آفتاب یزد – مجید دیبازر: حالا دیگر میتوان گفت شبکه نمایش خانگی ترکانده است، روزی نیست که یک قسمت جدید از سریالهای این شبکه در پلتفرمها عرضه نشود و مردم را با داستان جدیدی مواجه نکند، یک روز «مرداب» پخش میشود، روز دیگر«گناه فرشته»، در روزهای بعدی و بعدی و بعدی هم «هفت» و «ناتو» […]
آفتاب یزد – مجید دیبازر: حالا دیگر میتوان گفت شبکه نمایش خانگی ترکانده است، روزی نیست که یک قسمت جدید از سریالهای این شبکه در پلتفرمها عرضه نشود و مردم را با داستان جدیدی مواجه نکند، یک روز «مرداب» پخش میشود، روز دیگر«گناه فرشته»، در روزهای بعدی و بعدی و بعدی هم «هفت» و «ناتو» و «۲شات». در همین چند خطی که از ابتدای این نوشتار میگذرد یک واژه پرمفهوم نظرم را جلب کرد، «پخش»؛ این کلمه مرا یاد وسیلهای میاندازد که در خانه همه مردم وجود دارد، وسیلهای تحت عنوان «تلویزیون»، همان که خیلیها هنوز با آن قهرند و خیلیها هم برنامه هایش را دنبال میکنند، تکلیف آن خیلیها که تلویزیون تماشا میکنند کاملا مشخص است، آنها چسبیدهاند به تلویزیون و کم مانده برفک هایش را هم نگاه
کنند، اما آنهایی که با تلویزیون قهرند وضعیت هم خوب است هم بد، خوب از آن جهت که جور ساخت سریالهای خوب و
مخاطب پسندی که تلویزیون وظیفه تولید آنها را دارد توسط شبکه نمایش خانگی کشیده میشود و بد از آن جهت که مخاطب برای تماشای این سریالها مجبور است از جیبش پول هزینه کند، این در حالیست
که صداوسیما در گذشته و حتی در همین زمان حال سریالهای تولیدی خودش را به صورت رایگان تقدیم نظر بینندگان میکرد، اما از یک جایی به بعد، رسانه ملی خیلی آرام و بیسر و صدا مسیر برنامه سازیاش را تغییر داد و به این وسیله موجبات شکل گرفتن شبکه نمایش خانگی را پدید آورد، البته شبکه نمایش خانگی در گذشتههایی که تلویزیون هنوز رسالت اصلی خودش را فراموش نکرده بود هم وجود داشت، اما در آن زمانها، نمایش خانگی سریالی تولید نمیکرد و بیشتر به انتشار فیلمهای سینمایی که برای اکران در سالنهای سینما تولید میشد، میپرداخت. همانطور که گفتیم صداوسیما مسیرش را تغییر داد و این تغییر مسیر سبب ساز به وجود آمدن پلتفرمها و وی او دیها شد و به یکباره این پایگاههای اینترنتی دریافتند که میتوان به ماجرای ساخت سریالها و تاکشوهای جذاب ورود کرد و خب تلویزیون هم که دیگر برای مردم جذابیت نداشت به همین دلیل جامعه با گرمی و خوش رویی از ایجاد پلتفرمها و فعالیت آنها در حوزه سریالسازی استقبال کرد. چند سال بعد هم تلویزیون آمد و با ایجاد سر و صدای زیاد وظیفه نظارت بر عملکرد شبکه نمایش خانگی را بر عهده گرفت، وظیفهای که اصلا نباید وجود میداشت و به نوعی من درآوردی بود، یعنی چون پلتفرمها محدودیتهای تلویزیون برای نمایش برخی مسائل مانند سیگار کشیدن و آرایش کردن خانمها را نداشتند، برخی افراد شروع به اعتراض نموده و مدعی شدند که شبکه نمایش خانگی دارد مسیر فرهنگی و اعتقادی جامعه را به سمت و سوی ناکجا آباد میبرد، به همین دلیل باید مرکزی ایجاد شود تا تولیدات این شبکه را بررسی کند تا خدای نکرده هر موضوع و مسئلهای را در سریالها نشانِ مردم ندهند و خب برای تصدی این مرکز چه ارگانی بهتر از سازمان صداوسیما؟ هم ممیزی بلد است و هم در گذشته فعالیتهای زیادی در حوزه ساخت سریال داشته. زمان گذشت و تا اینکه رسیدیم به به دوره اکنون. راستش در دفتر روزنامه نشسته بودم ناگهان یک مسئله مهم از گوشه ذهنم عبور کرد، مسئلهای که در همین نوشتار اشاره محوی به آن نمودم، آن مسئله هم در یک کلمه سه حرفی گنجانده شده، واژهای تحت عنوان «پول». نمیدانم چرا هیچکس متوجه این موضوع نشد که با این تغییر ماهیت تلویزیون و به وجود آمدن شبکه نمایش خانگی جیب مردم به عنوان یک سیبل برای تیراندازی در نظر گرفته شد، یعنی قبلا مردم برای تماشای سریالها هیچ پولی نمیدادند، اما اکنون برای تماشای سریالها مجبورند پول پرداخت کنند، درست است که سریالهای شبکه نمایش خانگی قابل مقایسه با سریالهای تلویزیون نیستند، اما خودمانیم در گذشته که اینگونه نبود، در گذشته یک سریال متوسط هم از تلویزیون پخش نمیشد، همه سریالها خوب بودند و برخی از سریالها حتی خوبتر و حتی به درجه عالی هم میرسیدند، مثلا سریال «روزی روزگاری» یا «خانه سبز» یا «همسایه ها» یا حتی سریالهای نود شبی مهران مدیری و سریالهای مناسبتی رضا عطاران و… حتی هیچکدام از سریالهایی که امروز در شبکه نمایش خانگی عرضه میشوند به پای یکی از همین سریالهایی که نامشان را بیان کردیم نمیرسد، این یعنی امروز که صداوسیما از این دست سریالها تولید و پخش نمیکند، هم سطح سریالسازی تلویزیون پایین آمده، هم خوراک فرهنگیای که توسط شبکه نمایش خانگی به مردم ارائه میشود دیگر مثل قبل نیست و هم شبکه نمایش خانگی نسبت به گذشته تلویزیون دچار افت شده است، این مسئله هم مصداق کیفی دارد و هم مصداق کمی، برای مثال یکی از برنامههای قدیمی تلویزیون را با یکی از برنامههای جدید شبکه نمایش خانگی مورد بررسی قرار میدهیم، مجموعه گفتگو محور «صندلی داغ» که اجرایش را افرادی مانند احمد نجفی، منوچهر نوذری و داریوش کاردان بر عهده داشتند و در زمان قدیم پخش میشد و تاکشوی «۲شات» با اجرای علی میرمیرانی که به عنوان یکی از برنامههای گفتگو محور امروز از شبکه نمایش خانگی پخش میشود، به نظر شما چه تعدادی از مردم در گذشته «صندلی داغ» را تماشا میکردند؟ خیلیها نه؟ حتی میتوان گفت بیش از نود درصد مردم در آن زمان «صندلی داغ» میدیدند، این نود درصد همان افرادی هستند که «ببخشید شما»، «نود»، «مسابقه هفته»، «هنر دوبله» و… را تماشا میکردند، خب حتما این برنامهها از کیفیت بالایی برخوردار بوده، اینطور نیست؟ عزیزانی هم که به عنوان مهمان در این برنامهها حضور مییافتند در نظر مردم بسیار دوست داشتنی بودند، حال همین توضیحات را درباره برنامه «۲شات» بررسی کنیم، نگارنده بیش از ۹۰ درصد قسمتهای «۲شات» را به تماشا نشسته است، میرمیرانی خوب بلد است اجرا کند و سوالاتی که مخاطبانش میپرسد سوالات جذاب و شنیدنیای است، در آن سوی «۲شات» هم همواره مهمانان مورد علاقه مردم حضور مییابند، کیفیت برنامه هم بالاست، اما از شما میپرسم، شما مردم تا کنون «۲شات» را
