آفتاب یزد – رضا بردستانی: طی سال جاری، حداقل دوبار در باره‌ی «هنری کیسینجر» نوشته ایم؛ یک بار به بهانه‌ی مصاحبه هشت‌ساعته «هنری کیسینجر» با «اکونومیست» که در خلال آن با «دیاکو حسینی» کارشناس مسائل آمریکا گفتگو کردیم و بار دیگر به بهانه‌ی سفر «کیسینجر» به چین بعد گذشت حدوداً نیم قرن. برای یادداشت نخست […]

آفتاب یزد – رضا بردستانی: طی سال جاری، حداقل دوبار در باره‌ی «هنری کیسینجر» نوشته ایم؛ یک بار به بهانه‌ی مصاحبه هشت‌ساعته «هنری کیسینجر» با «اکونومیست» که در خلال آن با «دیاکو حسینی» کارشناس مسائل آمریکا گفتگو کردیم و بار دیگر به بهانه‌ی سفر «کیسینجر» به چین بعد گذشت حدوداً نیم قرن. برای یادداشت نخست این تیتر را برگزیدیم: «صدساله‌ای که هزار سال اندیشید!» و برای یادداشت دیگر تیترِ: «هنری کیسینجر؛ یخ‌شکن روابط چین و آمریکا».
«هنری کیسینجر» مانند همه‌ی سیاستمداران طراز اول جهان، دوستان و دشمنان بسیاری و موافقان و مخالفان شناخته‌شده‌ای داشت که طبیعی است اما، دوستان (موافقان) و دشمنان (مخالفان) این سیاستمدار کهنه کار در یک مسئله هم‌عقیده بودند و آن این که؛ «هنری کیسینجر» جهان را تغییر داد که البته این هم عقیدگی صرفاً در واژه‌ی «تغییرِ جهان» صدق پیدا می‌کند زیرا این تغییر دادن را گروهی مثبت و دسته‌ای منفی قلمداد می‌کنند.
عمده شهرت «هنری کیسینجر» به دهه هفتاد میلادی باز می‌گردد؛ جنگ آمریکا و ویتنام، او سال‌های سال در ایالات متحده عملاً هیچ سمتی نداشت اما هر اظهار نظر او لاجرم موجی از توجه و تحلیل را به دنبال داشت. در تاریخ سیاست بین‌الملل، شخصیتی همچون کیسینجر وجود ندارد که هیچوقت تمام نشد او بیش از ۵۰ سال همان شهرت دهه‌ی هفتاد را با خود یدک کشید. کیسینجر وقتی بعدِ نیم قرن به چین رفت که با چینِ ۵۰ سال قبل بسیار تفاوت داشت بازهم همه‌ی دوربین‌ها روی آن دیدار و آن حضور متمرکز شد اصلا «اکونومیست»، هشت ساعت با او به همین دلیل گفتگو کرد؛ گفتگویی که با هیچ چهره‌ی مشهور جهانی انجام نشده است!

> کوتاه و مختصر از زندگی «هنری کیسینجر»
هنری کیسینجر، فرزند آلفرد در بیست و هفتم ماه مه ۱۹۲۳، در شهر فورت آلمان متولد شد. وی در سال ۱۹۳۸ به اتفاق خانواده خود به منظور فرار از دست نازی ها، که در تعقیب یهودی‌ها بودند، به آمریکا مهاجرت کرد و در سال ۱۹۴۳ تبعه آمریکا شد و پس از اتمام تحصیلات در رشته حسابداری در سیتی کالج نیویورک، در دوران جنگ جهانی دوم در ارتش آمریکا و دولت نظامی پس از جنگ آلمان خدمت کرد. او دکترای خود را در سال ۱۹۵۴ از دانشگاه هاروارد اخذ کرد و سپس به عنوان عضو هیئت علمی در دانشگاه مشغول تدریس شد. در سال ۱۹۶۲، استاد دولت و از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۹، مدیر برنامه آموزش‌های دفاعی شد. همچنین از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۸ به عنوان مشاور امور امنیتی آژانسهای مختلف آمریکا، یعنی در دوران دولت‌های دوایت آیزنهاور، جان اف کندی و لیندون جانسون خدمت کرد.
