آفتاب یزد – یوسف خاکیان: روز گذشته در یکی از کانالهای تلگرامی (مگه فیلتر نیست؟) مطلبی سینمایی خواندم که حکایت از یک حقیقت تلخ میکرد، نوشته بود: «انتظار میرفت روز عید فطر سالنهای سینمایی از فروش نسبتا بالایی برخوردار باشند،اما اکثر سالنها خالی ماندند و در هر سانس در کل کشور، فقط بین 5 تا 11 نفر بلیت خریده اند! بر اساس آماری سامانه سمفا منتشر کرده در روز عید فطر فروش کل سینمای ایران رقمی معادل 000/650/911/6 ریال بوده و 329/14 نفر در 242/1 سانس بوده که از این تعداد نفر 8000 هزارتایشان مخاطب فیلم «فسیل» بوده اند.» در آمده مطلب نقل شده چنین آمده بود: «تعداد بلیتهای فروخته شده فیلمهای اکران عید فطر، آنقدر فاجعه بار بود که عرق شرم نگذاشت به تک تک آنها اشاره کنیم! تازه فیلم «فسیل» که بیشترین مخاطب را داشته، در هر سانس فقط 14 بلیت فروخته است! خودتان حدس بزنید که فیلمهای دیگر چقدر بلیت فروشی داشته اند!به احتمال خیلی زیاد در برخی از سانسها اصلا تماشاگری در سالن وجود نداشته است.»
1- در گذشتههای دور در سینمای ایران فیلمهایی روی پرده میرفتند که مخاطب برای تماشایشان به اصطلاح از در و دیوار سالن بالا میرفت، این موضوع را میشد به راحتی با آمار فروش بلیتهای گیشه متوجه شد، البته این حقیقت را هم باید در نظر داشته باشیم که بلیتهای آن فیلمها در آن روزگاران از قیمت بسیار پایینتری نسبت به قیمت بلیت فیلمهایی که امروز روی پرده میروند، برخوردار بودند. برای مثال خود نگارنده این گزارش کاملا به یاد دارد که در روزگاری با 12 تا تک تومن میشد به سالن سینما رفت و بلیت خرید و به تماشای فیلمها نشست، تازه آن زمانها بیش از 90 درصد فیلمهای سینمایی واقعا تماشایی بودند و برخی از افراد (از جمله خود من) بعضی فیلمها را حداقل سه بار میدیدند (یعنی دوباره و سه باره بلیت تهیه میکردند و دوباره در سالن حضور مییافتند و فیلمی که پیشتر دیده بودند را دوباره به تماشا میشستند.) شاید برخی بگویند که این اقدام ممکن است به این دلیل باشد که در گذشته مردم تفریحات زیادی نداشتند و به قول معروف نه ماهوارهای بود و نه شبکه نمایش خانگی و نه فضای مجازی، تلویزیون هم که دو شبکه بیشتر نداشت، پس نمیتوان ادعا کرد که اگر فردی در آن روزگار بیش از یکی دو بار به سالنهای سینما میرفت و فیلم خاصی را به تماشا مینشست به دلیل ارزان بودن بلیت سینما این کار را انجام میداده که اگر چنین بود مردم به جای تماشای فیلم میرفتند ساندویچ میخوردند چرا که وقتی بلیت سینما ارزان است خب ساندویچ هم ارزان است دیگر. بله ما هم قبول داریم که این استدلال تقریبا منطقی است، اما نمیتوان آن را به عنوان یک فکت صد در صدی در نظر گرفت، دلیلش هم این است که در آن زمان اگر شرایط به گونهای بوده که مردم میتوانستند با پرداخت پول کمتری بلیت سینما تهیه کنند و فیلم ببینند (این موضوع را در نظر داشته باشید که وقتی از ارزان بودن قیمت چیزی در زمان گذشته حرف میزنیم در واقع داریم قیمت آن را با قیمتهای امروز میسنجیم به همین به نظرمان ارزان میآید) این امکان برایشان فراهم بوده که با