«برگُزین» روزنامههای ایران
- شناسه: 9956
- یکشنبه 10 اردیبهشت 1402
- انتشار در صفحه ۱۱ | فرهنگی
در این ستون ـ بیهیچ دخل و تصرفی ـ گزیدهای از مطالب روزنامههای سراسری کشور را فردای انتشار میتوانید مطالعه کنید.هم میهن:روزنامهنگار بوقچی نیست
در هفته گذشته و در حوزه رسانه، دو اتفاق متاثرکننده در جامعه رخ داد که ناشی از فقدان درک صحیح از جایگاه رسانه و روزنامهنگار و نیز انتظارات نامعقول از سوی مدیران و افراد همسو با ساختار قدرت از رسانه و روزنامهنگاری است. در اولین مورد، یک استاد دانشگاه که نظریهپرداز وضعیت کنونی اقتصاد کشور است در یک مناظره تلویزیونی و مستقیم، طرف مقابل خود را تحت تاثیر روزنامهنگاران منحط معرفی میکند و در رویداد دیگر، یک مقام فدراسیون کشتی یک خبرنگار را با تندی از جلسهای که مستلزم پاسخگویی بوده است، اخراج میکند. واقعیت ناهنجار این است که، گرچه این دو فرد جایگاه دولتی ندارند، ولی بهنحوی دنبالهای از نگاه و رویکرد رسمی به جایگاه روزنامهنگاری و رسانه هستند. به عبارت دیگر آنان دنبال بوق و بوقچی هستند، زیرا قادر به پاسخگویی نیستند. بیانیه انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران در مذمت این دو رفتار توهینآمیز و در ضرورت تحریم خبری هر کس که چنین برخوردهایی را پیشه کند، بهخوبی گویای آن است که نهادهای روزنامهنگاری باید واکنش مناسب نشان دهند. ما نیز به تبعیت از این رویکرد، هیچگاه اخبار چنین افرادی را مگر آنکه در نقد آنان باشد، پوشش نخواهیم داد، تا زمانی که رسما از کرده خود پشیمان شوند و اعلام کنند. شاید روزنامهنگاران هم بتوانند نانبهنرخروز خور و همچون برخی از افراد غیرمتعهد؛ به منافع کشور و اصول حرفهای پشت پا بزنند و فقط در پی منافع خود باشند و برای جلبنظر اصحاب قدرت دورویی پیشه کنند؛ البته میدانند که در این صورت اعتبار و اثرگذاری خود را نیز از دست خواهند داد. شاید روزنامهنگاری پیدا شود که متظاهرانه وسط جلسه اداری و پشت صندلی نماز بخواند؛ یا خلاف بدیهیئت علمِ اقتصاد و عقل متعارف بشری چیزی را بگوید، در این صورت و بهسرعت از جامعه مستقل روزنامهنگاری کشور طرد خواهد شد. در مقابل نیز اگر جایگاه رسمی و عینی حرفه روزنامهنگاری در ایران در وضعیت مطلوبی قرار داشت، بدون تردید همه افرادی که چنین بیمحابا در برابر آنان رفتار میکنند، چه در ساختار رسمی قدرت و چه در بیرون آن باشند، مجبور میشدند که پیش از انجام هر اقدامی یا زدن هر حرفی، کلاه خود را قاضی کنند که آیا قادر به پاسخگویی در برابر روزنامهنگاران هستند یا خیر؟ تنها رسانههای آزاد و روزنامهنگاران مستقل هستند که مانع از قدرتگیری و تنها به قاضی رفتن افراد منحط میشوند؛ افرادی که از فرط انحطاط قادر به تمییز دادن درست از نادرست نیستند.
همشهری:لطفا دوربینها را
به سمت مسئولان بچرخانید
حجاب و عفاف زن ایرانی حکایت دیروز و امروز نیست؛ حجاب هم محدودیت شرعی است و هم قانونی. رهبری هم فرمود که کشف حجاب هم حرام شرعی است و هم سیاسی. پس حرف اول و آخر در مورد اصل قانون حجاب مشخص است.از این بحث بگذریم و یک گام جلوتر برویم. روی کاغذ 26دستگاه و نهاد در زمینه ترویج و اجرای قانون حجاب مسئولند. خب، این دستگاهها امروز کجا ایستادهاند؟ بهنظر میرسد فقط پلیس برای مقابله با کشف حجاب به میدان آمده تا فعلا با دوربینهایش به وظیفه ذاتیاش عمل کند. خب، مسلم است که داد ضدانقلاب داخلی و خارجی هم بلند شود. هجمه این روزها به پلیس، طبیعیترین اتفاق ممکن است.
