کاش دولتی سر کار بیاید و طی مدتی که مقیم پاستور است فقط پروژههای ناتمام را تمام کند؛ باور کنیم این افتخار آمیزترین دستاورد حتی برای ضعیفترین و نخواستنیترین دولتها است یعنی بعد چهار یا هشت سال بیاید در پیشگاه ملت و بگوید: من طی این هشت سالی که امور اجرایی مملکت بر عهدهام بود، […]
کاش دولتی سر کار بیاید و طی مدتی که مقیم پاستور است فقط پروژههای ناتمام را تمام کند؛ باور کنیم این افتخار آمیزترین دستاورد حتی برای ضعیفترین و نخواستنیترین دولتها است یعنی بعد چهار یا هشت سال بیاید در پیشگاه ملت و بگوید: من طی این هشت سالی که امور اجرایی مملکت بر عهدهام بود، هیچ طرح و پروژهای کلنگ نزدم ولی از آن ۶۰ یا ۵۴ هزار پروژه ناتمام مثلا ۱۰ یا ۲۰ هزارتای آن را تمام کردم. مطمئن باشیم همهی ایران به احترام چنین دولتی
خواهند ایستاد و تشویق خواهند کرد چون بعید میدانم اساساً دستاوردی از این عالیتر برای هیچ دولتی وجود خارجی داشته باشد!
رضا بردستانی: خواسته باشیم مته به خشخاش بگذاریم؛ همین دو فکت خبری کافی است:
– «علیرضا نعمتی»، رئیس امور استانها و توسعه منطقهای سازمان برنامه و بودجه: «۵۴ هزار پروژه ناتمام در کشور وجود دارد.» (ایرنا، ۲۹ مرداد ۱۴۰۱)
– «محسن منصوری»، معاون اجرایی رئیس جمهور: «۶۰ هزار پروژه نیمه تمام در کشور داریم که اتمام و تکمیل آنها نیازمند ۹ هزار همت است.»
اختلاف ۶ هزارتایی در پروژههای ناتمام ارتباطی به دولت سیزدهم ندارد (یعنی نمیتوان با استناد به همین دو آمار نوشت؛ دولت از سال گذشته ۶ هزار پروژه ناتمام روی دست کشور گذاشته است) بلکه این اختلاف ۶ هزارتایی در تعداد پروژههای ناتمام به دو دلیل است؛ نخست این که، اساساً آمارها هرگز و همیشه دقیق نخواهد بود و دو دیگر این که، عملاً آمار درست و درمانی از تعداد واقعی پروژههای ناتمام در کشور وجود ندارد و شاید آقای معاون اجرایی خواسته ۵۴ هزار را ۶۰ هزارتا بگوید که تیتر قابل توجه قرار گیرد اما آمار دادن از «پروژههای ناتمام» دقیقاً مثل «تقصیر دولت قبل است» به یک سرگرمی یا شاید عادت تبدیل شده و بالا و پایین کردن آمار و ادعاها چندان اهمیتی ندارد!
حال چه تعداد پروژههای ناتمام در کشور ۵۴ هزار تا باشد یا ۶۰ هزارتا (گو این که بگوییم ۱۶۰ هزارتا هم کسی اعتراض نخواهد کرد!)، یا بودجه مورد نیاز برای اتمام پروژههای ناتمام ۹ هزار همت باشد یا ۹۰ هزارهمت (این هم چندان مهم نیست!)، مهم آن است که تولید پروژهی ناتمام و آمار دادن از پروژه ناتمام به یک عادت عجیب و غریب برای دولتها تبدیل شده کما این که، کلنگ زنی را میتوان مفرحترین سرگرمی برای مدیران بالا تا پایین دستگاهها و سازمانها تلقی کرد به این معنا که، عدهای یک دایره روی زمین میکشند و یک کلنگ هم میگذارند در نقطهی کانونی و همگی به ترتیب یک کلنگ بر زمین میزنند و عکس میگیرند و روز خود را این گونه شاد و خاطرهانگیز میسازند. چرایی آن نیز معلوم است؛ تا به امروز حتی یک مدیر در سراسر کشور به جایی احضار نشده که مثلا کلنگی که پارسال بابت فلان پروژه بر زمین زدی نتیجهاش کو؟ پیشرفت؟ گزارش کار و…؟ مانند اینکه نگفتند آقای استاندار چرا پروژه نیمه تمام را افتتاح کردی! شاید در آینده استاندار نمونه هم معرفی گردد!
تاریخی برای اولین و قدیمیترین پروژه ناتمام وجود ندارد
هرچه گشتیم قدیمیترین یا به تعبیری اولین پروژهی ناتمام کشور را نیافتیم ولی حدس میزنیم قدیمیترین پروژههای ناتمام کشور یکی از این دو باشد؛ مصلای امام خمینی (ره) یا بزرگراه تهران شمال که البته هر دو پروژه در حال ساخت است! و یا مونوریل قم که رها شده است.