کتاب کیسینجر، تحت عنوان «تسلیحات اتمی و سیاست خارجی» در سال ۱۹۵۷ او را به یکی از مقامات پیشتاز در سیاست استراتژیک آمریکا بدل ساخت. او با سیاست جان فاستر دالس وزیر خارجه آمریکا در برنامه ریزی انتقام گسترده اتمی در مقابل حمله شوروی مخالفت ورزید و در مقابل به حمایت از واکنش انعطاف پذیر، یعنی ترکیبی از تسلیحات اتمی تاکتیکی و نیروهای متعارف و نیز توسعه تکنولوژی تسلیحات مطابق با مقتضیات استراتژیک پرداخت آن کتاب و کتاب «ضرورت انتخاب» در سال ۱۹۶۰، که در آن کیسینجر مفهوم واکنش انعطاف‌پذیر را به نیروهای متعارف محدود نمود و نسبت به «شکاف موشکی بین اتحاد شوروی و آمریکا» هشدار داد. اثری جدی بر فعالیت‌های دولت کندی داشت. شهرت کیسینجر، به عنوان یک دانشمند علوم سیاسی موجب شد که نیکسون رئیس جمهور وقت او را در دسامبر ۱۹۶۸ به سمت معاون امور امنیت ملی منصوب نماید. او در نهایت ریاست شورای امنیت ملی (۱۹۶۹ تا ۱۹۷۵) و وزارت امور خارجه (سپتامبر ۱۹۷۳ تا ۲۰ ژانویه (۱۹۷۷) را عهده دار شد. او به عنوان یک دانشمند علوم سیاسی آمریکا و مشاور امور امنیت ملی و وزیر خارجه در شکل دادن سیاست خارجی آمریکا، از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۶، یعنی در زمان ریاست جمهوری ریچارد نیکسون و جرالد فورد، نقش عمده‌ای داشته است. بدین ترتیب بود که کیسینجر به زودی به عنوان یک شخصیت با نفوذ در دولت نیکسون مطرح شد و بزرگترین دستاوردهای دیپلماتیک او در چین، اتحاد شوروی، ویتنام و خاورمیانه حاصل شدند. او سیاست روابط گرمتر آمریکا با اتحاد شوروی، تشنج‌زدایی را که به گفتگوهای محدودسازی سلاح‌های استراتژیک (سالت) در سال ۱۹۶۹، انجامید پیاده کرد. او سیاست حمایت از پاکستان را در جنگ هند و پاکستان در اواخر سال ۱۹۷۱به اجرا گذاشت و به انجام مذاکرات موافقت نامه تسلیحات سالت با اتحاد شوروی که در سال ۱۹۷۲، امضا شد کمک نمود و آشتی بین آمریکا و جمهوری خلق چین (۱۹۷۲) برقرار کرد که اولین تماس رسمی بین مقامات آمریکا با این کشور از هنگام به قدرت رسیدن کمونیستهای چین بود. با اینکه کیسینجر، از ابتدا طرفدار سیاست برخورد شدید با ویتنام بود و به طراحی بمباران کامبوج توسط آمریکا (۱۹۶۹ تا ۱۹۷۰) کمک نمود، اما او بعداً نقش عمده‌ای را در سیاست نیکسون در ویتنام را به دست ویتنامی‌ها سپردن قطع مداخله نیروهای آمریکایی در جنوب ویتنام و جایگزین کردن آن‌ها با نیروهای ویتنام جنوبی ایفاء نمود. در ۲۳ ژانویه ۱۹۷۳، پس‌از ماه‌ها مذاکره با دولت ویتنام شمالی در پاریس موافقت‌نامه آتش‌بس را امضاء نمود که مؤید عقب نشینی نیروهای آمریکایی و ارائه‌کننده مکانیزم کلی صلح دائمی بین دو ویتنام بود. کیسینجر، به خاطر ارائه این راه حل روشن در جنگ ویتنام
به همراه له دوک تو، طرف مذاکره‌کننده خود از ویتنام شمالی موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شد که طرف ویتنام شمالی آن را نپذیرفت. کیسینجر پس از جنگ اعراب – اسرائیل در سال ۱۹۷۲، از آنچه که بعدها دیپلماسی رفت و برگشت نامیده شد استفاده کرد تا ارتش‌های درگیر را از یکدیگر جدا و به آتش بس تشویق نماید. او از سرگیری روابط دیپلماتیک بین مصر و آمریکا را که از سال ۱۹۶۷ قطع شده بود موجب شد. وی پس از استعفای نیکسون در سال ۱۹۷۴، همچنان در سمت خود باقی ماند و به امر هدایت امور خارجه تحت ریاست جمهوری فورد ادامه داد. کیسینجر، پس از آنکه در سال ۱۹۷۷ از سمت خود کنار رفت به یک مشاور بین‌المللی، نویسنده و خطیب بدل