اما مهمترین سؤال این است که چرا پلیس در این میدان تنهاست؟ دستگاهها و نهادهای دیگر چه میکنند؟ شاید بد نباشد که دوربینها این بار به سمت مسئولان بچرخند؛ همانهایی که بیرون گود نشستهاند و فقط شعار میدهند؛ همانهایی که با ترک فعل و انجام ندادن وظیفه قانونیشان در زمینه حجاب، زمینه گسترش منکر را بیش از پیش فراهم میکنند. شک نکنید که ترک فعل در زمینه حجاب از خود کشف حجاب، بدتر است؛ چون اثر یک کشف حجاب بهمراتب کمتر از ترک فعلی است که زمینه بروز گسترده منکر و اجرا نشدن قانون را فراهم میکند.در مصوبه 427 شورای عالی انقلاب فرهنگی، تکلیف و وظیفه همه دستگاهها و نهادها برای گسترش عفاف و حجاب مشخص شده است. در ماده ۵۷۶ قانون مجازات اسلامی هم آمده که با مدیر و مسئولی که ترک فعل کرده و به وظیفه قانونیاش عمل نکرده باید برخورد شود. خب، بسمالله! چقدر مسئولان در اجرای قانون حجاب ترک فعل داشتهاند؟ کدام سازمانها در این زمینه مسئولیت دارند و به وظیفه خود عمل نمیکنند؟ شورایعالی انقلاب فرهنگی در 7ماه گذشته، نظارتی بر عملکرد دستگاهها، نهادها و انجام وظیفه قانونیشان در زمینه حجاب داشته یا نه؟ چرا وزارت علوم نمیگوید که ثمره صدور بخشنامههایش در زمینه رعایت حجاب چه شد؟ چرا وزارت صمت برای ساماندهی بازار پوشاک هیچ کاری نمیکند؟ چرا خود قوه قضائیه نسبت به هنجارشکنی سلبریتیها درخصوص کشف حجاب اینقدر منفعل است؟ تکلیف لایحه جدید حجاب چه شد؟ دلیل این همه تأخیر مجلس چیست؟ چرا قانون مملکت روی زمین مانده و فقط پلیس، جلو افتاده است؟ دستگاههای فرهنگی چه میکنند؟ آنهایی که بودجه میگیرند برای تبیین موضوع حجاب، کجا
هستند؟
تا دیر نشده گشت ارشاد مسئولان باید سراغ ترک فعل مدیران در این زمینه برود. واقعیت این است که اگر دستگاهها به وظایف خود در زمینه حجاب عمل کنند، اصلا نوبت به پلیس نمیرسد. برخورد امنیتی و انتظامی آخرین گام برای جلوگیری از یک هنجارشکنی فرهنگی است.
شرق:سیاست بهمثابه ضد سیاست
سیاست و ضد سیاست تعابیر روشنی نیستند و بهدشواری میتوان به آنان وضوح و تعین بخشید؛ چراکه همان زمان که فکر میکنیم در حال سیاستورزی هستیم همزمان علیه سیاست قدم برمیداریم و ضد سیاست هستیم. ژیل دلوز این مفاهیم را با تعابیری دیگر به کار میبرد: سیاست اقلیت و اکثریت. برخلاف برداشت رایج از سیاست، اغلب جنبشهای اجتماعی براساس سیاست اقلیت شکل میگیرند و تا زمانی که سیاست اقلیتی است، از توان بیشتری برای تغییرات رادیکال اجتماعی برخوردار است. بگذارید با تعریف خود دلوز از سیاست اقلیت و اکثریت پیش برویم تا اندکی مسیر پیشرو روشن شود. تعابیر اقلیتی و اکثریتی وصف فرایندها و شیوههای برخورد با زندگی هستند. سیاست اکثریتی در برخورد با زندگی یا به معنای دیگر در مواجهه با زندگی از امر ثابت یا معیار تبعیت میکند، با مناسبات تثبیتشده سروکار دارد و هر آنچه را که تاکنون هنجار تلقی شده است، مبنای قضاوت قرار میدهد. در یک کلام سیاست اکثریتی نهتنها هویتمحور است؛ بلکه درصدد است به هر جنبش اجتماعی خودانگیخته قالب و هویت ببخشد و آن را به شکل باورهای خود بازتولید کند. اینگونه قالببندی و هویتبخشی ضد سیاست و تودهگراست که ادعای سیاستورزی رادیکال دارد. آنقدر رادیکال که از پای دیوار ندبه سر درمیآورد تا رقیبان را مبهوت و مرعوب کند که یا با او همراه شوند یا علیه او باشند؛ چراکه هر دو این وجوه هویتساز هستند. جریانهای سیاسی داخلی و خارجی دیگر هم در این ضد سیاستبودن یعنی هویتبخشی به سیاستهای خودانگیخته اقلیتی همداستان هستند؛ اما از نوع، جنس و جنمی دیگر. جریانهایی که هریک به شیوه و روشی خاص درصددند تا این جریانات خودانگیخته اجتماعی را نه براساس روح