آن طور که منصوری، معاون اجرایی رئیس جمهور گفته و درست هم گفته؛ عمر برخی از پروژههای ناتمام کشور به سی سال و بلکه بیشتر میرسد به تعبیری ریشه و خاستگاه برخی از پروژههای ناتمام (که بهتر است زین پس به عمدهی آنها بگوییم پروژههای رها شده) به دوران ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی باز میگردد همان دورانی که شعار روز، «سازندگی» بود و به طور طبیعی، بسیاری پروژهها نیز از آن دوران بر جای مانده است.
به فراخور، تمامی دولتها سهمی و نقشی در بر جای گذاشتن و به وجود آوردن پروژههای ناتمام دارند اما سهم دولتهای نهم و دهم از همه بیشتر است یعنی اگر به درستی احصاء و بررسی شود بیش از ۶۰ درصد پروژههای ناتمام کشور بین سالهای ۸۴ تا ۹۲ کلنگ زنی شده و با اتمام دولتهای اول و دوم احمدینژاد به حال خود رها شدهاند که دلایل عدیدهای دارد:
– سیاسی کاری
– ناکارآمد و غیرموجه تشخیص داده شدن پروژه
-عدم بودجه کافی
-عدم پیگیری
– و تلاش برای کلنگ زنیهای تازه و دستاورد تراشی
به جز این موارد، آن چه اهمیت دارد این که، بسیاری از پروژههای ناتمام حتی اگر همین امروز نیز تمام شود و به بهرهبرداری برسد یا کارآیی ندارد یا تاثیری در روند امور نخواهد داشت چه، برخی از پروژهها نیاز روز و کوتاه مدت بوده و نه نیاز زیرساختی و بلند مدت!
وزارتخانهی پروژههای ناتمام نیاز است!
وجود این تعداد پروژه ناتمام (۵۴ یا ۶۰ هزار) به خودی خود حکایت از آن دارد که سر و سامان دادن به تمامی یا حداکثر این پروژهها از عهده یک یا چند دولت خارج است و چنین به نظر میرسد که وزارت خانهای بیرون از دولتها باید تشکیل شود که فارغ از جناح بندیهای سیاسی دولتها و تغییر آن ها، صرفاً در محدودهی پروژههای ناتمام فعالیت کند و از کوچکترین پروژه که ممکن است کتابخانهای کوچک در روستایی دور افتاده باشد یا بزرگترین پروژهها که پتروشیمی خاتم در استان یزد (بر جای مانده از سال ۱۳۸۴) یکی از آنها است شروع به اتمام و به بهرهبرداری رساندن کند و نیز قانونی مصوب شود که هیچ دولتی بدون هماهنگی با این وزارتخانهی فرادولتی، اجازهی کلنگ زنی نداشته باشد مگر با قبول شرایط و ضوابطی.
اتمام برخی پروژهها خسارت محض است
در بین پروژههای ناتمام که تعداد آنها نیز کم نیست و در تمامی نقاط کشور میتوان نام و نشانی از آنها یافت، کم نیستند پروژههایی که یا:
– دیگر امکان اتمام آنها وجود ندارد
– اتمام آنها مستلزم صرف هزینههای گزافی است که از نو ساختن آنها به صرفهتر است
– مشابه آنها به تعداد وجود دارد که تمام شده است
– یا پروژههایی که اتمام آنها به دلایل فنی اساساً امکانپذیر نیست!
در این بین هستند پروژههایی که اهتمام و اصرار به تمام کردن آنها به نوعی خسارت محض است چه این دست از پروژهها به قدری فرسوده شدهاند که یا باید به طور کامل تخریب شود یا اتمام آنها وقت و هزینهای بیش از اجرای مجدد آن نیاز دارد. حتی برخی از این پروژهها هم اکنون درگیر مشکلات حقوقی و قضائی نیز هستند که خلاصی از پروندههای قضائی نیز خود داستانی دیگر است.
وقتی بخش خصوصی تمایلی ندارد شاید بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان امام میتوانند عهده دار مسئولیت شوند
۶۰ هزار پروژه به گفتهی منصوری یا ۵۴ هزار پروژه به گفتهی نعمتی با آن بودجه کلانی که برای اتمام آن نیاز است (۹هزار همت یا فراتر از این عدد و رقم ها) کمر هر دولتی را حتی با فروش بدون تحریم نفت آن هم بشکهای ۱۵۰ دلار خواهد شکست و این یعنی شعار تلاش برای سر و سامان دادن به پروژههای ناتمام دقیقا مثل شعار ساخت ۴ میلیون مسکن طی چهار سال است؛ اگر شدنی باشد ایدهای وحشتناک و بیرون از توان هر دولتی است.
در حالی که دولت سیزدهم با کمک نهادها و قوای دیگر سخت مشغول اجرای طرح یا پروژه مولدسازی است چه خوب بود اگر برخی از پروژههای ناتمام نیز ذیل همین طرح تعیین تکلیف میشدند که به درستی معلوم نیست دولت چرا از چنین پتانسیل بزرگی به آسانی چشم پوشی کرده است.
