داریوش مهرجویی به این راحتیها کسی را برای بازی در فیلمش انتخاب نمیکرد، نشان به آن نشان که عزت الله انتظامی، در جوانیاش رضا کیانیان را برای ایفای نقشی در یکی از فیلمهای مهرجویی (به گمانم «هامون») معرفی کرده بود اما مهرجویی، دست رد به سینه کیانیان زده بود، تازه کیانیان آن زمان هم تئاتر […]
داریوش مهرجویی به این راحتیها کسی را برای بازی در فیلمش انتخاب نمیکرد، نشان به آن نشان که عزت الله انتظامی، در جوانیاش رضا کیانیان را برای ایفای نقشی در یکی از فیلمهای مهرجویی (به گمانم «هامون») معرفی کرده بود اما مهرجویی، دست رد به سینه کیانیان زده بود، تازه کیانیان آن زمان هم تئاتر بازی میکرد و هم برادر کوچکتر داوود بود و به واسطه شهرت داوود کیانیان میتوانست خیلی راحتتر به سینما وارد شود، اما دیدیم که نشد. بعدها هم دیدیم که مهرجویی در مواجهه با بیتا فرهی چگونه رفتار کرد، فرهی در فیلم «هامون» آنقدر «مهشید» بود که مهرجویی سکانسهای این شخصیت را چندان کات نمیداد، بعد هم که «هامون» تمام شد نشست و فیلمنامه «بانو» را نوشت که به گفته خود داریوش خان آن را برای بیتا فرهی نوشته است و بعد هم دیدیم که فیلم بعد از هفت سال که اکران شد چقدر تماشاچی داشت و… اما حالا رسیدهایم به اینجا، به رفتن بیتا فرهی، او دنیا را با همه زیباییها و زشتیهایش گذاشت و با ریهای که دیگر قدرت دم و بازدم نداشت کوله بارش را بست و رفت که رفته باشد برای همیشه. یادم میآید دیروز در نامهای سرگشاده و کوتاه، جملهای برای محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی فرستادم و از او خواستم که در لابه لای کارهای زیادی که انجام میدهد وقتی را هم برای بازدید از پیشکسوتان سینمای این مرز و بوم بگذارد و دل آنها را با این اقدام شادمان کند، شاید آنوقت پیامهای تسلیتی که برای درگذشت این عزیزان صادر میشود کمتر روح خانوادههایشان را به درد بیاورد که چرا وقتی عزیز دل ما زنده بود کسی به سراغش نمیآمد، اما حالا که از دنیا رفته مدام پیام تسلیت صادر میکنید، میدانید بیتا فرهی هم مانند فریماه فرجامی مظلومانه رفت، او هم طی سالهای اخیر از سینما و تلویزیون کنار گذاشته شده بود، متاسفانه فرهی هم به همین سرنوشت دچار شد، نشان به آن نشان که آنقدر سرزمین مادری که بیتا در آن نقش عمه خانم را بازی میکرد، دیر روی آنتن فرستادند که بنده خدا همچنان که عمرش در فیلم به پایان رسید در واقعیت نیز دار فانی را وداع گفت. در پایان این یادداشت فقط باید بگوییم افسوس و صدهزار افسوس که غافلیم از حقیقتی که همواره در کنارمان رخ میدهد، البته من مرگ را نمیگویم، مرگ که چه غافل باشیم چه نباشیم، آرام آرام و قدم آهسته به سراغ تک تکمان خواهد آمد، افسوس من برای این است که سینمای ایران دارد از ستارگان بیچون و چرای هنرمند خالی میشود و عزیزان یک به یک به قطعه هنرمندان میروند در آنجا برای همیشه میآرامند، و این رفتنها و آرمیدنها آنقدر زیاد و زیاد و زیادتر شده که حالا دیگر برای دیدن نقش آفرینی بزرگان سینما در عرصه زندگی، انگار باید مرگشان را بهانه کرد و برای ملاقاتشان به قطعه ۸۸ بهشت زهرا (س) رفت، به قول استاد پرویز پورحسینی که در سریال «شب دهم» نقش «دکتر ندیمی» را ایفا میکرد، انگار باید گفت: «همیشه یا نمیرسیم یا وقتی میرسیم که دیگه خیلی دیره.»
Monday, 13 May , 2024