شد. در سال ۱۹۸۳، رونالد ریگان، رئیس جمهور آمریکا، او را به ریاست یک کمیسیون ملی در خصوص آمریکای مرکزی منصوب کرد. گذشته از کتاب «دیپلماسی»، کیسینجر کتاب‌های دیگری را به رشته تحریر درآورد که شامل: سیاست خارجی آمریکا (۱۹۶۹)، سال‌های کاخ سفید (۱۹۷۹)، جهت ثبت و سابقه: بیانیه‌های منتخب (۱۹۸۰ – ۱۹۷۷)، مشاهدات: سخنرانی‌ها و مقالات منتخب (۱۹۸۴ – ۱۹۸۲)، سال‌های قیام، مشکلات راهبرد ملی: کتاب خواندنی ها، مشارکت پر دردسر ارزیابی مجدد اتحاد آتلانتیک ضرورت انتخاب دور نماهای سیاست خارجی آمریکا سلاح‌های اتمی و سیاست خارجی دنیای حفظ شده کاستلره مترنیخ و اعاده صلح (۱۸۲۲ – ۱۸۱۲)، و شایان ذکر است که مهمترین بیوگرافی‌هایی که در مورد کیسینجر نوشته شده‌اند عبارتند از: کیسینجر (۱۹۷۴) که توسط ماروین و برنارد کالب نوشته شده و بهای قدرت (۱۹۸۳) که توسط سیمور هرش نگارش یافته و دارای دیدگاهی منتقدانه از فعالیت‌های او در هنگام مسئولیت‌های وی می‌باشد. کیسینجر علاوه بر کسب جایزه نوبل جوایز دیگری نظیر: مدال آزادی ریاست جمهوری و مدال حریت را از آن خود کرد. وی به عنوان استاد سابق دانشگاه هاروارد و نویسنده و صاحب نظر در مسائل سیاسی جهان، در صد سالگی، ۲۹ نوامبر ۲۰۲۳ درگذشت.

 نیکسون، کیسینجر و شاه
آیا کیسینجر حامی شاه سابق ایران بود؟
حتی بعد از ۵۱ سال از زمانی کیسینجر و نیکسون به تهران آمدند، در بیشتر مطالبی که پیرامون «کیسینجر» و ایران نوشته اند، او را حامی «شاه سابق» ایران معرفی کرده اند، آیا کیسینجر حامی شاه سابق ایران بود؟
در مقدمه کتابی به قلم «رهام الوندی» که در ادامه نیز بدان خواهیم پرداخت می‌خوانیم: ««هنری کیسینجر» که هم در مقام مشاور امنیت ملی و هم در پُست وزارت خارجه آمریکا در دوره‌ی نیکسون خدمت کرده بود، کاخ سفید را تحت فشار قرار داد تا شاه را پس از فرار از ایران در خاک آمریکا پذیرا شود. نگرانی نیکسون و کیسینجر از سرنوشت شاه نه تنها بازتاب تمایل آن‌ها برای کمک به یک دوست قدیمی بود، بلکه احساس نوعی بی‌عدالتی می‌کردند که به موجب آن مسئول سقوط شاه و در پی آن مسئول بحران گروگان‌گیری تهران، به دلیل حمایت بی‌چون و چرای دولت آمریکا از شاده بودند/ انگشت اتهام جمهوری خواهان و دموکرات‌ها به سوی همدیگر نشانه رفته و جنگی در این میان در گرفته بود که، «چه کسی ایران را از دست داد» در حالی که جمهوری خواهان، کارتر را مسئول سقوط شاه می‌دانستند – چون نخواسته بود شورشیان را قلع و قمع کند – دموکرات‌ها نیز نیکسون و کیسینجر را محکوم می‌کردند که خود بزرگ بینی شاه را با فروش بی‌در و پیکر جنگ‌افزار به ایران مورد تشویق قرار داده است
«رهام الوندی»، در کتاب خود: «نیکسون، کیسینجر و شاه» که روابط ایالات متحده و ایران در جنگ سرد را بررسی کرده است در فصل دوم این کتاب؛ «از من حمایت کن»، دکترین نیکسون در خلیج فارس را بررسی کرده، پیرامون سفر نیکسون و کیسینجر به ایران در خرداد ۱۳۵۱ (۱۹۷۲) می‌نویسد: «در بامداد ۳۱ مه ۱۹۷۲، شاه پرزیدنت نیکسون و هنری کیسینجر مشاور امنیت ملی وی را در کاخ سعد آباد واقع در در دامنه کوهپایه‌های البرز به حضور پذیرفت. هر سه از روحیه بسیار بالایی برخوردار بودند. نیکسون یک روز بعد از ملاقات خود با لئونید برژنف، دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی که در آنجا سلسله موافقت نامه‌هایی را در زمینه پایش جنگ افزارها امضا کرده بود، وارد تهران شده بود. این دوره عصر تشنج‌زدایی ابرقدرت بود و نیکسون و