هفت ماه است که از «چای سنواتی تاریخ گذشته» می‌نویسیم دیده می‌شود اما پاسخی به آن نمی‌دهند به این گناه که چون یک روزنامه‌ی «اصلاح‌طلب» گفته لابد نباید توجهی نشان داد و حالا پس‌از هفت ماه تازه «یک روزنامه به اصطلاح اصولگرا» شستش خبردار شده آن چه طی هفت ماه گذشته، آفتاب‌یزد نوشته و همچنان […]

هفت ماه است که از «چای سنواتی تاریخ گذشته» می‌نویسیم دیده می‌شود اما پاسخی به آن نمی‌دهند به این گناه که چون یک روزنامه‌ی «اصلاح‌طلب» گفته لابد نباید توجهی نشان داد و حالا پس‌از هفت ماه تازه «یک روزنامه به اصطلاح اصولگرا» شستش خبردار شده آن چه طی هفت ماه گذشته، آفتاب‌یزد نوشته و همچنان نیز خواهیم نوشت؛
حقیقت دارد!
درد کمی نیست که بدانی واقعیت چیست، با تیتر درشت درباره ی آن بنویسی اما بی‌تفاوت باشند. تازگی‌ها برخی از گزارش‌ها را به مسئولان ذیربط نیز به انضمام یک نامه می‌فرستیم. برخی مسئولان هم لطف می‌کنند و عین نامه و گزارش را به وزرا و مسئولان مربوطه ارجاع می‌دهند اما دریع از دو سطر پاسخگویی به آن مقام ارشد دولتی!
در فقره ی انحراف در «نهضت ملی مسکن»، «لاکچری سازی»‌ به نام «نهضت ملی مسکن» و «تبعیض» در «جانمایی» پروژه‌های «نهضت ملی مسکن» «مخاطرات زیست محیطی»، «حفر چاه‌ها» با آدرس و نشانی «ابهام در هزینه طرح‌های انتقال آب». ده‌ها گزارش و ده‌ها هزار کلمه نوشته‌ایم اما با وجودی که می‌دانند حقیقت دارد سکوت کرده‌اند و حالا که یک فساد عظیم، پیچیده و گسترده در چای رخ داده، همه از هم پیشی می‌گیرند که؛ اول ما متوجه شدیم، اول ما برخورد کردیم، خودمان بررسی کردیم و… چرا باید فساد را متوجه بشوی باید مدیریت خود را درست انجام بدهی فسادی شکل نگیرد. این در حالی است که اگر نظام حاکم بر مدیریت کلان مملکت، میانه‌اش با رسانه بر مبنای خط و خطوط سیاسی تدوین نشده بود همان هفت ماه قبل که برای نخستین بار از موضوع «چای سنواتی تاریخ گذشته» خبر دادیم در کنار رسانه به دنبال کشف حقیقت می‌پرداخت و تا به امروز لااقل ریشه این یکی فساد به احتمال زیاد شبکه‌ای

و پیچیده مشخص شده بود اما چه می‌شود گفت و چه می‌توان کرد که چون در پاره‌ای از امور در کنار تلاش برای نشان دادن «دستاوردهای واقعی دولت» به برخی عملکردها «انتقاد» می‌کنیم لابد گناه کبیره مرتکب شده‌ایم و محکوم هستیم به نادیده انگاشته شدن!

امروز که داشتم روزنامه‌ها و مجلات را ورق می‌زدم تا مغز استخوانم سوخت که این چه تفکر و مشی است که رسانه را مانند مردم که صاحبان اصلی این مملکت و نظام هستند نبینیم چون از ما، چشم بسته، تعریف و تمجید نمی‌کند؟ این چه بلوایی است در مملکت به راه افتاده، به جای آن که به نظارتی‌ها و قضائی‌ها کمک کنیم تا همه‌ی ابعاد این فساد بزرگ(فساد چای دبش)شناسایی و با تمامی مسببان آن برخورد شود، تیشه برداشته‌ایم و افتاده‌ایم به ریشه این نظام و این انقلاب که بله در فلان دولت چنان شد و در بهمان دولت چنین(!) غافل از این که بیرونی‌ها به دولت‌ها کاری ندارند، آن‌ها همه ی این‌هایی که می‌نویسند را به پای نظام و انقلاب حساب
خواهند کرد.

