرش همچنین تاکید کرد که جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا قبلا قول حمایت از اوکراین «تا هر زمانی که طول بکشد» را میداد اما اکنون به جای آن میگوید «تا زمانی که بتوانیم.» با مسدود ماندن بودجه کمک به اوکراین در کنگره آمریکا، دولت ایالات متحده برای «احیای سریع» صنعت نظامی خود اوکراین فشار میآورد. سخنگوی کاخ سفید که خواست نامش فاش نشود، به وبسایت پالتیکو گفت که مذاکرات همیشه آخرین گزینه ایالات متحده در مورد اوکراین بوده و هدف از ارائه تمام کمکها به کییف این بوده که «وقتی زمان مذاکره فرا رسید، اوکراین قویترین دست ممکن را بر سر میز مذاکره داشته باشد.» به نوشته پالتیکو، بایدن خواهان آتشبس هم در اوکراین و هم اراضی اشغالی فلسطین است، زیرا حمایتش از حمله رژیم صهیونیستی علیه غزه به قیمت از دست دادن حمایت دموکراتهای مترقی بوده و او میخواهد در سال انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، از دیدن «عناوین خبری بد» جلوگیری کند.
مایکل هرش خاطرنشان کرد: به نظر میرسد بایدن پس از صرف تقریبا دو سال و اعلام حمایت کامل از هدف ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین برای پیروزی کامل، نمیتواند این امتیاز را به روسیه بدهد. در همین حال یک مقام کنگره که با تفکر دولت بایدن آشناست، اذعان کرد که گفتوگوها در مورد مذاکرات صلح «در حال شروع است» و کاخ سفید «به دلیل خطر سیاسی» برای بایدن «نمیتواند علنا از مواضعش عقبنشینی کند.» به گفته مایکل هرش، چیزی که کاخ سفید اکنون از آن میترسد این است که روسیه ممکن است تا پس از انتخابات نوامبر ۲۰۲۴ در آمریکا مایل به مذاکره نباشد و نیروهایش در بهار هم به حملاتشان ادامه دهند.
افسر سابق اطلاعاتی آمریکا: بایدن حکم نابودی اوکراین را امضا کرده است
افسر سابق اطلاعاتی آمریکا تاکید کرد که رئیسجمهور این کشور با اتخاذ سیاستی درباره پیوسن اوکراین به ناتو حکم اعدام آن را امضا کرده است. به گزارش ایلنا به نقل از مجله نیوزویک، «ربکا کوفلر»، افسر اطلاعاتی سابق آمریکا تاکید کرد که «جو بایدن»، رئیسجمهور این کشور با اتخاذ سیاستی که اوکراین را به پیوستن به ناتو سوق داده است، حکم اعدام را علیه آن امضا کرده است. وی گفت: بحث جاری بین دولت در کاخ سفید و کنگره ایالات متحده درباره موضوع تصویب بودجه بیشتر برای اوکراین در واقع با اقدام قانونگذاران کنگره به تعویق آن تا ماه ژانویه پایان یافت. کوفلر تاکید کرد که صرف نظر از اینکه ماه ژانویه درباره این موضوع چه تصمیمی گرفته خواهد شد (بسته ۵۰ میلیارد دلاری به کمک ۲۵۰ میلیون دلاری تبدیل شد!)، سرنوشت اوکراین روشن است و آن مرگ و ویرانی بیشتر برای کشور و خونریزی بیشتر در سال ۲۰۲۴ است.
وی با استناد به تکرار سیاستهای «باراک اوباما»، رئیس جمهور پیشین آمریکا در ارتباط با اوکراین و اتخاذ استراتژی خطرناک سوق دادن کی یف به سمت عضویت در ناتو گفت که اکنون نیز بایدن مسئول نابودی اوکراین و اوکراینیهاست. این مقام پیشین اطاعاتی آمریکا افزود: «این به مفهوم امضای حکم اعدام علیه اوکراین است. هیچ فرمانده عاقل نظامی اجازه نمیدهد ائتلاف متخاصم بیش از هزار مایل دورتر از مرزهایش حضور داشته باشد. هیچ رهبر آمریکایی به چین یا روسیه اجازه نخواهد داد در مکزیک یا کانادا نیرو مستقر کند.» وی افزود: «بنابراین بایدن تصمیم گرفت از مردم آمریکا به عنوان یک گاو شیرده و از اوکراینیها به عنوان سوخت جنگ استفاده کند. حال آنکه واشنگتن برای سرپوش گذاشتن بر ناکامیهای خود، کارزار تبلیغاتی راه انداخته و اصرار میکند که ایالات متحده به اوکراین، فاسدترین کشور کمک کرده است.»
کوفلر تاکید کرد که صنعت، زیرساختها و پایه کشاورزی اوکراین در حال نابودی است و این کشور خالی از سکنه شده است. وی گفت: «به رغم این موضوع، بایدن همچنان به تلاش برای اجبار کنگره به اختصاص میلیاردها دلار بیشتر به رژیم کییف ادامه میدهد، گویی به آمریکاییها میگوید که پیروزی نزدیک است. اگر کنگره بایدن را متوقف نکند، قتل عام اوکراینیها تا سال ۲۰۲۴ و پس از آن ادامه خواهد داشت.»
Sunday, 28 April , 2024