به جنگ تركان
- شناسه: 9836
- شنبه 9 اردیبهشت 1402
- انتشار در صفحه ۵ | فرهنگی
بماندند بر جاى كوس و درفش
ز پيكارشان ديدهها شد بنفش
دليران بدشمن نمودند پشت
ازان كارزار انده آمد بمشت
نگون گشته كوس و درفش و سنان
نبود ايچ پيدا ركيب از عنان
چو دشمن ز هر سو بانبوه شد
فريبرز بر دامن كوه شد
برفتند ز ايرانيان هرك زيست
بران زندگانى ببايد گريست
همى بود بر جاى گودرز و گيو
ز لشكر بسى نامبردار نيو
چو گودرز كشواد بر قلبگاه
درفش فريبرز كاوس شاه
نديد و يلان سپه را نديد
بكردار آتش دلش بر دميد
عنان كرد پيچان براه گريز
بر آمد ز گودرزيان رستخيز
بدو گفت گيو اى سپهدار پير
بسى ديده گرز و گوپال و تير
اگر تو ز پيران بخواهى گريخت
ببايد بسر بر مرا خاك ريخت
نماند كسى زنده اندر جهان
دليران و كار آزموده مهان
ز مردن مرا و ترا چاره نيست
درنگىتر از مرگ پتياره نيست
چو پيش آمد اين روزگار درشت
ترا روى بينند بهتر كه پشت
بپيچيم زين جايگه سوى جنگ
نياريم بر خاك كشواد ننگ
ز دانا تو نشنيدى آن داستان
كه بر گويد از گفته باستان
كه گر دو برادر نهد پشت پشت
تن كوه را سنگ ماند بمشت
تو باشى و هفتاد جنگى پسر
ز دوده ستوده بسى نامور
انتهای پیام