رضا بردستانی: حاشیه، وزرای آموزش و پرورش را رها نمی‌کند گویی بین این وزارت خانه و «حاشیه» عهد اخوتی است دیرینه! وزرای آموزش و پرورش همواره در معرض سوال و استیضاح نمایندگان مجلس بوده‌اند: – محمود فرشیدی در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۸۴ به مدت ۲ سال به علت سوالات موهن در آزمون استخدامی معلمان، انتصاب […]

رضا بردستانی: حاشیه، وزرای آموزش و پرورش را رها نمی‌کند گویی بین این وزارت خانه و «حاشیه» عهد اخوتی است دیرینه!
وزرای آموزش و پرورش همواره در معرض سوال و استیضاح نمایندگان مجلس بوده‌اند:
– محمود فرشیدی در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۸۴ به مدت ۲ سال به علت سوالات موهن در آزمون استخدامی معلمان، انتصاب افراد سالخورده فرشیدی یک بار تا مرز استیضاح پیش رفت اما توانست با کمک محمود احمدی‌نژاد، از استیضاحی که به خاطر حواشی صورت گرفته بود رای اعتماد بگیرد. فرشیدی به فاصله کوتاهی پس از استیضاح از طرف محمود احمدی‌نژاد برکنار شد.
– علی‌احمدی در ۳۰ بهمن ماه سال ۸۶ به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مدت ۲سال به علت بی‌توجهی به اجرای قوانین موجود از جمله قانون برنامه چهارم توسعه، بی‌توجهی محض در امر استخدام معلمان حق التدریس و نارضایتی حداقل ۹۰ درصد از قشر فرهنگیان باعث شد که طرح استیضاح علی احمدی وزیر آموزش و پرورش که به امضای ۸۲ تن از نمایندگان مجلس برسد و اعلام وصول شود اما در نهایت نمایندگان از استیضاح وی منصرف شدند.
– مرتضی حاجی در نهم شهریور ۱۳۸۹ به علت‌عدم نوسازی مدارس و مطالبات فرهنگیان چندین بار تا مرز استیضاح هم پیش رفت، اما توضیحات قانع‌کننده درباره اصلاحات وی هر بار او را از خطر کسب رای‌عدم اعتماد مجلس نجات داد.
– علی‌اصغر فانی در تاریخ سوم تیر۱۳۹۴ به علت کاهش راندمان آموزشی، عدم برنامه‌ریزی صحیح و جدید در راستای مبارزه با تهاجم فرهنگی و نگاه جناحی در عزل و نصب‌ها، استیضاح او در مجلس شورای اسلامی اعلام وصول شد ولی در جریان بررسی طرح استیضاح علی‌اصغر فانی وزیر آموزش و پرورش نمایندگان مجلس اعتمادشان را از فانی برنداشتند و وی وزیر باقی ماند.
– سید محمد بطحایی در تاریخ هفتم خرداد ۹۸ به علت اجرانکردن سند تحول بنیادین، اجرا نشدن نظام رتبه‌بندی معلمان، پرداخت نکردن مطالبات فرهنگیان و بی‌توجهی به مشکلات رفاهی آن‌ها، بی‌توجهی به معلمان حق‌التدریس و کارشکنی در مسیر قانونی کردن به‌کارگیری آن‌ها مورد استیضاح قرار گرفت و در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۳۹۸ استعفا داد.
– یوسف نوری ۷ آذر ۱۴۰۰ به مدت ۲ سال به علت سوءمدیریت مسئولان در ماجرای پرداخت حقوق اسفند ماه، شیوه اجرای رتبه‌بندی و تعیین رتبه معلمان با اشکالاتی همراه شده که منجر به ایجاد نارضایتی بسیاری در میان معلمان شده در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۴۰۲ استعفا داد.
پیشترها در مطلبی یادآور شدیم در بین وزارتخانه ها، هیچ وزارت خانه‌ای به اندازه‌ی آموزش و پرورش، جا به جایی، استعفاء، برکناری و استیضاح شامل حالش نشده است با این وجود چنین به نظر می‌رسد که «مرادصحرایی» نیز سرنوشتی بهتر از پیشینیان خود نخواهد داشت هم از نظر سوابق و تجربیات و هم از نظر عملکرد و تمرکز بر حاشیه ها!