کیسینجر به عنوان معماران آن مورد تحسین قرار گرفتند. شهرت نیکسون پس از سفر بسیار مهم وی به چین کمونیست در ماه فوریه به سرعت افزایش یافت. در این میان هنری کیسینجر به قدرتی بی‌سابقه در دستگاه سیاست خارجی آمریکا دست یافته، عنوان دیپلماسی پنهان کشور را در پکن، مسکو و پاریس در دستان خود متمرکز کرده و ویلیام راجرز وزیر خارجه را به حاشیه رانده بود. شاه نیز در اوج سلطنت خویش بود. ایران تحت رهبری وی توانسته بود در طول یک دهه تولید ناخالص داخلی خود را به بیش از دو برابر برساند یعنی متناسب با افزایش درآمدهای نفتی و هزینه‌های نظامی شاه که توانسته بود روابطش را با کشور همسایه خود یعنی شوروی به صورت عادی درآورد (۱۹۶۲)، اکنون توجه خود را معطوف به جنوب و خلیج فارس کرده بود تا بتواند برتری منطقه‌ای خود را در نبود انگلیس و خروج این کشور از آنجا برقرار کند. (۱۹۷۱) محمدرضاشاه شاهد حضور پنج رئیس جمهور آمریکا در کاخ سفید از بدو سلطنت خود بود که همۀ آنان به نوبه خود وی را در آرزویش برای رهبری ایران در منطقه و رسیدن به قدرت بین‌المللی ناکام و ناامید کرده بودند اما اکنون در پرتو دکترین، نیکسون، ایالات متحده برای تأمین ثبات منطقه خلیج فارس به او متکی بود. در آن بامداد ماه مه در تهران نیکسون رو به شاه کرد و کلماتی را بر زبان آورد که شاه مدت‌های طولانی در انتظار شنیدنش بود: «از من حمایت کن». دوران ریاست جمهوری نیکسون نقطه عطفی در روابط شاه با آمریکا در دوران جنگ سرد بود. شاه قادر بود به دکترین نیکسون در منطقه خلیج فارس شکل ببخشد و آن را اجرا کند گرچه پرزیدنت جانسون و مشاورانش طی سال‌های ۱۹۶۹ و ۱۹۷۲ شاهد ثبات منطقه‌ای در خلیج فارس بر اساس موازنه قدرت بین ایران و عربستان سعودی طبق سیاست «دوستون» بودند، ولی شاه، نیکسون و کیسینجر را متقاعد ساخت که این سیاست را رها کنند و فقط به ایران متکی باشند. در این فرایند ایران از یک دولت فرودست به شریک ایالات متحده در مبارزه برای مهار کمونیسم تبدیل شد. با توجه به کاهش قدرت آمریکا و انگلیس و در شرایطی که انگلیس بین سال‌های ۱۹۶۸ و ۱۹۷۱ منطقه خلیج فارس را ترک می‌کرد و نیز فرو رفتن آمریکا در باتلاق ویتنام، فرصتی برای تشریح این موقعیت وجود نداشت. این تنگناهای مهم پیش روی جانسون و نیکسون قرار داشت ولی با این وجود هر یک از آن‌ها سیاستی کاملاً متفاوت را در خلیج فارس پیش گرفته بود. در عوض تغییر سیاست، بازتابی اساسی در تفکر آمریکایی‌ها نسبت به محمدرضا پهلوی به وجود آورد. ریچارد نیکسون به دلیل دوستی دراز مدتی که با شاه داشت با ایده‌هایی جدید نسبت به شاه و رویاهایش دربارۀ ایران به کاخ سفید آمد و زمینه‌هایی مساعد را برای تلاش‌های وقفه ناپذیر، ایجاد شراکت با ایالات متحده از طریق پشتیبانی واشنگتن از برتری منطقه‌ای ایران در خلیج فارس فراهم آورد. نیکسون عملاً با برداشتن کلیه محدودیت‌های فروش اسلحه آمریکایی به ایران به شاه اجازه داد رهبری منطقه‌ای را که او همیشه در پی آن بود، برعهده گیرد. »

 هنری کیسینجر، یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های دیپلماسی آمریکا
بیش از ۴ دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد و بیش از ۵ دهه از حضور کیسینجر در ایران اما، «یورونیوز فارسی» باز هم وقتی می‌خواهد از کیسینجر بنویسد این گونه تیتر می‌زند: «هنری کیسینجر، یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های دیپلماسی آمریکا و متحد نزدیک شاه ایران درگذشت»!