پرداخت پول کمتری بتوانند ساندویچ هم بخرند و در هنگام تماشای فیلم هر چند دقیقه یکبار گازی هم به آن بزنند و این یعنی مردم در آن زمان هم به سینما میرفتند و هم ساندویچ میخوردند و هم پولی در جیبشان باقی میماند. با این حساب میتوان بیان کرد که وقتی فرد به چنین حس رضایتی میرسد که تماشای فیلم سینمایی را مثلا به تفریح در پارک یا رفتن به کوه ترجیح میدهد، این یعنی یکی از گزینههای فرد یا افراد مورد نظر برای رفتن به سینما و تماشای فیلم در سالن، ارزان بودن قیمت بلیت سینما بوده، اما یک مسئله دیگر هم وجود دارد، اینکه فیلمهای سینمایی در گذشته واقعا قابل تماشا کردن بودند، به همین دلیل برخی از افراد حداقل سه بار به سینما میرفتند و یک فیلم را بارها میدیدند، فکر میکنید چرا چنین اتفاقی رخ میداد؟ اگر دلیلش فقط ارزان بودن بلیت بود، مسلما فردی که یک بار فیلمی را به تماشا نشسته بود در انتخاب بعدی، فیلم دیگری را در سالن سینما نگاه میکرد، اما او به جای خرید بلیت فیلم دیگری، بلیت همان فیلمی را که قبلا دیده، دوباره و سه باره خریداری کرده و آن را به تماشا نشسته است، خب حتما فیلم مورد نظر برایش جذابیت داشته که باز هم رفته پول داده بلیت خریده و آن را دیده، اینطور نیست؟ دلایل دیگری هم البته وجود دارد که فیلمهای آن زمان از مخاطبان بیشتری برخوردار بودند، دلایلی که نه ارتباطی به قیمت بلیت سینما داشتند و نه به خوب بودن فیلمها مربوط میشدند، برای نمونه میتوان بیان کرد که در گذشته واقعا دغدغههای زندگی مردم تا این حد که امروز گریبانشان را گرفته، نبود. مثلا اجاره خانهها اینقدر زیاد نبودند، قیمت اجناس تا این اندازه سر به فلک نکشیده بودند، مثل روزگار کنونی انسانیت و مروت و مرام از بین نرفته بود، حتی گاهی اتفاق میافتاد که برخی از افراد بدون خرید بلیت به سالنها میرفتند و فیلم تماشا میکردند. نکته مهم دیگر این است که در گذشته خود فرهنگ و هنر برای مردم جذابیت داشت، هر چند که مردم هنرمندان را هم داشتند، اما مهم برایشان اول هنر بود بعد هنرمند، مثلا فیلمی مانند «هنرپیشه» را در نظر بگیرید، قدیمیها خوب به یادشان هست که بازیگر نقش اول این فیلم اکبر عبدی بود، این درست که مردم اکبر عبدی بازیگر را دوست داشتند اما وقتی به سالن سینما میرفتند، میخواستند اکبر عبدی داخل فیلم را تماشا کنند نه اکبر عبدی که به عنوان بازیگر میشناختندش، داستان فیلم درباره یک هنرپیشه بود که نامش اکبر عبدی بود، یعنی همین شخصیت واقعی که در دنیای واقعی زندگی میکند و ما او را به عنوان اکبر عبدی میشناسیم، خب مسلما ساخت فیلمی با این سوژه (جدا از قیمت ارزان بلیت سینما و بکر بودن موضوع قصه و دلایل دیگری که بیان شدند) حتی برای مخاطبی که در خانهاش خفته هم جذاب است، چه رسد به مخاطبی که بیدار است، معلوم است او میرود پول میدهد پول میدهد بلیت میخرد و فیلمی مانند «هنرپیشه» را میبیند. البته که از این دست فیلمها در سینمای ایران کم نداریم، هرچند تعدادشان در گذشته بیشتر بود و امروز فیلمسازان کمتری از ساخت چنین فیلمهایی استقبال میکنند. باز هم بیان میکنیم که دلایل