 

 «مرادصحرایی» چرا و چگونه وزیر شد؟
چهاردهم فروردین سال جاری بود که رسانه‌ها با این تیتر: «رتبه‌بندی معلمان قربانی گرفت/ خداحافظی «نوری» از آموزش و پرورش» از استعفای «یوسف نوری» استقبال کردند. رسانه‌ها همان روز یادآور شدند: «وزارت آموزش و پرورش در ۱۵ روز گذشته و در روزهای ابتدایی سال جدید به واسطه تاخیر در پرداخت حقوق اسفندماه و اشکالات به وجود آمده در محاسبه و اعمال امتیازات قانون رتبه‌بندی فرهنگیان، در راس اخبار قرار گرفته بود و بنابود با دستور رئیس جمهور با مقصران و خاطیان برخورد شود؛ در نهایت ظهر امروز رئیس جمهور استعفای وزیر آموزش و پرورش را پذیرفت.» این پذیرش استعفا را برخی به منزله‌ی برکناری قلمداد کردند و ساعاتی بعد، رضا مرادصحرایی، رئیس دانشگاه وقت فرهنگیان به عنوان «سرپرست وزارت آموزش و پرورش» منصوب شد تا معلوم شود دولت سیزدهم اساساً و حداقل برای این وزارتخانه‌ی بسیار مهم چیزی برای «گفتن» ندارد (عدم رای اعتماد به حسین باغگلی، سرپرستی ۶۳ روزه‌ی علیرضا کاظمی، وزارت حدوداً ۵۰۰ روزه‌ی یوسف نوری و بازهم سرپرست، این بار؛ رضا مرادصحرایی).
در کارنامه یا رزومه‌ی رضا مرادصحرایی این مشاغل دیده می‌شود: سرپرست معاونت فرهنگی بنیاد شهید و ایثارگران، مدیر کل آموزش عالی بنیاد شهید و ایثارگران کشور، رئیس مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه علامه طباطبایی به غیر فارسی زبانان، رئیس آموزش و پژوهش بنیاد سعدی، رئیس دانشگاه فرهنگیان.
مجلس یازدهم که به حسین باغگلی رای اعتماد نداده بود و با ۱۹۵ رای موافق، ۵۷ رای مخالف و ۱۷ رای، یوسف نوری را راهی وزارت آموزش و پرورش کرده بود این بار با یک رای اعتماد شکننده (۱۶۷ موافق و ۸۶ مخالف) پذیرفت رضا مرادصحرایی جانشین یوسف نوری شود اما در جلسه رای اعتماد به مرادصحرایی، نمایندگان مخالف دلایلی داشتند که بازخوانی آن بسیاری از ابهامات این روزها را حل می‌کند:
– علی خضریان نماینده تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مخالفت با وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش گفت: آقای صحرایی بعد از ۱۳ ماه از تصدی در دانشگاه فرهنگیان نتوانسته است تیم مناسبی را برای کمک به خود جمع‌آوری کند، چگونه می‌خواهد در وزارتخانه آموزش و پرورش تحول ایجاد کند و تیمی حرفه‌ای روی کار بیاورد؟
– سیدعلی موسوی نماینده ملکان اظهار داشت: وی سابقه اجرایی لازم را ندارد و از بدنه آموزش و پرورش نیست و نمی‌تواند درک جامعی از مسائل این وزارتخانه داشته باشد. صحرایی اشراف لازم به مسائل دستگاه تعلیم و تربیت ندارد و با وی قطعاً در وزارت آموزش و پرورش درجا می‌زنیم.
– عبدالعلی رحیمی مظفری نماینده سروستان گفت: صحرایی باید برای معرفی قهرمانان جنگ در مدارس برنامه داشته باشد. امروز مشکل اصلی آموزش و پرورش علم نیست، چرا که امروز ناهنجاری بسیار زیادی در سطح اجتماع داریم که صریحاً به وضع آموزش و پرورش مرتبط می‌شود و صحرایی باید بگوید چه برنامه‌ای برای این مسئله مهم دارد؟
– علی بابایی کارنامی نماینده ساری نیز در مخالفت با این وزیر گفت: برنامه‌های وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش ابهام دارد، در برنامه‌های وی برخی سوالات و ابهامات درباره بیمه تکمیلی فرهنگیان، نحوه جذب فرهنگیان برای خرید خدمات آموزشی، نوسازی مدارس فرسوده و فوق‌العاده ویژه فرهنگیان وجود دارد که باید شفاف شود.

