نقش شهیدان در جامعه
- شناسه: 9832
- شنبه 9 اردیبهشت 1402
- انتشار در صفحه ۵ | فرهنگی
آفتاب یزد - یوسف خاکیان: «مد پرستی»، «خود پرستی»، «سلبریتی سازی»، «چشم و هم چشمی»، «کلاس گذاشتن برای دیگران» و... اینها نشانههای جامعهای است که متاسفانه رفتارش بر اساس آموزش و تفکر و اندیشه پایه ریزی نشده است، رفتاری که بر اساس ارزشهای مدنی آن جامعه شکل نگرفته وحتی میتوان ادعا کرد در آنِ واحد خلق شده است. این یکی از خصوصیتهای نادرست و گاها ناپسند بسیاری از جوانانی است که در جامعه ما زندگی میکنند. جوانانی که در بسیاری از موارد هیچ گناهی ندارند و رفتارهای هیجانی شان به این دلیل که با فرهنگسازی مناسب و درخور شان یک جوان ایرانی مواجه نبوده به بیراهه رفته و همین امر موجب شده که به اولین چیزی که توجهشان را جلب کرده تمایل نشان دهند و به آن گرایش داشته باشند. متاسفانه این عدم فرهنگسازی در جامعه ایرانی نه تنها در داخل کشور رخ داده؛ بلکه از مرزهای سرزمینی هم فراتر رفته و جوانان ایرانی که در خارج از این مملکت زندگی میکنند را نیز تحت پوشش خود درآورده و آنها را نیز مسموم کرده است. البته به دلیل باز بودن فضایِ به اصطلاح آزاد بعضا صوری که در کشورهای دیگر وجود دارد میزان سمی که وارد رفتار فرهنگی و اجتماعی جوانان ایرانی در آن کشورها میشود بیشتر است و این یعنی آن جوان ایرانی که در کشورهای دیگر زندگی میکند به لحاظ فرهنگی تمایل بیشتری برای در معرض خطر قرارگرفتن «مدپرستی»، «خودپرستی» دارد، همانگونه که جوانی که در داخل کشور زندگی میکند به دلیل عدم فرهنگسازی مناسب از سوی نهادها و ارگانهایی مانند صداوسیما، آموزش و پرورش و حتی وزارت ارشاد موقعیت بیشتری برای قرار گرفتن در وضعیتهایی مانند «سلبریتی سازی»، «چشم و هم چشمی» و «کلاس گذاشتن برای دیگران» دارد که باید برای این موضوع هم اظهار تاسف کرد. حال اجازه دهید برای هر دو مورد (هم جوان ایرانیای که در خارج از کشور زندگی میکند و هم آن جوانی که در داخل کشور زندگی میکند) مثالی بزنیم تا بهتر متوجه منظورمان بشوید. یکی از خوانندگانی که البته خودش را بهترین خواننده ایرانی میداند امیرحسین مقصودلو یا همان امیر تتلوست، فردِ به ظاهر هنرمندی که شاید بتوان او را اولین نفری دانست که ادبیات برهنگی و فحش و فضاحت را وارد موسیقی کرد و در ترانه هایش از واژههای «25+» بسیار زشت استفاده نمود، واژههایی که بسیاری از آدمها حتی در خلوت خودشان هم به زبان نمیآورند اما همین خواننده نه تنها آنها را در آهنگهایش مورد استفاده قرار داده، که حتی در کنسرتهایی که روی صحنه اجرا میکند نیز آنها را به زبان میآورد. دقیقا از همان زمان به بعد موسیقی در مسیری قرار گرفت که خیلی از خوانندگان زیرزمینی از روش تتلو برای خوانندگی استفاده نموده و ادبیات فوق مبتذل را وارد موسیقی کردند. به هر حال این موسیقی قرار است توسط مردم (مخصوصا جوانان) مورد استفاده قرار گرفته و شنیده شود و مسلم است که علاوه بر اینکه روی روح و روان جامعه تاثیر میگذارد، وارد ادبیات محاورهای آنان نیز میشود و هر کدام از آنها در طول شبانه روز بارها آن واژهها را به لب خواهند آورد. تاثیر این موسیقی و این ادبیات و آن رفتار فوق زنندهای که خواننده نامبرده در فضای مجازی از خود بروز میدهد گاهی آنقدر زیاد است که آدمی دوست دارد با تمام قدرتش سرش را به دیوار بکوبد و خودش را از این زندگی ننگین نجات دهد، فکت میخواهید؟ ارائه میکنیم؛ همین چند روز پیش بود که تصویری از امیرتتلو در فضای مجازی دست به دست شد که این خواننده را در وضعیتی عجیب و غریب نشان میداد. تتلو در حالی که یک شلوارک و یک رکابی به تن داشت و روی پایش هم بند نبود جمعیتی از جوانان را علاف خودش کرده بود و آنها به حالت سجده و تعظیم در برابرش زانو زده و به اصطلاح مشغول پرستیدن او بودند، نگارنده این خطوط وقتی این عکس را دید برای چند دقیقه هنگ کرد و نتوانست هیچ کاری انجام دهد؛ «آخه مگه داریم؟ مگه میشه؟» اما متاسفانه هم داریم و هم شده است، جوان ایرانی (البته شاید در میان همین جوانان سجدهکننده افراد خارجی هم باشند) کارش به جایی رسیده که حتی از شِرک هم گذشته، یعنی نمیگوید خدایی وجود ندارد، بلکه معتقد به وجود خدا هست اما آن خدا «امیر تتلو»ست و باید به او سجده کرد، اینجاست که باید گفت جایگاه شیطان از جایگاه آدمی فراتر رفته است؛ میپرسید چرا؟ به این دلیل که شیطان حاضر نشد در مقابل انسان سجده کند،اما انسان به درجهای از اسفل السافلین رسیده که حاضر شده در مقابل یک انسان دیگر که همنوع اوست سجده کند و او را بپرستد. اینجاست که یک پرسش بسیار مهم را باید مطرح کنیم؛ آیا باید بروز چنین رفتاری را به موضوع آخرالزمان نسبت داد یا کم کاری فرهنگسازانیِ که برای ارائه و اشاعه فرهنگ درست، دستمزد میگیرند؟ شاید خیلی از همین فرهنگسازان بگویند: «ما که به جوان ایرانی که در خارج از مرزها زندگی میکند دسترسی نداریم که فرهنگ درست اندیشیدن و درست رفتار کردن و درست پوشیدن و درست خوردن را به او بیاموزیم؛ خب معلوم است جوان ایرانی که در خارج از کشور زندگی میکند به این دلیل که در آن فضا قرار دارد، بیشتر به فرهنگ آن فضا گرایش پیدا میکند و آن فرهنگ را سرلوحه کارهای خودش قرار میدهد.» در جواب این دوستان باید گفت: «بسیار خب، هرچند که استدلالتان خیلی قوی نیست و میتوان با دلیل و برهان منطقی آن را رد کرد، اما ما آن را میپذیریم، حال به ما بگویید که شما برای جوانی که در همین کشور زندگی میکند چه فرهنگی را آموزش داده اید؟ آیا در سرزمین ما موضوعاتی مانند «خودپرستی»، «مدپرستی»، «سلبریتی سازی» و... وجود ندارد؟ آیا شما در همین کشور کار فرهنگ سازیتان را درست انجام داده اید؟ آقای صداوسیما، آقای آموزش و پرورش و حتی آقای ارشاد شما چقدر در آموزش فرهنگ درست دیدن، درست اندیشیدن، درست انتخاب کردن و درست رفتار کردن به جوانان این مرز و بوم همت
گماشته اید؟ ما منکر کارهایی که در این حوزه انجام شده نیستیم، اما به نظر
خودتان اقداماتتان نتیجه داده است؟ این کشور در گذشته جنگی نابرابر و سخت را پشت سر گذاشته است، آنهم نه برای یک روز و دو روز و یک ماه و دو ماه و یکسال و دو سال، ما هشت سال با تمام دنیا جنگدیم و اینهمه شهید دادیم، کدامیک از آقایان از پتانسیل عظیم شهدا برای فرهنگسازی برای جوانان استفاده کردند؟ متاسفیم که این را بیان میکنیم، اما امروز جوان ایرانی خواننده کولی اسپانیایی و مکزیکی را بیشتر از شهید همت و شهید باکری میشناسد، چرا؟؟؟؟ اوج کاری که عزیزان انجام دادهاند این است که 4 تا فیلم درباره شهدا ساختهاند و چهار تا خیابان و کوچه را به اسم آنان کرده اند، تازه آن هم برخی افراد تا همین چندی پیش تلاش میکردند که واژه شهید را از اول نام این عزیزان بردارند، شرمآور نیست؟ نگارنده اصلا با بچه حزب اللهی بودن و نبودن کاری ندارد، حرفهایش هم اصلا سیاسی نیست، منِ روزنامه نگار دارم درباره جامعهای حرف میزنم که افراد بزرگی مانند شهید چمران، شهید بروجردی، شهید کلاهدوز، شهید دوران، شهید همت، شهید باکری، شهید وزوایی، شهید خرازی، شهید بابایی، شهید متوسلیان و... بهای برقرار ماندنش را با خونشان در جنگ تحمیلی داده اند، اما مردمش فقط با نام این افراد آشنا هستند (تازه خیلیها حتی نام این عزیزان را هم نمیدانند)، سوال اصلی اینجاست که علت اینکه جوان ایرانی تمایلی به دانستن درباره شهید همت ندارد، اما تمام آهنگهای امیر تتلو را گوش کرده و از بر است، چیست؟ بهشت زهرای تهران همین بغل است، در عرض نیم ساعت میتوان به آنجا رسید، قبول دارید؟ آیا میدانید که خیلی از ما حتی برای یکبار هم که شده (حداقل برای عرض تشکر، برای اینکه به شهدا بگوییم قدردان شما هستیم، برای قرائت یک فاتحه) به قطعه شهدا نرفتهایم و از مزار این بزرگان به خاطر جانفشانیای که در راه خاک و ناموس و مردم انجام داده اند، دیدن نکرده ایم، اما حاضریم پول خرج کنیم، سوار هواپیما بشیم، کلی مسیر طی کنیم برویم در کشورهای دیگر تا از کنسرت امیرتتلو (با آن واژههای رکیک و بسیار زشت) لذت ببریم (تازه جدیدا هم که عنوان کرده ممکن است در جدیدترین کنسرت تمام لباسهایم را هم در بیاورم). به نظر شما مقصر رخ دادن چنین اتفاقاتی کیست؟ متولیان فرهنگی، همین صداوسیما، همین آموزش و پرورش و همین وزارت ارشاد و بقیه نهادها که خیلی هایشان از دولت بودجه فرهنگی میگیرند در طول این سالها چه کرده اند؟ قطعا کارهایی را انجام داده اند، اما پرسش اینجاست که خروجی این اقدامات چه بوده؟ وضعیت امروز جامعه ایرانی (خاصه جوانان) نشان میدهد که فرهنگسازان ما کارشان را به درستی انجام ندادهاند که اگر انجام داده بودند شرایط اجتماعی جامعه ما این چنین نبود، بود؟ چرا نمیپذیریم که یا مسیر را اشتباه رفتهایم و یا از همان ابتدا هدفگذاری مان اشتباه بوده، در همین آموزش و پرورش بس که به موی بلند سر پسرها و ناخن دراز بچهها توجه کردیم یادمان رفت که به نیازهای فکری که در آینده به سراغشان میآید بپردازیم، متاسفانه در مدارس ما کچلی بچهها بیشتر از روح و روانشان اهمیت داشته، مدام فرمول در مخشان کردیم و دست آخر یک مدرک به دستشان داده و با سلام و صلوات فارغ التحصیلشان کردیم بیآنکه بدانیم در آینده چه برسرشان خواهد آمد. یعنی اصلا برایمان مهم نبود که چه سرنوشتی در انتظارشان است، همین بیتوجهیها را امروز تلویزیون مرتکب میشود، نتیجه این بیتوجهیها هم همین آش شوربایی ست که همگی نظاره گر آن هستیم. کاش در تلویزیون ما و در مدارس ما و در دانشگاههای ما کمی فرهنگ ارزشمند اندیشیدن و ارزشمند زندگی کردن و قدر چیزها و آدمهای ارزشمند دانستن را به جوانان میآموختند که اگر چنین بود بیهیچ شک و تردیدی اکنون حال و روز بسیار بهتری داشتیم و مد پرست و خود پرست و سلبریتی ساز نبودیم.
انتهای پیام