دیگری هم برای چنین استقبالی در سینمای ایران وجود دارد، مثلا اینکه در گذشته میزان سانسورها و ممیزیهای خط قرمزی تا این حد که امروز هست، نبود. در گذشته یا فیلم مجوز اکران میگرفت و روی پرده میرفت و یا نمیگرفت و در سینما به نمایش درنمی آمد، اما در زمانه کنونی فیلمساز با هزار و یک مشکل روبروست، ممیزان و سانسورچیان محترم (چه تلویزیونی ها، چه ارشادیها و چه ساترایی ها) کمترین کاری که با یک فیلم میکنند این است که دل و روده اثر هنری را بیرون میآورند، آنقدر سانسورش میکنند و ایراد میگیرند که کارگردان بخت برگشته رسما اعلام میکند فیلمی که خودش ساخته و آن را برای گرفتن مجوز نمایش به ارشاد داده، فیلم او نیست، چرا؟ چون فیلم را جراحی کرده و به قول معروف پدرش را درآوردهاند و اثر هنری آقای کارگردان همچون شیر بییال و دمی شده که هیچکس حاضر نیست از آن دفاع کند، چه رسد به آقای فیلمساز. مسلم است که سازنده چنین فیلمی زیر بار گردن گرفتن فیلم مورد نظر نمیرود، او سالها تلاش کرده و آبرویی را برای خود خریده، حالا بیاید یک فیلم تکه پاره شده را ببرد روی پرده و بگوید: «این را من ساختم؟»
2- آنچه بیان کردیم درباره سینمای ایران در زمانهای گذشته بود، همان زمانهایی که سینماگران فقط برای سرگرمی مردم فیلم نمیساختند، آنان فرهنگ را در نظر داشتند، به هنری بودن اثر میاندیشیدند، به هر پلان و سکانس و فریمی و دیالوگی که قرار بود در فیلمشان باشد فکر میکردند و نتیجه در نظر گرفتن چنین مسائلی هم در فیلمشان نمود و ظهور پیدا میکرد، مردم هم به این دلیل که میتوانستند اثر هنری خوب را از اثر هنری متوسط و حتی بد تشخیص دهند به سینما میرفتند و فیلم میدیدند، اصلا بگذارید خیالتان را راحت کنم، حتی متوسطترین فیلمهایی که در چند دهه گذشته ساخته شدهاند از بهترین فیلمهایی که در طول چند سال اخیر روی پرده رفته اند، بهتر و مخاطب پسندترند، این ادعا را حداقل مطلب نقل شدهای که در ابتدای این گزارش به آن اشاره کردیم، اثبات میکند. همه ما میدانیم که امروزه سالنهای سینما چند برابر شده، پردیس سینمایی آمده اند، سالنها مجهزتر شده اند، دانش و تجربیات سینمایی به اصطلاح بالاتر رفته، اما خبری از مخاطب نیست، او یا با سینما قهر کرده و یا در زندگیاش جایگزین بهتری برای سینما پیدا کرده، به هر ترتیب سینما در اولویتش نیست، حال یا قصه فیلمها را نمیپسندد یا فیلم دیدن در سالن سینما دیگر برایش جذاب نیست یا معتقد است که پول بلیت سینما گران است و یا به هر دلیل دیگری حاضر نیست به سینما برود و فیلم تماشا کند. این موضوع را هم مسئولان وزارت ارشاد میدانند و هم سینماگران و سینماداران از آن باخبرند، منتها یا نمیخواهند چنین حقیقتی را قبول کنند و یا فکر میکنند که دورانی که در آن قرار داریم گذراست و به زودی اوضاع بهتر خواهد شد، ما هم امیدواریم که چنین باشد و این زوال تدریجیای هنر هفتم (حداقل در کشور ما) به آن دچار شده، عمر چندان درازی نداشته باشد و به زودی ابرهای سیاه از آسمان سینمای ایران کنار برود و همه بتوانند دوباره آسمان آبی را نظاره گر باشند.
انتهای پیام