در مجموع میتوان به عنوان یک پیشنهاد یا راهکار، بخشی از این پروژههای ناتمام را به دو نهاد مردمی کشور یعنی: ستاد اجرایی فرمان امام (ره) یا بنیاد مستضعفان واگذار کرد تا با توجه به توان بالا و تجربیات فنی قابل قبولی که دارند حداقل سر و سامانی به بخشهایی از این پروژهها بدهند یا لااقل آن دست از پروژههایی که یا مستقیم به زیرساختها مربوط است یا از منظر اقتصادی میتواند سودآور برای مجریان و مفید برای مردم باشد.
بیجهت نیست که این همه مشکل داریم
سالها است بسیاری از کمبودهای روی هم تلنبار شده را صرفاً در آمارها دیدیم و متوجه نبودیم سی سال – کمابیش – رها شدگی برخی از پروژهها چه بر سر مسیر توسعه و پیشرفت کشور میآورد. از جادهها، پلها و بزرگراههایی که کلنگ زدیم و نساختیم تا درمانگاهها، مدارس، بیمارستانها و مراکز رفاهی، خدماتی و حتی اقتصادی.
این روزها که به بخشی از مناطق کشور مراجعه میکنیم میبینیم اگر آن پروژهی سی سال به حال خود رها شده به موقع یا حتی با تاخیر به اتمام رسیده بود حال مردمان آن منطقه مجبور نبودند برای رفتن نزد پزشک برای درمان یک بیماری نه چندان جدی، ساعتها وقت و میلیونها هزینه لازم نبود تا صرف کنند.
یک درمانگاه یا یک بیمارستان میتوانست چهرهی یک شهر یا استان را عوض کند، یک جاده و یا چند پل میتوانست بسیاری را به ماندن در برخی مناطق کشور امیدوار نگاه دارد، چند باب مدرسه و یکی – دو کتابخانه میتوانست سرنوشت دهها و صدها فرزند ایران زمین را تغییر دهد اما دولت به دولت کلنگ سر دست گرفتیم و عکس یادگاری انداختیم و روز از نو روزی از نو!
افتتاح پروژههای ناتمام هم خود داستانی است!
سر افتتاح یک فرودگاه، چه الم شنگهای که به پا نشد. این بکش، اون بکش که ما ساختیم شما افتتاح کردید، ما افتتاح کرده بودیم شما دوباره افتتاح کردید، فاز اول بود، فاز چندم نبود و… نوشتیم همهی دولتها طرحهای ناتمام افتتاح کردهاند خاص دولت روحانی و احمدینژاد نبوده، در دولت رئیسی هم به پایان نخواهد رسید ولی همین اقدام به افتتاح پروژههای ناتمام خود گواهی است که از نو باید بنشینیم و پروژه ها، کلنگ زنی را، ساخت و بهرهبرداری را و افتتاح را از نو تعریف کنیم.
اصلاً نیاز است مجلس پا پیش گذارد و ورود پیدا کند به پروژههای ناتمام؛ قانون لازم است، تصویب کند، نظارت لازم است تشدید کند فقط این نوار رنگیِ کلنگ زنی را برای همیشه از برنامهی دولتیها حذف کند حداقل برای دورهای ۵ یا حتی دهساله تا اگر خدا خواست و بندگانش اجازه دادند بعد ۴۵ سال که از پیروزی انقلاب گذشته، تکلیف پروژههای ناتمام روشن شود حتی اگر تکلیف «تقصیر دولت قبل است» روشن نمیشود!
آمار دادن دربارهی پروژههای ناتمام نشانه ضعف است، کارایی هم ندارد!
خطاب به منصوری و همهی قبلیها و بعدیها عارضیم، آمار دادن بابت پروژههای ناتمام و انگشت در چشم این و آن فرو کردن نشانهی قدرت نیست، افتخار هم ندارد. همه سهیم هستیم و تقصیرها که در کارنامهمان ثبت و ضبط است. اصلا معتقدیم آمار دادن از پروژههای ناتمام نشانهی ضعف دولتها است کارایی رسانهای و تبلیغاتی هم ندارد کاش دولتی سر کار بیاید و طی مدتی که مقیم پاستور است فقط پروژههای ناتمام را تمام کند باور کنیم این افتخارآمیزترین دستاورد حتی برای ضعیفترین و نخواستنیترین دولتها است یعنی بعد چهار یا هشت سال بیاید در پیشگاه ملت و بگوید: من طی این هشت سالی که امور اجرایی مملکت بر عهدهام بود، هیچ طرح و پروژهای کلنگ نزدم ولی از آن ۶۰ یا ۵۴ هزار پروژه مثلا ۱۰ یا ۲۰ هزارتای آن را تمام کردم. مطمئن باشیم همهی ایران به احترام چنین دولتی خواهند ایستاد و تشویق خواهند کرد چون بعید میدانم اساساً دستاوردی از این عالیتر برای هیچ دولتی وجود خارجی داشته باشد!
Sunday, 28 April , 2024