هنری کیسینجر، چهره سرشناس و جنجالی دیپلماسی آمریکا و وزیر امور خارجه پیشین این کشور در زمان ریچارد نیکسون و جرالد فورد، روز چهارشنبه در ۱۰۰ سالگی درگذشت. شرکت مشاوره «کیسینجر آسوشیتس» در بیانیه‌ای بدون اشاره به دلیل مرگ وی اعلام کرد که این بازیگر کلیدی دیپلماسی جهانی در طول جنگ سرد، «امروز در خانه خود در ایالت کنتیکت درگذشت.» در این بیانیه با اشاره به اینکه خانواده آقای کیسینجر مراسم تشییع جنازه خصوصی برای وی برگزار خواهند کرد آمده است که مراسمی متعاقب آن در نیویورک برای ادای احترام عمومی به وی برگزار خواهد شد.
هنری کیسینجر به‌ویژه در میان ایرانیان به دلیل حمایتش از محمدرضا پهلوی، آخرین پادشاه ایران شهرت دارد. وی از جمله چهره‌های دیپلماسی آمریکا است که خواستار حفظ حکومت شاه بود. جورج دبلیو بوش، رئیس جمهوری سابق آمریکا که همانند هنری کیسینجر یک جمهوری خواه است در بیانیه‌ای مطبوعاتی اعلام کرد که با مرگ آقای کیسینجر، «آمریکا یکی از مطمئن‌ترین و رساترین صداهای خود را در سیاست خارجی از دست داد.»

 نقش مهم در نزدیکی آمریکا با چین و تنش‌زدایی با اتحاد جماهیر شوروی
این سیاستمدار برجسته سال ۱۹۲۳ در آلمان به دنیا آمد و لهجه شدید آلمانی در کلامش به وضوح قابل تشخیص بود. او پس از ترک مسئولیت در عرصه سیاست بین‌الملل برای دهه‌ها همچنان به عنوان صدایی تاثیرگذار در این عرصه باقی ماند. هنری کیسینجر که دریافت جایزه صلح نوبل را در کارنامه سیاسی خود دارد (در سال ۱۹۷۳ جایزه نوبل صلح را دریافت کرد. اعطای جایزه به او باعث جنجال شد و دو نفر از اعضای کمیته نوبل استعفا کردند. لی دوک تو از ویتنام هم دیگر برنده مشترک آن سال اعلام شد که از پذیرش جایزه خودداری کرد. اما در نهایت جنگ ویران‌گر و پرهزینه ویتنام پایان پیدا کرد و نقش قهرمانی آن به کسینجر رسید.) از پیشگامان سیاست خارجی کشورش در زمینه برقراری روابط نزدیک دیپلماتیک با چین و مسکو در دهه هفتاد میلادی بود.
وجهه این سیاستمدار کارکشته اما همسو با صفحات سیاه تاریخ ایالات متحده، مانند حمایت از کودتای ۱۹۷۳ در شیلی یا حمله به تیمور شرقی در سال ۱۹۷۵و به ویژه جنگ ویتنام تا حدود زیادی نزد منتقدان مخدوش شد. هنری کیسینجر که به داشتن صدای شنی و قامتی کوتاه شهرت داشت دیپلماتی عمل‌گرا و معتقد به «رئال پولیتیک» یا «سیاست واقع‌گرایانه» بود. او مخاطبان را به واسطه تجربه زیاد در عرصه سیاست خارجی جذب خود می‌کرد و به‌رغم تحسین از سوی برخی به عنوان یک سیاستمدار برجسته، مورد تنفر برخی منتقدان به عنوان جنایتکار جنگی بود.
مردی که ماه مه ۲۰۲۳ (خرداد سال جاری) صدمین سالگرد تولد خود را جشن گرفت، چندین دهه پس از ترک مسئولیت خود در امور بین‌الملل، همچنان مورد توجه بزرگان عرصه سیاست بود. او ماه ژوئیه (تیرماه) برای دیدار با شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین به پکن رفت و در آنجا از او به عنوان یک «دیپلمات افسانه‌ای» استقبال شد. چین جایگاه ویژه‌ای در دوران حرفه‌ای آقای کیسینجر دارد. او با انجام سفرهای مخفیانه برای سازماندهی سفر تاریخی ریچارد نیکسون به پکن در سال ۱۹۷۲، نقشی کلیدی در گرم شدن روابط آمریکا با چین تحت رهبری مائو ایفا کرد.
این دست که بواسطه تدابیر کیسینجر به سوی چین دراز شد به انزوای غول آسیایی پایان داد و به ظهور پکن، به عنوان یک قدرت اقتصادی در صحنه جهانی کمک کرد. سفیر چین در ایالات متحده بامداد روز پنجشنبه در پی اعلام خبر درگذشت هنری کیسینجر نسبت به این واقعه به شدت ابراز تاسف کرد. ژی فنگ مرگ دیپلمات سابق آمریکایی را که نقشی اساسی در عادی‌سازی و برقراری روابط بین پکن و واشنگتن ایفا کرد، «ضایعه‌ای بزرگ» خواند.
