آفتاب یزد- رضا بردستانی: مجیدی را با «بچه‌های آسمان» می‌شناسم همانی که راجر ایبرت در مورد آن نوشت: «این فیلم آموزنده و دارای سکانس‌های فوق‌العاده است.» حتی به یاد دارم «بچه‌های آسمان» با فیلم «دزد دوچرخه»، اثر جاودانه‌ی «ویتوریو دسیکا» مقایسه شد و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. در همان زمان، نشریه اگزماینر سه فیلم […]

آفتاب یزد- رضا بردستانی: مجیدی را با «بچه‌های آسمان» می‌شناسم همانی که راجر ایبرت در مورد آن نوشت: «این فیلم آموزنده و دارای سکانس‌های فوق‌العاده است.» حتی به یاد دارم «بچه‌های آسمان» با فیلم «دزد دوچرخه»، اثر جاودانه‌ی «ویتوریو دسیکا» مقایسه شد و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. در همان زمان، نشریه اگزماینر سه فیلم از مجید مجیدی را در کنار آثار عباس کیارستمی و داریوش مهرجویی در میان۱۰ فیلم برتر سینمای ایران معرفی کرد. فارن پالیسی بچه‌های آسمان را جزو ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینمای ایران برگزید.
بچه‌های آسمان در آسیا مورد توجه بسیار قرار گرفت. در سنگاپور
جزو پرفروش‌ترین فیلم‌های خارجی این کشور و در ژاپن نیز فیلمنامه بچه‌های آسمان در متون درسی کتاب آموزش زبان انگلیسی دوره دبیرستان این کشور تدریس می‌شود.
این روزها که گویا «مجیدی» در یک کارگاه آموزشی، «بازنمایی مردم‌شناسی در سینما» را تدریس می‌کند، حرف‌هایی به نقل از او در رسانه‌ها بازتاب داده شده که اگرچه حرف‌های تازه‌ای نیست اما مهم است:
– تلویزیون به دلیل گسستی که با مخاطب پیدا کرده تماشاگرانش به ۱۰ الی ۱۵ درصد رسیده و بخشی از این درصد نیز بینندگان فوتبال هستند!
– بالندگی سینمای ایران در سال‌های اخیر کم شده است و در خطر سقوط قرار داریم و به نوعی دستخوش روزمرگی شده‌ایم. »
خیلی به موضوع تلویزیون و «گسستی» که مجیدی از آن گفته کار ندارم اما این که سینمای ایران در خطر سقوط قرار دارد برایم اندکی عجیب بود. مجیدی از خطر سقوط می‌گوید در حالی که سینمای ایران سال‌ها است که دیگر وجود خارجی ندارد!
یک بار از یک عالم دینی پرسیدم: «بدون نیت، نماز بخوانیم درست است یا نه؟» خندید و گفت: «اگر منظورت ذکر کلامیِ نیت است بله، ایراد دارد اما جانِ من، همین که به نماز ایستاده‌ای یعنی قصدی از قبل داشته‌ای و به کاری مشغول شده ای. از این منظر اگر نگاه کنیم حتماً نمازت صحیح است.»
در مثل مناقشه نیست، این را همه می‌دانند اما خطابم به «مجید مجیدی» است؛ آقای مجیدی؛ گفتی که گفته باشی یا تازگی‌ها نگران سقوط سینمای ایران
شده ای؟ اصلاً مگر یک سینما چند بار سقوط می‌کند، تا کجا باید سقوط کند که امثال شما نگران‌تر شوید؟ سقوطِ یک سقوط کرده فاجعه‌آمیزتر است یا خوش باوری امثال مجیدی؟
تقریباً و تحقیقاً (تقریباً را از باب احتیاط گفتیم چون از شفیعی کدکنی
آموخته ایم، هیچ کاه و هیچوقت، حکم کلی ندهیم و راه را به بن بست نکشانیم) سینمای ایران از آغاز دهه‌ی نود با پیدا شدن سر و کله‌ی فیلم‌های مثلاً طنزی که فقط خوب می‌فروشد دچار «استحاله»‌ای خطرناک شده است به تعبیری
ساده تر؛ ما این روزها با سینمای ایران سر و کار نداریم که سینمای ایران را باید با
«گاو/داریوش مهرجویی» سنجید، با «دونده/امیر نادری»، با «خانه دوست کجا است/عباس کیارستمی»، با «باشو غریبه کوچک/بهرام بیضایی»، با «هامون/داریوش مهرجویی»، با «مادر/علی حاتمی»، با «مادیان/علی ژکان» و… اصلاً سینمای ایران را باید لای آثار: مسعود کیمیایی، ابراهیم گلستان، سهراب شهید ثالث، پرویز کیمیاوی، فرخ غفاری، بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، امیر نادری، داریوش مهرجویی و دیگرانی از این دست جست و جو کرد واگرنه این «چیزک»‌هایی که این روزها روی پرده‌ی سینماها نقش می‌بندد که فقط برای فروختن است!