زمانه خود بلکه با سودای قدرتی که در سر دارند، لگام بزنند. سیاستورزانی که ضد سیاستاند، انقلابیوناند که به معنای واقعی کلمه ضدانقلاباند و این ضد سیاست بودنشان در هیاهو و حرافیهای سیاسی گم و ناپیدا میشود. سیاست بهمثابه سیاست در بازار مسگرها الگومحور است و کسی از این الگوهای از پیش تعیینشده که ثابت و معیار است، برای تولید کالاها تخطی نمیکند. مردمی که به دالان مسگرها وارد میشوند، به شکل تودهها از آن خارج خواهند شد. بازار مسگرهای داخلی و خارجی سیاست، یک معیار ثابت دارد: الگوی سیاست اکثریتی. اگر بخواهیم به جامعه ایران بازگردیم، سالهاست که تلاش میشود مردم را تودهای و اکثریتی کنند. تودهای یا اکثریتی یعنی اداره جامعه مطابق الگوهای از پیش تعیینشده؛ اما تجربه تاریخی مردم ایران نشان داده است که اگرچه آنان بهراحتی تن به تودهشدن میدهند، هرگز در این وضعیت باقی نخواهند ماند. نمونههای بارز آن از فرط بیان تکراری شده است. جنبش روشنفکری مشروطه، جنبش ملی و ضد استعماری مصدق، انقلاب رهاییبخش ۵۷ ازجمله نمونههای این تودههای گریزان از معیار الگو برای مردمشدن است. اگر نگاهی دقیق به این حرکتهای انقلابی در طول تاریخ ایران بیندازیم، مواجهه سیاست و ضد سیاست را بهوضوح خواهیم دید و درخواهیم یافت کجا جریانهای خودانگیخته اقلیتی به انقیاد جریانهای تودهگرا درآمدند. به تعبیر دلوز سیاست اقلیتی قلمروزدایی از زندگی است علیه وضعیتهای معیار یا اکثریتی. سیاست اقلیت را نباید سیاست یک گروه اقلیت دانست. در اینجا «اقلیت» به معنای افراد قابل شمارش کمتعداد نیستند. اقلیت را باید به معنای مردمی دانست که از هرگونه سیاستی که میخواهد آنها را در قالب خود تعریف کند و تعین بخشد کجروی میکنند. سیاست اقلیت را باید در حرکت گروهها، در جهشهای آنان برای تغییر و تفاوتشان با تودهها فهمید. اقلیتها همان مردماند، مردمی که برای تغییر معیارهای صلب به حرکت درآمدهاند. به گفته یکی از مفسران دلوز «امر اقلیتی هیچ قسم عضویت، انسجام، هویت یا حوزهای از آنِ خود ندارد. امر اقلیتی شدنی است که تحت مالکیت هیچکس نیست». مالکیت بلای جان سیاست است. همواره کسانی هستند که درصددند تا وضعیتهای اقلیتی را به اکثریتی تبدیل کنند. نمونه تاریخی این نزاع بین سیاست و ضد سیاست یا نزاع بین سیاست اقلیت و اکثریت را میتوان در جنبش روشنفکران مشروطه و ملیشدن نفت و مبارزه مصدق با استعمار خارجی بهوضوح مشاهده کرد. اگرچه جنبش مشروطه درصدد اکثریتیکردن اقلیتها نبود؛ اما در مجادلات بین گروهها و دستهجات، جنبش مشروطه فرسوده شد و دست آخر به وضعیت اکثریتی بازگشت. در جریان مبارزات مصدق علیه استعمار ارادهای جدی برای بازگشت به وضعیت اکثریتی وجود داشت. استعمار و نمایندگان آن که خلاف سیاستهای خلاقانه اقلیتی به پا خاسته بودند، نه در برتری تئوریک بلکه در یک کودتا شاه را به اریکه قدرت بازگرداندند. سیاست اقلیتی امری خلاقانه است که وضعیت موجود را برای حرکتها و بیانهای خود تنگ میبیند و در پی ابداع سیاست و فرایند آزمونگری سیاسی و درگیرشدن با پیچیدگیهای زندگی است. فرایندی که در آن شکلهای گوناگون اجتماع، تکنیکهای رفتاری، منشهای اخلاقی، سبکها، دانشها و شکلهای فرهنگی با یکدیگر ترکیب شدهاند. این تعابیر دلوز علیه جنبش کمونیستی است که از مدار خارج شده و حول جاذبه الگوی شوروی شکل گرفته بود. درواقع میتوان گفت الگوی شوروی، پیروزی سیاست اکثریت بر اقلیت است. سیاستی که خلاف هرگونه امر خلاقانه بود. این تجربه تاریخی نشان داد هر جامعه و سیاستی که در پی به انقیاد درآوردن حرکتها و بیانهای خلاقانه سیاست اقلیت باشد، دستاورد آن چیزی جز جامعه و سیاستی مرده نخواهد بود.
انتهای پیام