وزیری که فقط ۶ سال سابقه معلمی دارد!
در سوابق معلمی وزیر آموزش و پرورش، فقط ۶ سال سابقه فعالیت در شغل معلمی مشاهده می‌شود و عمده پست‌های دیگر او در بحث تألیف کتاب درسی، تدریس دانشگاه، مدیرکلی بنیاد شهید و عضویت در فرهنگستان زبان فارسی بوده است مسئله‌ای که به خودی خود نشان می‌دهد اساساً سپردن سکان وزارت آموزش و پرورش به مرادصحرایی از همان ابتدا حاصل یک تصمیم اشتباه بوده است!

> و اما حواشی
حاشیه اول: مدارس شاهد دولتی است!
صحرایی پیش از کسب رأی اعتماد توسط مجلس در سخنانی درباره مدرسه محل تحصیل فرزندانش گفته بود: دو فرزندم در مدارس شاهد تحصیل می‌کنند، دخترم اکنون از مدرسه فارغ التحصیل شده است و پسرم در پایه هفتم مدارس شاهد تحصیل می‌کند. مدارس شاهد جزو مدارس دولتی است و برای ثبت‌نام فرزندان فرهنگیان و ایثارگران امتیازاتی اختصاص می‌دهد البته پسرم در مسابقات استانی در رشته اذان، مقام کسب کرده است.
یکی از نکات قابل توجه در سخنان صحرایی این است که او هم همانند سایر وزرا و مسئولان آموزش و پرورش، مدارس شاهد را که جزو مدارس دولتی خاص هستند، هم‌رده با مدارس دولتی عادی می‌داند! همواره این نگرانی از سوی کارشناسان آموزشی مطرح است که بحث جداسازی و تنوع مدارس یکی از ابربحران‌های نظام آموزشی است و برخی از مهم‌ترین کارکردهای مدارس از جمله هویت‌سازی و ایجاد انسجام اجتماعی را دچار خدشه کرده است، با این حال مسئولان وزارت آموزش و پرورش با استدلالی نادرست، مدارس خاص را که در اختصاص تجهیزات و نیروی انسانی همواره در اولویت قرار دارند هم‌راستا با مدارس دولتی عادی می‌دانند.

> حاشیه دوم: کلاس‌های بدون معلم؛
وعده‌ای که عملی نشد و دردسر ساز شد!
وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش در جلسه رأی اعتماد در جلسه علنی مجلس گفته بود: بازنشستگی زیادی داریم، امسال هم کمبود معلم داریم، یک آزمون استخدامی پیش از این برگزار شد آزمون استخدامی دیگر نیز پیش از مهر برگزار می‌شود تا این معضل را حل کنیم.
مهر آمد و کلاس‌های بدون معلم به معضلی بزرگ تبدیل شد گویی آقای وزیر یادش رفته بود وزارت آموزش و پرورش شاید بدون وزیر اداره شود (حتی بهتر) اما کلاسِ بدون معلم حتماً دردسر ساز خواهد شد و شد!
آخرین خبری که پیرامون کلاس‌های بدون معلم منتشر شده، علی رغم وعده‌های پی‌درپی و ابراز اطمینان از نبود کلاس بدون معلم، مربوط است به ریگان در شهرستان کرمان (۲۸ آبان ۱۴۰۲): «با گذشت ۲ ماه از سال تحصیلی جدید، اما سه مدرسه در شهرستان ریگان همچنان معلم ندارند. شهرستان ریگان یکی از شهرستان‌های شرقی استان کرمان است که به‌دلیل پراکندگی و وسعت زیاد تعدادی از روستاهای شهرستان در مناطق عشایری و صعب العبور قرار دارند.»
در کنار این خبر اما گفته‌های یکی از نمایندگان مجلس نیز قابل تامل است؛ محمد وحیدی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، ۲۶ آبان ماه ضمن اشاره به اشتغال به کار ۱۸ هزار «معلم خرید خدمات آموزشی» در سال تحصیلی جدید، اعلام کرد که این افراد بدون قرارداد، حقوق و بیمه مشغول به کارند و وضعیت آن‌ها باید توسط آموزش و پرورش تعیین تکلیف شود. با گذشت ۲ ماه از شروع سال تحصیلی جدید وحیدی با اشاره به این که «مهرماه امسال ۲۳ هزار کلاس درس دوره ابتدایی، معلم نداشتند»، گفت: «آموزش و پرورش مجبور شده تعدادی از معلمان خرید خدمات آموزشی را که برخی ۱۰ سال سابقه تدریس داشتند و از سیستم حذف شده بودند، مجددا به تدریس دعوت کند.» او با اشاره به این که «حدود ۱۸ هزار معلم خرید خدمات به کلاس‌های درس بدون معلم رفتند اما این افراد هنوز قرارداد، حقوق و بیمه ندارند»، اضافه کرد: حداقل انتظار این است که آموزش و پرورش وضعیت آن‌ها را تعیین تکلیف کند.