از سوی دیگر، نخست‌وزیر ژاپن نیز با ادای احترام به هنری کسینجر از تلاش‌های وی در جهت برقراری «صلح و ثبات در آسیا» قدردانی کرد. فومیو کیشیدابه خبرنگاران گفت که آقای کیسینجر «کمک‌های قابل توجهی به صلح و ثبات منطقه‌ای از جمله عادی‌سازی روابط دیپلماتیک بین ایالات متحده و چین» کرده است.

 میانجی روابط اسرائیل و کشورهای عربی
هنری کیسینجر در ایالات متحده همچنین به عنوان یک میانجی مهم در مدیریت تنش‌ها میان اسرائیل و کشورهای عربی شناخته شده بود. او در عین حال سال ۱۹۷۳ پس از حمله غافلگیرانه کشورهای عربی به اسرائیل که در ایام تعطیلات یهودیان موسوم به «یوم کیپور» صورت گرفت، با برقرای یک پل هوایی زمینه تامین سلاح و تجهیزات نظامی برای اسرائیل، متحد نزدیک کشورش را فراهم کرد.

 کیسینجر: ایران می‌تواند به یک امپراتوری تبدیل شود
هنری کیسینجر، وزیر خارجه و مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا در یکی از مقالات خود با عنوان: «هرج و مرج در نظم جهان در حال تغییر» درباره نقش آینده ایران در خاورمیانه به رئیس جمهوری ایالات متحده هشدار داد. در این مقاله که در وبسایت «کپ ایکس» منتشر شده آقای کسینجر هشدار داده است که در صورت شکست داعش ایران نباید جای خالی این گروه را در سرزمین‌های آزاد شده پر کند. وزیر خارجه پیشین آمریکا با اشاره به آزادی مناطق شمالی عراق و پیشروی ارتش سوریه به سمت مناطق تحت تصرف داعش می‌نویسد در چنین شرایطی «ایران نباید به یک امپراتوری در خاورمیانه تبدیل شود.»
وی در ادامه می‌نویسد: «در چنین وضعیتی ضرب المثل قدیمی دشمن دشمن شما دوست شما است دیگر مصداق ندارد. در خاورمیانه معاصر دشمن دشمن شما ممکن است دشمن شما هم باشد. خاورمیانه، هم با ایدئولوژی‌های خشن و هم با اقدامات خاصش جهان را تحت تاثیر قرار داده است.» این دیپلمات ۹۴ساله آمریکایی می‌افزاید: «جنگ جهان خارج با داعش نمونه‌ای از این مدعا است. اغلب قدرت‌های غیر داعش از جمله ایران شیعه و کشورهای راهبر سنی بر لزوم از بین بردن داعش توافق دارند. اما سرزمین‌های آن (داعش) میراث چه کسی خواهد بود؟ ائتلاف سنی‌ها؟ یا تحت سلطه ایران؟» وزیر خارجه دوران ریاست جمهوری ریچارد نیکسون در ادامه می‌نویسد: «پاسخ این سوال به دلیل تفاوت در گروه‌های مورد حمایت روسیه و ناتو پیچیده است. اگر سرزمین‌های داعش تحت اشغال سپاه پاسداران درآید یا تحت کنترل نیروهای شیعه آموزش دیده ایران قرار گیرد، ایران یک کمربند سرزمینی از تهران تا بیروت خواهد داشت، چیزی که می‌تواند موجب ظهور یک امپراتوری تندروی ایرانی شود.»
آقای کیسینجر در ادامه با اشاره به نقش ترکیه می‌نویسد: «محاسبات غرب با توجه به تحولات ترکیه و تغییر از یک حکومت سکولار به یک رژیم ایدئولوژیک اسلامی پیچیده‌تر شده است. ترکیه با کنترل ورود موج مهاجران از خاورمیانه، اروپا را تحت تاثیر قرار می‌دهد و با انتقال نفت و کالا از طریق مرزهای جنوبی آمریکا را خشمگین می‌کند. پشتیبانی ترکیه از سنی‌ها با تلاش برای تضعیف خودمختاری کردها، که عمدتا تحت حمایت غربند، همراه شده است.»

 «دیاکو حسینی»، کارشناس مسائل آمریکا در گفتگو با آفتاب یزد
(خرداد ۱۴۰۲):
مثل «کیسینجر» در جهان و همین آسیا کم نداریم!