فقط نوشته‌های این چند روز رسانه‌های به اصطلاح حامی دولت را مرور کنیم کافی است که متوجه شویم دوست دولت سیزدهم کیست و دشمن و منتقد دولت رئیسی کدام است، یک هفته بیشتر است که یک تکه دستمال کهنه سر چوب کرده‌اند و با آن دارند «قیصریه» را به آتش می‌کشند که: « این که چیزی نیست… خبر نداری در فلان دولت چه‌ها که نشد!»، جان من، عزیز من، این روش، تخریب نظام است، بازی با امنیت روانی مردم است، سست کردن اعتقاد مردم به نظام و انقلاب است نه حمایت از دولت رئیسی، متوجه هستی که داری تیشه به ریشه می‌زنی یا ناآگاهانه داری آب به آسیاب دشمنان این مملکت می‌ریزی؟
دست آخر این که؛ مگر نه این که صدها بار روزنامه ی آفتاب یزد را «زنجیره ای» و «اجاره ای» خطاب کرده‌اید؟ بیائید و برادری کنید و هفته‌ای یک صفحه از روزنامه کیهان را به همین «آفتاب یزد اجاره‌ای» بدهید، بگذارید حرف‌های ما را در کیهان بخوانند شاید اعتنایی شد و قدمی برداشتند. ما که بخیل نیستیم، شما هم بخیل نباشید و بیایید یک صفحه از روزنامه ی وزین تان را به قیمت چند برابر آگهی‌های نُقل و نباتی دولتی با ما حساب کنید شاید لااقل این گونه و به این دلیل که کیهان نوشته و نه آفتاب یزد، بررسی کنند ببینند حرف حساب مان چیست، اصلاً درست می‌گوییم یا داریم بر اساس هوای نفس می‌نویسیم؟
هفت ماه است داریم در باره ی موضوعی وحشتناک که با جان و سلامتی مردم در ارتباط است می‌نویسیم و تازه روزنامه‌های مثلاً اصولگرا متوجه شده‌اند مهم‌تر از فساد در چای(دبش)، فساد در چای‌های سنواتی تاریخ گذشته است جایی که اگر طی سی‌و‌اندی سال، قدمی برداشته شده بود اساساً ممکن نبود فسادی با این عظمت در حوزه‌ی چای رخ بدهد. این را با ادعا و اطمینان می‌گوییم؛ ریشه ی اصلی فساد در چای، چای‌های سنواتی تاریخ گذشته است و احتمال می‌رود که چای دبش قربانی سوءاستفاده‌کنندگان در چای داخلی تحت عنوان چای سنواتی باشد.


این فقط یک بخش از نوشته ی یک روزنامه اصولگرا است: «همزمان با پیگیری‌های سازمان بازرسی در ردزنی تخلفات پرونده نهاده‌های دامی و تخلفات شرکت چای دبش، وزارت اطلاعات نیز همزمان به یک کشف بزرگ دست می‌یابد. ماموران وزارت اطلاعات زمستان ۱۴۰۱ نسبت به یک محموله وارداتی گروه چای دبش ذیل موضوع قاچاق و کیفیت محسوس حساس شده و گزارش می‌دهند ۳۰ هزار تن چای بی‌کیفیت به گمرک وارد شده است. از این ۳۰ هزار تن چای کشف‌شده، ۲۷ هزار تن چای بی‌کیفیت و غیراستاندارد و ۳ هزار تن چای کنیا بوده است.» و ما هفت ماه است داریم داد می‌زنیم بیایید بالاخره بعد سی و اندی سال، معلوم کنید چرا تکلیف چای‌های سنواتی تاریخ گذشته را معلوم نمی‌کنند و حالا همه فهمیدند چرا دسترنج چایکاران تبدیل به کالایی می‌شود که حتی مصرف صنعتی ندارد اما همان را با بسته‌بندی‌های شیک به نام «چای دارجیلینگ» به مردم می‌فروشند آن هم هزاران برابر قیمتی که برای خرید چای سنواتی تاریخ گذشته پرداخت کرده اند!
آقای شریعتمداری؛ گمان نکنید شوخی کردیم یا طعنه و کنایه زدیم، خیلی جدی حاضریم با هر هزینه‌ای هفته‌ای یک یا دو صفحه از روزنامه کیهان را به ما بدهید و دردهایی را منعکس کنیم که می‌دانیم درمان نشدن آن به قیمت آبروی دولت، همان دولتی که از آن حمایت می‌کنید تمام خواهد شد… عمل نکنید اما روی پیشنهاد ما اندکی فکر کنید!