> حاشیه سوم: تدریس در ۲۰ کشور جهان
این گفته‌ی مرادصحرایی که در ۲۰ کشور دنیا تدریس داشته نیز حواشی بسیاری به دنبال داشت از جمله توئیت رضارشیدپور که نوشته بود: بدون کنایه و شوخی، از شما می‌خواهم نام بیست کشوری که در آن تدریس کرده‌اید را منتشر کنید، بگویید چه چیزی تدریس کرده اید، چرا رفته بودید؟ چرا برگشتید؟ آنلاین تدریس کردید یا حضوری؟!

> حاشیه چهارم: نتیجه دربی؟ هنوز تصمیم نگرفته ام!
خبرنگاران در آستانه دربی صد و یکم از اعضای هیئت دولت درباره بازی سوال‌هایی پرسیدند. از پیش‌بینی نتیجه بازی تا علاقه به یکی از دو تیم استقلال یا پرسپولیس موضوعی بود که خبرنگاران با آن به سراغ اعضای هیئت دولت رفتند. در میان همه پاسخ‌ها، اما جواب مرادصحرایی واکنش‌های بیشتری داشت و در شبکه‌های اجتماعی بازتاب گسترده‌تری یافت.
ماجرا از این قرار بود که خبرنگار از رضا مرادصحرایی، وزیر آموزش و پرورش می‌پرسد که «دربی را پیش‌بینی نمی‌کنید؟» و او در پاسخ می‌گوید «من فعلا درباره اون هم هنوز تصمیمی نگرفته‌ام؟»

> حاشیه پنجم: از وعده‌ی ارتقاء مدارس دولتی تا مقایسه کیفیت آموزش با خودرو گرانقیمت!
رضا مرادصحرایی وزیر آموزش و پرورش که در روز اخذ رای اعتماد وعده داده بود کیفیت مدارس دولتی را ارتقا می‌دهد و در این ارتباط گفته بود: «پیام انقلاب ما عدالت است و واقعیت این است که امروز فاصله مدارس ما با هم یک‌اندازه نیست و باید کیفیت مدارس دولتی آن‌چنان بالا برود که خانواده‌ها دغدغه انتخاب مدرسه برای فرزندان‌شان را نداشته باشند.» حاشیه یا به تعبیری دقیق‌تر حماسه‌ای خلق کرد و در یک برنامه زنده تلویزیونی برای آن که خود را از شر سؤال مجری برنامه خلاص کند با یک مثال همه‌ی نگاه‌ها را به خود جلب کرد.
داستان از این قرار بود که رضامرادصحرایی با حضور در یکی از برنامه‌های تلویزیونی به مناسبت هفته دولت، در پاسخ به سوال مجری برنامه درباره اقدامات وزارت آموزش و پرورش برای مقابله با مدارس خاص غیر دولتی که موسسان آن‌ها از شخصیت‌های شناخته شده کشوری که بعضا سیاسی هستند، گفته بود: «من این مدارس را بررسی کردم، خدمتی که برخی از این مدارس کرده‌اند، دانشگاه‌های ما نکرده‌اند. انتخاب خانواده‌هاست که بچه‌های خود را به این مدارس می‌فرستند، کسی را به زور به این مدارس نمی‌فرستند.» وی همچنین در پاسخ به سوال دیگر مجری مبنی بر اینکه فقط بچه‌هایی که خانواده‌هایشان پول بیشتری دارند می‌توانند در این مدارس ثبت نام کنند، گفت: «نه لزوما؛ وقتی ماشین مدل بالاتری بخواهید تهیه کنید باید پول بیشتری برای آن پرداخت کنید.»
اندکی بعد و با بالاگرفتن انتقاد ها، مرادصحرایی با انتشار ویدئویی به همین نکته بسنده می‌کند که: «نسبت ناروای تبعیض به این دولت با این عملکرد، هیچ خریداری نخواهد داشت.»