آقای مجیدی؛ تا هرگاه و همیشه به سبب «بچه‌های آسمان» شما را می‌ستایم اما خیلی دیر و دور به این اندیشه افتادید که هشدار بدهید یعنی این هشدار را باید اواخر دهه هشتاد با صدای بلند بیان می‌کردید یعنی سال‌های پایانی دوره‌ی دوم عصر طلایی سینمای ایران باید از سقوط می‌گفتید واگرنه حالا که از سقوط سینمای ایران گفتن دیگر لطفی ندارد. اصلاً بگذارید این هشدار شما را بنویسیم به پای نازک طبیعی و خوش باوری شما و شاید اندکی امید که در پستوی ذهن از آن مراقبت می‌کنید یعنی خیال کنیم هنوز امثال مجیدی امید دارند که سینمای ایران، دست بر زانو بگیرد و باز هم بایستد ولی نمی‌توانیم چون آن بیمار در حال احتضار، سال‌ها است که دچار «مرگ مغزی» شده و حیاتی که می‌بینیم هم حیات «نباتی» است یعنی؛ این فقط جسم است که زنده است واگرنه مغز دیگر کاری با این بدن ندارد.
چرا راه دور برویم؟ همین خودِ آقای مجیدی، کو؟ کجا است؟ چرا دیگر «بچه‌های آسمان نمی‌سازد؟ امثال «حسین محجوب» می‌گویند: فیلمنامه نیست، فیلمنامه هم باشد کسی حمایت نمی‌کند، حمایت هم بشود بیننده نداریم چون ذائقه‌ها را تغییر داده اند. همین امروز طلایی سازان دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ عزم فیل ساختن کنند، بودجه هم باشد، مخاطب را چه می‌کنند؟ نسل امروز را چگونه می‌خواهند به سینما بکشانند؟ با چه انگیزه و هیجانی؟
سینما را نمی‌شود محصور در فیلمنامه، بازیگر، کارگردان و مخاطب و تهیه‌کننده کرد، سینمایی که معروف بود و معروف شد به سینمای طلایی ایران، مجموعه‌ای از طلایی‌ها را در کنار خود داشت. فیلمنامه‌های خوب، کارگردانان زُبده، بازیگران درجه‌ی یک، تهیه‌کنندگان فهیم و مخاطبانی که خودشان یک پا تحلیلگر و منتقد فیلم بودند، تکنیک می‌شناختند، بازی را می‌فهمیدند، حرکت دوربین را بلد بودند و… این روزها فقط باید نشست و هفته‌ای یک فیلم از آن گذشته‌های دور دید که حداقل سینما یادمان نرود، کارگردانان نامی ایران را از یاد نبریم اصلاً به جای گلایه از تلویزیون و هشدار بابت در خطر سقوط بودن سینما باید هفته‌ای یک بار نشست و «مادر/علی حاتمی» را دید تا یادمان برود این روزها آن چه بر سر در سینماها تبلیغ می‌کنند ارتباطی به سینما ندارد یا لااقل ربطی به سینمای ایران ندارد. سینمای ایران خوش نام‌تر از این حرف‌ها است با هشدار دادن بابت احتمال سقوط سینمای ایران، دلِ سینماگران و سینما دوستان واقعی را نسوزانیم؛ آن سینما تمام شد حالا نوبت این «چیزک»‌هایی است که به خوردمان می‌دهند!