جا به جایی خشم در جامعه
- شناسه: 9739
- پنج شنبه 7 اردیبهشت 1402
- انتشار در صفحه ۳ | اجتماعی
افراد وقتی مورد ظلم قرار می گیرند ناچارند خشم ناشی از این ظلم را تخلیه کنند ؛گزینه نخست برای این اقدام افراد ضعیف تر هستند. یعنی کارگری که مورد ظلم کارفرماست ناچار است برای بقا خشم خود را مثلا بر سر خانواده خود تخلیه کند و خانواده نیز بر سر ضعیف تر از خود .این روند در جامعه چه تبعاتی دارد؟
آفتاب یزد _ یگانه شوق الشعراء: در جامعه ای زیست می کنیم که افراد مدام در تلاش هستند به هر دلیلی خشم خود را بر سر دیگری خالی کنند. این خشم می تواند خود را در نزاع های خیابانی نشان دهد؛ کوچک ترین تصادف رانندگی می تواند ایجاد کننده نزاع بزرگ در خیابان باشد که گاها حتی منجر به آسیب بدنی و قتل دیگری می شود. در میان همسایگان یک آپارتمان نیز می تواند خشم خود را نشان بدهد؛ برخی از همسایگان مدام در تلاش هستند به
بهانه ای دیگری را آزار دهند و آشوب و جنجال به راه بیندازند. تصور نکنید نهاد خانواده از خشم مصون مانده است بلکه خشم راه خود را به
خانه ها نیز پیدا کرده است. اعضای برخی از خانواده ها مدام تلاش دارند خشم خود را خالی کنند و برای خالی شدن این خشم در خانه جنگ
و دعوا به راه می اندازند. اما منبع این خشم همگانی چیست؟ اصلا چرا ما مدام در حال تلاش هستیم که بر سر فردی دیگر خشم خود را خالی کنیم؟ نظریه جابهجایی شاید پاسخ درستی به این سوال باشد. جا به جایی نوعی مکانیسم دفاعی روانشناختی محسوب میشود که به واسطه آن، فرد هیجان منفی شکل گرفته پیرامون منبع اصلی تولید آن را، به گیرنده ای کمتر تهدیدکننده، معطوف میکند.برای مثال در یک شرایط نا برابر که قوانین مناسبی برای دفاع از حقوق کارگر وجود ندارد کارفرما به راحتی اعمال زور می کند و کارگر چون قدرتی ندارد نمی تواند پاسخ کارفرمای خود را به درستی بدهد و از حق خود دفاع کند. حال این کارگر می تواند در خیابان، همسایگی، خانواده و یا حتی فضای مجازی خشم خود را بر سر فردی دیگر خالی کند. فردی که یا با او از لحاظ قدرت برابر است و یا در سطح پایین تری قرار دارد. در فضای مجازی نیز ما مدام با کامنت های منفی مواجه هستیم؛ حتی عده ای در این فضا بی مهابا به دیگری
فحاشی می کنند و از این طریق خشم سرریز شده خود را خالی
می کنند. اگر بخواهیم کمی از بحث روانی فاصله بگیریم باید بگوییم این موضوع در جامعه ما و در سطح کلان در حال گسترش یافتن است. به عبارتی دیگر خالی کردن خشم بر سر دیگری به نوعی رفتار اجتماعی تبدیل شده است که باید ریشه یابی شود. باید مشخص شود که چه مکانیسم های کلانی در سطح جامعه باعث چنین رفتارهایی شده اند. همچنین این رفتار گسترش یافته چه تبعاتی می تواند برای جامعه داشته باشد و وظیفه برنامه ریزان و مسئولان در این باره چیست.
زیست در جامعه ای که مدام فرد را در معرض خشم دیگری قرار
می دهد بسیار دشوار است و می تواند منجر به آسیب های گسترده ای شود.وقتی در یک جامعه تبعیض و فاصله طبقاتی به شدت زیاد باشد طبیعی است که چنین رفتارهایی گسترش پیدا می کند. زیرا شرایط نابرابر به راحتی می تواند میزان خشم افراد را افزایش و عده زیادی را در روابط نابرابر قرار دهد.
>خشم جا به جا شده
علیرضا شریفی یزدی روانشناس اجتماعی و استاد دانشگاه در این باره به آفتاب یزد گفت:«با توجه به اینکه شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی، سیاسی و ... در جامعه ما وضعیت نرمالی ندارد، بسیار طبیعی است که افراد به راحتی نتوانند حق و حقوق خود را به راحتی در جای درست به دست بیاورند. همچنین امکان تعامل با دیگری در این باره وجود ندارد که مثلا فصل الخطاب بین کارگر و کارفرما قانون باشد و کارگر به راحتی بتواند از حق خود دفاع کند و شغل خود را از دست ندهد. بنابراین در جامعه ما چنین پدیده ای وجود داشته و به دلیل افزایش مشکلات در چند سال اخیر به شدت افزایش پیدا کرده است. برای مثال ما می دانیم که مشکل بیکاری در جامعه ما وجود دارد و افراد به راحتی نمی توانند برای خود شغلی پیدا کنند. در این شرایط کارگران اگر از کار اخراج شوند بیکار خواهند ماند در نتیجه مجبور می شود به لطایف الحیل مسئله را در درون خود نگه دارد. این باعث می شود که خشم خود را جا به جا و بر سر دیگری آن را خالی کند. در مکانیسم دفاعی جابجایی، فرد خشم را در درون خود نگه می دارد و آن را به جایی تسری می دهد که برای او هزینه کمتری دارد. یعنی اگر یک کارگر بر سر رئیس خود داد بزند اخراج می شود اما اگر بر سر همسرش خشم خود را خالی کند تبعات کمتری برای او دارد. بنابراین این مسئله در جامعه ما افزایش پیدا کرده است و ما شاهد اثر و آثار منفی آن در سطح جامعه هستیم. افزایش خشونت ها، مشکلات درون خانواده ها، افزایش میزان طلاق، درگیریها و نزاع های خیابانی و .... برخی از آثار این پدیده هستند. گاهی تبعات این پدیده لزوما به شکل خشونت عریان خود را نشان نمی دهد؛ وقتی فردی در کار برای کار همکار خود اختلال ایجاد می کند و در ظاهر با او بسیار دوستانه رفتار می کند، نوعی خشونت پنهان است. زیرا فرد خشم پنهان جا به جا شده خود را بدین شکل بروز می دهد.»