> حاشیه ششم: تفکیک جنسیتی به کتب درسی رسید
حدوداً ده روز قبل بود که وزیر آموزش و پرورش از تغییر کتب درسی متناسب با جنسیت دختران و پسران خبر داد؛ موضوعی که در جامعه‌ی رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی از آن به عنوان «تفکیک جنسیتی کتب درسی» یاد شد. رضامرادصحرایی، وزیر آموزش و پرورش گفته بود: «سند تحول بنیادین می‌گوید باید کتب درسی را متناسب با جنسیت دختران و پسران متفاوت کنیم و باید فرهنگ حیا را در سراسر جامعه نهادینه کنیم.»
با اوج گرفتن انتقادات و پر بحث شدن موضوع تفکیک جنسیتی کتب درسی اما مرادصحرایی در توضیحی که آن را روزنامه ایران (ارگان رسمی دولت) منتشر کرد، نوشت: «متناسب‌سازی برنامه درسی و محتوای آموزشی با در نظر داشتن تفاوت‌های جنسیتی، لزوماً به معنای داشتن کتاب‌های درسی متفاوت برای دختر و پسر نیست، زیرا در برخی دروس (ریاضی، علوم و…) که چنین چیزی معنا ندارد و در عمده مطالب این دروس، تفاوتی بین دختر و پسر نیست. در برخی موضوعات مرتبط با مسئله سبک زندگی یا احکام و نیازهای اختصاصی هر یک از دو جنسیت یا مشاغل و حرفه‌ها، مطالب مورد نیاز دختر و پسر متفاوت است. گاهی این تفاوت‌ها به اندازه‌ای است که برای آن، به کتاب درسی مستقل نیاز باشد (مثال: «کتاب مدیریت خانواده و سبک زندگی» در پایه دوازدهم که ناظر به آماده کردن دختران و پسران برای ایفای نقش‌های اختصاصی آنان در خانواده است و لذا در حال حاضر، یک ویرایش پسرانه و یک ویرایش دخترانه دارد). گاهی نیز این تفاوت‌ها به اندازه یک کتاب درسی مستقل نیست و در حد یک یا دو فصل مستقل نیاز دارد (مثال: «کتاب تفکر و سبک زندگی» پایه هفتم که یک کتاب مشترک دختران و پسران دارد و یک ضمیمه اختصاصی برای دختران که شامل مباحث اختصاصی دختران در زمینه بلوغ و تغییرات جسمی و روحی آن دوره متناسب با دختران و بخشی از احکام حجاب است. مثال دیگر، تفاوت‌های دختران در احکام است که در کتاب‌های درسی دینی باید به آن‌ها پرداخته شود). گاهی نیز این تفاوت در حد تفاوت یک رشته در هنرستان‌های فنی و حرفه‌ای یا کاردانش است. به عنوان نمونه، رشته‌های «دوخت لباس عروس»، «تربیت کودک» یا رشته «مدیریت خانواده» (که به هنرهای خانه‌داری می‌پردازد) از جمله رشته‌هایی هستند که اختصاصی دختران تعریف شده‌اند، زیرا با ویژگی‌های زنانه تناسب بیشتری دارند و در برابر، «حمل و نقل»، «ناوبری»، «متالوژی (ریخته‌گری)» و «صنایع فلزی» از رشته‌های اختصاصی پسران هستند، چرا که متناسب با ویژگی‌های مردانه هستند. »

