در برون رفت از شب تیره!
- شناسه: 9970
- دوشنبه 11 اردیبهشت 1402
- انتشار در صفحه ۱
از نفسهای شاگردانش زنده شد و با تاب و تبی بیمثال کنار نیمکت نفرین شده بالا و پایین پرید و جشن شکوهمندی دور از خانه برپا کرد.
او ریکاردو ساپینتو است. مردی که دوست ندارد ناکام و بیجام تهران را ترک کند و با چمدانی آکنده از حسرت به سوی زادگاهش بپرد. فرماندهای که از همان خاکریز نخست، پرپر زنان از روی گلها و بوتهها پرید و وعده لمس جام را بیهیچ اما و اگر داد.
حالا در اوج فشارها، غریبه پرتغالی لای منگنه گرفتار شده، اما اصلا دوست ندارد در قامت رهبری مذبذب دستمال سفید را بالا ببرد و با قیقاجی عجیب به سوی مسلخ حرکت کند.
شاید برای همین وقتی آبیها در صعبترین لحظات قفس توری پارس جم را تسخیر میکنند و از چنگ حریف چغر و بد بدن رها میشوند، ریکاردو بیاعتنا به صبر تلخ و ستوه سترون به سیم آخر میزند و از فرط شادی به پرنده هزار نغمه بدل میگردد. پرندهای بیتفرعن و تبختر که تنها با قهرمانی در جام حذفی نفسی از ته دل خواهد کشید و به نجاتدهنده اردوگاه لاجوردی بدل خواهد شد.
حالا استقلال به جمع چهار تیم آخر جام حذفی رسیده و تنها صد و هشتاد دقیقه تا قهرمانی در همهمه برگها و بادها فاصله دارد. اگر ساپینتو در پهنه لیگ محبوس شده
در زیر خار و خس به افسوسی بینفس
دل خوش کرده در عوض مرد کاریزماتیک در ژرفنای خاطر خویش تسخیر جام حذفی و شاد کردن دوآتشههایی را جستجو میکند که این روزها بیش از هر زمان دیگری بیقرارند.
آیا ساپینتوی جنگجو خواهد توانست آفتاب طالع خود را در آغوش بگیرد و با ترانههای آبی سحرانگیز دوآتشهها را در کوی و برزن و پس کوچههای عشق بگرداند.
ققنوسهای شعلهور راه را نشان آبیها میدهند. راهی هموار که قطعا به چاه ختم نخواهد شد.
انتهای پیام