>شناسایی سرچشمه های تولید کننده خشم
وی در ادامه تصریح کرد:« وقتی یک رفتاری از حالت فردی به شکل یک زنجیره در می آید در حوزه روانشناسی اجتماعی قرار می گیرد و از حوزه روانشناسی بالینی خارج می شود. با تحلیل صرف اینکه افراد مکانیسم دفاعی جا به جایی دارند و خشم خود را به جای دیگری منتقل می کنند نمی توان به نتیجه ای در سطح کلان رسید. اگر مسئله را فردی نگاه کنیم افراد باید به روانشناسان مراجعه کنند و با کار بالینی مکانیسم دفاعی خود را بشناسند. اما اگر بخواهیم به صورت جمعی به این موضوع نگاه کنیم، اولین و مهم ترین گام این است که سرچشمه های تولید کننده خشم را شناسایی کنیم. به زعم من در شرایط فعلی مهمترین سرچشمه خشم مسائل اقتصادی و بعد از آن مسائل فرهنگی است. هر گاه در یک جامعه ای این امکان وجود داشته باشد که از طریق جذب سرمایه گذاری خارجی، کاهش تنش با جامعه بین الملل، رونق تولید، اصلاح ساختار اقتصادی کشور و ... اقتصاد رونق یابد، سپس قانون در راس قرار بگیرد با از گسترش چنین پدیده هایی جلوگیری می شود. بنابراین اگر بخواهیم کلان به این مسئله نگاه کنیم باید به سرچشمه ها به درستی در ابتدا اصلاح شوند.»
>ناکامی های اجتماعی
سعید معدنی جامعه شناس، پژوهشگر اجتماعی و استاد دانشگاه در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی آفتاب یزد گفت:« در روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی نظریه ای به نام ناکامی و خشونت وجود دارد. به عبارتی دیگر وقتی انسان ها از رسیدن به اهداف خود ناکام می شوند خشم خود را بر افراد جامعه خالی می کنند. یعنی در حقیقت وقتی که مثلا کسی از محل کار خود اخراج می شود چون زور او به مجموعه و سیستم نمی رسد احتمال دارد به نوعی انتقام بگیرد برای مثال به اتومبیل رئیس خود آسیب برساند. در حقیقت این خشم و انتقامی که در جامعه ما وجود دارد حاصل ناکامی های اجتماعی است. فرد محروم معمولا از محرومیت خود خبر ندارد برای مثال فردی در روستاهای دورافتاده زندگی کند و به شهر رفت و آمدی نداشته باشد و احتمالا خبر ندارد چه ظلمی به او می شود. اما ناکام فرد محرومی است که از محرومیت خود خبر دارد. امروزه که زندگی شهری گسترش پیدا کرده است ما احساس ناکامی بیشتری
می کنیم به همین خاطر خشم و خشونت در جامعه افزایش
می یابد. در این شرایط فرد می خواهد انتقام ناکامی های خود را از جامعه یعنی خانواده، همسایگان و... بگیرد. به خصوص در دهه های اخیر که آگاهی ها بالا رفته و شهرنشینی گسترش یافته است، نسل جوان و میانسال احساس می کنند که حقشان پایمال شده است. به همین خاطر این افراد احساس ناکامی می کنند و دست به خشونت و انتقام می زنند. شاید یکی از دلایلی که این موضوع افزایش پیدا کرده است به گسترده ناکامی های اجتماعی مربوط می شود. یعنی افراد نتوانسته اند به اهداف خود برسند. الان خیلی از جوانان با هزاران امید در رشته های خوب تحصیل می کنند و به دانشگاه های خوب می روند اما احساس می کنند آینده روشنی ندارند. این افراد ناخودآگاه خشم خودشان را در جامعه به طرق مختلف خالی می کنند. بسیاری از جوانان بعد از تلاش های بسیار متوجه می شوند که نمی توانند به اهداف خود برسند و در این شرایط تلاش می کنند از جامعه انتقام بگیرند.» وی در ادامه گفت:« در این حالت دزدی، شرارت، ناامنی، افسردگی، سوء استفاده از فرصت ها و ... در جامعه پیدا می کند. برخی از افراد شغل خود را به درستی انجام نمی دهند زیرا در محل کار خود احساس می کند حق و حقوقش پایمال می شود. این پدیده برای جامعه تبعات بیشماری دارد زیرا فرد حق خود را تضعیف شده می داند. این افراد اگر خود را طبقات بالای جامعه مقایسه کنند دچار سرخوردگی می شوند و در هر جایگاهی کار خود را درست انجام نمی دهند. این عوامل در کنار یکدیگر باعث شکل گیری خشم اجتماعی می شود. مسئولان باید تلاش کنند مسائل کلان اجتماعی را حل کنند. نمی شود در یک جامعه ای مشکلات اجتماعی تلنبار شوند و انتظار داشت که چنین پدیده هایی گسترش پیدا نکنند.»
انتهای پیام