> آقای مرادصحرایی؛ اگر فکر می‌کنید با حاشیه‌ها آسوده‌تر وزارت می‌کنید
راه را درست انتخاب نکرده اید!
این جمله از مرادصحرایی است: «روزی که رئیس جمهوری من را به عنوان وزیر برگزید؛ به ایشان گفتم بنده معلم هستم، از سیاست می‌دانم اما آن را نمی‌ورزم. می‌خواهم معلمی کنم.» اما با دقت در رفتار و گفتار مرادصحرایی در می‌یابیم که؛ او سیاست نمی‌داند اما سیاست می‌ورزد منتهی سیاست از دریچه‌ی توجه خاص داشتن به حواشی، این هم نمونه اش: «کسانی حقیقت ماجراها را نمی‌گویند. نمی‌گویند پچ پچ‌کنان در گوش رئیس جمهوری وقت می‌گفتند ۳۰۰ هزار معلم در کشور اضافه است و امروز می‌گویند که‌ای وای معلم نداریم. این دولت مظلومانه به دنبال کشف استعدادها برای معلمی است. کمبود معلم را مگر ما به‌وجود آوردیم؟ مگر این کمبود معلم یک‌ساله ایجاد شده است که این دولت آن را یک‌ساله از بین ببرد؟ با چه رویی، رو به دوربین می‌شوند و می‌گویند کمبود معلم به دلیل ضعف مدیریت بوده است؟ مگر معلم‌ها یادشان رفته شما دم از مازاد بودن و زیادی بودنشان می‌زدید؟ معلمان فراموش می‌کنند آن دوران خسران را؟» این همان روش مرسوم و عجیب «تقصیر دولت قبل است» که خاص سیاستمداران است همان سیاستی که مرادصحرایی می‌گوید: بلدم اما نمی‌ورزم!
در دنیایی که رسانه آن هم از نوع مجازیِ آن حرف اول و آخر را می‌زند، دقت در بیان دیدگاه‌ها و ابراز نظرات و حتی عیان ساختن تمایلات ذهنی از بدیهی‌ترین‌ها است، این که وزیر در پاسخ به پرسشی در مورد «منوی گرانقیمت» مدارس خاص بگوید: «به آموزش و پرورش ارتباطی ندارد» که دارد، یا مقایسه‌ی مدارس خیلی خاص با «خودروی گرانقیمت» یا بیان مسئله به گونه‌ای که بعدتر با هزار توضیح جامعه را قانع نکند، اسمش حاشیه‌سازی است حال یا این حاشیه‌سازی یک استراتژی است که متاسفیم یا از روی کار نابلدی است که بازهم متاسفیم. کوتاه سخن اینکه؛ آقای مرادصحرایی؛ اگر فکر می‌کنید با حاشیه‌ها آسوده‌تر وزارت می‌کنید راه را درست انتخاب نکرده اید!

> کمبود معلم تقصیر مرادصحرایی نیست
اما کمبود معلم با وعده و وعید و کتمان حل نمی‌شود!
این که بخواهیم در این میانه، کمبود معلم را به دوران وزارت مرادصحرایی منحصر کنیم بی‌انصافی است، ریشه در دهه‌ها دارد اما حتماً آقای مرادصحرایی می‌داند حتی اگر تقصیر کمبود معلم به عهده‌ی او نباشد تقصیر عدم پیش‌بینی این وضعیت، کتمان کلاس‌های بدون معلم و وعده دادن‌های پیاپی و عملی نشدن آن حتماً به بی‌تجربگی وزیر مربوط است و بس!

> سخن آخر
حدس می‌زنیم مرادصحرایی در نهایت استیضاح شود!
اگرچه در یکی – دویادداشت متذکر شده ایم؛ مشکل آموزش و پرورش با استیضاح مرادصحرایی حل نخواهد شد اما با آن رای شکننده در روز اخذ رای اعتماد و نیز سلسله انتقاداتی که پیرامون این وزیر دولت رئیسی وجود دارد در نهایت استیضاح یا حداقل استعفا در پرونده‌ی مرادصحرایی درج شود؛ موضوعی که چندان بعید نیست اما و در نهایت مشکلات آموزش و پرورش در سایه‌ی این رفتن‌ها و آمدن‌ها، لاینحل باقی خواهد ماند!