دیاکو حسینی، کارشناس مسائل آمریکا که مدتی از جهان سیاست بین‌الملل فاصله گرفته است در مصاحبه با آفتاب یزد به نکته‌ی قابل تأملی اشاره کرده می‌گوید: «کیسینجر را نباید زیاد بزرگ کرد، هستند کسانی مانند «لی کوان یو» یا «کیشور محبوبانی» که دارای اندیشه‌های ژرف و جهانی اندیش هستند واگرنه در نظریه‌ها و تفکرات کیسینجر هم تناقض‌های عمده‌ای دیده می‌شود؛ او طرفدار جنگ عراق بود در همین بحث اوکراین دو – سه بار حرف‌های خود را پس گرفت منتها، اهمیت او بیشتر به یک دوره تاریخی خاص (دهه هفتاد و نیکسون و فورد) معطوف است که چون به جنگ علیه ویتنام پایان داد یا نوع نگاه آمریکایی‌ها را به چین تغییر داد دارای اهمیت ویژه‌ای است.
دیاکو حسینی در اثنای همان مصاحبه در باره‌ی «هنری کیسینجر گفت: «اهمیت آقای کیسینجر از این جهت است که در یکی مهم‌ترین و منحصر بفردترین دوران سیاست خارجی آمریکا در تاریخ معاصر ایالات متحده، هم وزیر خارجه و همزمان مشاور امنیت ملی آمریکا بوده و در شکل دادن به سیاست خارجی آمریکا در برابر شوروی و فراتر از آن، نقش کلیدی داشته که تا پایان حیات شوروی هم باقی ماند. مهم‌ترین میراث کیسینجر می‌تواند پایان دادن به جنگ ویتنام باشد و همین طور البته تغییر نوع نگاه آمریکا به مناطق دیگر از جمله منطقه خاورمیانه و خلیج فارس که تحت عنوان «دکترین نیکسون» شناخته شد. بعد از پایان دولت آقای نیکسون و آقای فورد به تحلیل‌های کیسینجر نه فقط به عنوان کسی که در سیاست عملی آمریکا مشارکت داشته بلکه کسی که دارای یک پیشینه‌ی فکری موثر و شناخته شده در جامعه‌ی دانشگاهی آمریکا بود و در سال‌های بعد هم به شیوه‌های مختلف به دلیل ارتباط نزدیکی که با دولت‌های مختلف آمریکا اعم از جمهوری خواه و دموکرات داشته و نوشته‌های متعددی که به جا گذاشته، به عنوان فردی در آمریکا دیده می‌شود که نه تنها با سابقه خودش مورد احترام است بلکه دیدگاهه‌های وی نیز غالباً جدی گرفته شده و از این جهت شاید جز معدود افرادی است که در یک سده گذشته آمریکا، تا این اندازه دامنه فکری‌اش فراتر از دولتی که خودش درون آن کار کرده رفته و چندین نسل را در جامعه سیاسی آمریکا تحت تاثیر قرار داده به خصوص اینکه، آقای کیسینجر یکی از افرادی است که پایه‌گذار رئالیسم در سیاست خارجه آمریکا در میدان عمل بود و جامعه آمریکا را که اساساً با ایده آلیسم در هم تنیده است با رئالیسم آشنا کرد. چنین تاثیرگذاری عظیمی قابل توجه بوده و فکر می‌کنم مجموع این موارد بود که کیسینجر را به عنوان چهره‌ای شاخص با تفکرات و دیدگاه‌های اثر‌گذار معرفی کرد که از این منظر باید پذیرفت این چهره، چهره‌ای کاملا ممتاز است. »
قابل تأمل‌تر این که؛ دیاکو حسینی در واکنش به این که «هنری کیسینجر» را «معمار سیاست خارجی آمریکا» می‌دانند، گفت: «شاید درست‌تر این باشد که بگوییم کیسینجر یکی از معماران سیاست خارجی آمریکا در میانه جنگ سرد است.»