دیده اید؟ حواستان باشد برای تماشای این برنامه باید پول پرداخت کنید، حال جواب بدهید، دیده اید؟ چند قسمتش را دیده اید؟ چند قسمتش را دوباره دیده اید؟ در همین رسانههای مکتوب و غیرمکتوب چند متن انتقادی یا تعریفی درباره این مجموعه
خوانده اید؟ چقدر مطلب نوشته شده است؟ حال در نظر بگیرید که همین «۲شات» برای تلویزیون ساخته میشد، در آن صورت چند درصد از مردم تماشایش
میکردند؟ به عقیده نگارنده اگر «۲شات» به جای شبکه نمایش خانگی از تلویزیون پخش میشد، تعداد بینندگانش حداقل دوبرابر آنچه امروز هست میشد، محکمترین دلیلمان برای این ادعا آن است که مردم بابت تماشای «۲شات» از تلویزیون دیگر مجبور نبودند پول هزینه کنند، چرا که رسانه ملی آن را به صورت رایگان برای مردم پخش میکرد، اما الان تلویزیون به جای تولید و پخش مجموعههایی مانند «۲ شات» سریالهای تکراریای مانند «آوای باران»، «پس از باران» و… را روی آنتن خود میفرستد، جدیدا البته رسانه ملی دست به نوآوریهای عجیبی زده، یکی از این نوآوریها این است که صداوسیما مهمانان خارجی را به برنامه هایش دعوت میکند مثلا چند وقت پیش رونالدو را آورده بود، باورتان میشود؟ کریستیانو رونالدو، چند روز پیش هم سوباسا اوزارا را مهمان یک برنامه کرده بودند، جالبترین بخش ماجرا این بود که این دو عزیز که بسیار هم مشهور هستند با تسلط کامل به زبان فارسی حرف میزدند و جالبتر اینکه یکی شان (رونالدو) با آداب و رسوم و سنن ایرانیها هم آشنا بود. حال دنیا را در نظر بگیرید، دیزنی یکی از غولهای تولید فیلم و سریال در دنیاست و سالانه مبلغ هنگفتی را برای تولید محصولات هنری هزینه میکند، راهی که تلویزیون الان با نمایش دو بازیکن فوتبال که به صورت انیمیشن در کنار شخصیتهای حقیقی قرار گرفته اند، در آغاز آن است، کمپانیهای بزرگ خارجی سالهاست که در آن حضور دارند، اصولا به این سبک از برنامهسازی (که شخصیت کارتونی در کنار شخصیت حقیقی آدمها قرار میگیرد، میگویند: «لایو اکشن»)، شاید باید از این نظر به تلویزیون آفرین گفت که وارد مرحله جدیدی از برنامهسازی شده است، اما تا این غنچه نوشکفته در ایران به مراحل پیشرفته برسد، راه درازی باید طی شود. البته که اقدامات جدیدی از این دست یا پخش برنامههایی مانند «جام آرزوها» را هم میتوان جزء اقدامات مفیدی دانست که رسانه ملی اکنون در حال انجام آنهاست، اما اینکه آیا این قبیل اقدامات و پخش این جور برنامهها اولا آیا دائمی و همیشگی هستند و فقط مختص یک مناسبت خاص مانند جام ملتهای آسیا نیستند و ثانیا واقعا تلویزیون تصمیم گرفته که به سمت تولید برنامههایی برود که مردم به آنها علاقمند هستند . اینکه تولید چنین برنامهای فقط یک استثنا است و به قولی تولیدش از دستشان دررفته است؟ به هر حال، آنچه این نوشتار میخواست بگوید این است که متاسفانه تلویزیون حداقل در طول سالهای اخیر، مخصوصا از زمانی که پیمان جبلی به عنوان رئیس رسانه ملی آمده، روی چندان خوشی به خواستهها و نیازهای مردم نشان نداده و تنها در حد حرف و شعار عنوان میشود که ما خدمتگزار مردم هستیم و برای آنها برنامه میسازیم.
Monday, 13 May , 2024