 محمود سریع القلم، نوآم چامسکی، نیکلای پاتروشف و هنری کیسینجر
محمود سریع القلم در نگاشته‌ای تحت عنوان: «هنری کیسینجر در صدسالگی» یادآور می‌شود: «کیسینجر و برژینسکی جزو گروه اقلیت اروپایی‌تبار آمریکایی هستند که به تفکیک سیاست خارجی از Business و شرکت‌های بزرگ تولیدکننده تسلیحات معتقدند و آن را صحنه مدیریت تضادها در منافع کلان ملی تلقی می‌کنند. به عبارتی، دولت باید به این گروه‌ها خط بدهد و نه برعکس. این دو سیاست‌اندیش و سیاست‌ورز از پیروان مکتب هانس مورگنتا (Hans Morgenthau) هستند که به توازن قدرت و همزیستی اعتقاد دارند. برخلاف آنچه در ایران گفته می‌شود، کیسینجر بعد از ۱۹۷۷ که از سیاست کنار رفت، نقش کم‌رنگی در شکل‌دهی، اولویت‌یابی و اجرای سیاست خارجی آمریکا داشته است. او مخالف انزوای روسیه و تقابل با چین بوده؛ هرچند در داووس ۲۰۲۳ با توجه به فضای به‌شدت ضد روسی و ضد چینی در آمریکا، از مواضع دیرینه خود در مخالفت با گسترش ناتو و تحدیدسازی چین قدری عقب‌نشینی کرد.»
در همان اثنایی که مصاحبه اکونومیست و هنری کیسینجر در حال دست به دست شدن بود، اظهارات یک مقام روسی و نیز نوآم چامسکی نیز منتشر شد، این اظهارات به صورتی عجیب بر گفته‌های کیسینجر مُهر تأیید می‌زدند:
– نوآم چامسکی: «چین به یک رهبر جهانی بدل شده و ورودش به بازار تسلیحاتی خاورمیانه نشان از فرسایش نظامی دارد که آمریکا در ۸۰ سال گذشته در این منطقه برقرار کرده بود. چین همین حالا هم یک رهبر جهانی است.»
– نیکلای پاتروشف، دبیر امنیت ملی روسیه: «آمریکا مایل است با خلاص شدن از شر روسیه و سپس چین، جهان را تصرف کند اما این هرگز اتفاق نخواهد افتاد.» وی افزود: «با وجود اینکه آمریکا خواهان تضعیف و نابودی روسیه است اما هدف نهایی واشنگتن، چین است. سپس به خیال خودشان به هدف خود می‌رسند و بر کل جهان مسلط می‌شوند اما این خواسته هرگز محقق نشده و آمریکا موفق نخواهد شد.»

 از نظر کیسینجر، چین رقیب آمریکا است نه دشمن!
خیلی‌ها در ایالات متحده آمریکا در موضع‌گیری علیه چین از عبارات تلخی استفاده می‌کنند اما از نظر کیسینجر، چین یک رقیب است نه دشمن حتی اگر دانشمندانی چون «نوآم چامسکی» بگویند: «همین حالا هم چین رهبر جهان است.» عبارتی غلوآمیز که می‌توان احساسات نومحافظه‌کاران بی‌تجربه در مقایسه با امثال کیسینجر، به شدت تحریک کند. برای چینی‌ها – چه بپذیرند و چه نپذیرند – کیسینجر یک ستاره‌ی اقبال است که در آسمان روابط پکن – واشنگتن درخشید. او می‌توانست این دو کشور را در مسیر جنگ و تقابل نظامی قرار دهد اما این استاد مذاکره که در جهان سیاست بین‌الملل بی‌بدیل است رد و نشانی از خود در جهان سیاست و در روابط چین و آمریکا باقی گذاشت که بعدِ نیم قرن که قدم در خاک چین می‌گذارد تمام جهان همزمانی که نفسی آرام می‌کشند، چشم بدوزند به پکن تا ببینند در این کشور و با حضور هنری کیسینجر چه رخ خواهد داد آن هم بعد آیند و روندهایی که مقامات بلندپایه‌ی آمریکایی به چین و تایوان داشتند و حتی بعد از آن که بایدن رهبر چین را ساعاتی پس از بازگشت «بیلنکن» به ایالات متحده‌ی آمریکا، «دیکتاتور» خطاب کرد. اصلا سفر کیسینجر به چین مهم است نه سفر بلینکن و یا حتی بایدن به این کشور!

چه موافقان او، چه مخالفان و دشمنان او، از «هنری کیسینجر» با احترام یاد خواهند کرد. انسان در یک دوره‌ی چهارساله، در هر مسندی ممکن است دچار صدها خطا و ده‌ها خیانت علیه کشور متبوع خود یا دیگر کشور‌ها شود کیسینجر حداقل ۷دهه در متن و حاشیه‌ی سیاست بین‌الملل بوده و طبیعی است بسیاری از تصمیمات، گفته‌ها و اندیشه‌های او را به چالش بکشند. معمار و یا یکی از معماران سیاست خارجی آمریکا در میانه‌ی جنگ سرد، درست یا غلط تاریخ جهان و یا به عبارتی دقیق‌تر تاریخ جهان در برهه‌ای را تغییر داد.
او جنایتکار‌ترین سیاستمدار تاریخ هم لقب بگیرد نظیری
برای او نخواهیم یافت!