تئاتر یعنی خردمندی و فهم مشترک
- شناسه: 8246
- شنبه 27 اسفند 1402
- انتشار در صفحه ۱۱ | فرهنگی
امیر دژاکام، نمایشنامهنویس، بازیگر و کارگردان تئاتر، سینما و تلویزیون، با بیش از چهل سال سابقه و تجربه فعالیت در عرصه تئاتر، از دو سال پیش تاکنون نمایشی روی صحنه نبرده اما همچنان در تکاپو و تلاش برای اجرای نمایشی تازه است. او که در ژانرها و سبکهای مختلف تئاتر تولید میکند، از مناسبت آیینی نوروز نیز غافل نبوده و در فروردینماه سال 90، نمایشی مناسبتی را به نام «نصرتخانم، مادرم و نوروز» در سالن اصلی تئاترشهر اجرا کرده بود که با استقبال خوب تماشاگران روبهرو شد. ایران تئاتر با دژاکام درباره حالوهوای تئاتر در این روزها و نمایشهای نوروزی گفتگویی انجام داده که ماحصل آن را در
ادامه میخوانید.
شما جزو معدود کارگردانهایی هستید که از بدو ورود به عرصه هنرهای نمایشی، تقریباً هر سال اثری روی صحنه بردهاید. به ویژه در مناسبتهای خاص از جمله فرارسیدن نوروز باستانی، نمایش خوبی مثل «نصرتخانم، مادرم و نوروز» را نوشتید و اجرا کردید؛ اما این روند طی چند سال گذشته با وقفه روبهرو بوده است. دلیل آن چه بوده؟
بله، من کارگردانی هستم که از سال 1357 تا 1399 به صورت مرتب کار روی صحنه بردهام؛ در سالنهای بزرگ با بودجههای کم یا در سالنهای کوچک و حتی در محوطههای باز! من کنار تئاترشهر، که به من سالن ندادند، نمایش یادگاری را اجرا کردم و بعداً موفق شدم در سالن چهارسو آن را اجرا کنم. همچنین در جشنوارههای داخلی و خارجی فعال بودم. من بیشتر سالهای عمرم را تئاتر کار میکردم، به این دلیل که تئاتر بخشی از زندگی من بوده. برایم فرقی نمیکرد چه مدیری با چه دیدگاهی در رأس کار قرار بگیرد و بخواهد ایدههایش را پیاده بکند یا نکند. من کار خودم را میکردم. برای حالوهوای نوروز چه بهتر از اینکه ما تئاتر داشته باشیم، مشروط بر اینکه اساساً تئاتر داشته باشیم؛ سال گذشته برای تئاتر و خانواده تئاتر سال سختی بود، به خاطر بیدقتی مدیران و متولیان نسبت به شرایط و اقتصاد بچههای تئاتر... شنیدم که جایی گفته شده «تئاتریها خودشان باید به فکر اقتصادشان باشند.» وقتی مدیری چنین حرفی میزند، نتیجهاش این میشود که دیگر کارگردانهای مطرح تئاتر، روی صحنه نباشند، نویسندگان و بازیگران مطرح تئاتر روی صحنه نباشند... سالنهای تئاتر پر نشوند و حتی وقتی تحریمی شکل میگیرد برای اجرا و تماشای تئاتر، عقل خردمندانهای وجود ندارد که برای مثال بیاید بگوید «فرانسه در جنگ جهانی تحت اشغال آلمان نازی بود اما تئاترها روی صحنه بودند و اجرا میشدند.» تئاتر ربطی به سیاستهای هیچ دولتی ندارد، بلکه یک فعالیت جنبی فرهنگی است و باید اجرا شود.
آیا شما نمایش تازهای برای اجرا دارید که موفق به روی صحنه بردن آن نشده باشید؟
بله، امسال نمایش «احمد شمس» را داشتم که یک نمایشنامه بسیار مفرح، خانوادگی و اجتماعی بود راجع به مشکلات و درد و گرفتاریهای مردم، قشر تحصیلکرده و قشر متوسط. حتی میتوانم بگویم اولین نمایشنامهای است که کاملاً مستقیم به موضوعات اجتماعی روز میپردازد. منتها نمایش امکان نیافت اجرا شود. گفتند اصلاحیه دارد اما نه من را برای اصلاحیه صدا زدند، نه کسی به من اطلاعی میدهد. حدود ده ماه پیش رفتم پیش معاون محترم وزیر و همینطور مدیرکل محترم مرکز، خواهش کردم دلایلشان یا اشکالات کار را بگویند اما هنوز هیچکس چیزی به من نگفته... طبیعتا بعد از چهار ماه تمرین، نمایشنامه من تعطیل شد. سپس نمایشنامه دیگری ارائه دادم که آن هم الان در گیر و دار اصلاحیه است. یک بار هم تماس گرفتم و با مسئول مربوطه صحبت کردم، ولی هنوز اتفاقی نیفتاده، بنابراین من عملاً خانهنشین شدم، با اینکه من در همان شرایط ویژه حاضر بودم کار روی صحنه ببرم، چون عقل و ایمانم این بود که میبایست تئاتر کار کنیم، آماده بودم تئاتر کار کنم، ولی درنهایت نشد بروم روی صحنه...
برای سال جدید چه پیشنهاد یا توصیههایی به مسئولان امر یا همکاران خودتان در فضای هنرهای نمایشی دارید که موجب رونق بیشتر سالنهای تئاتر شود؟
ببینید، تئاتر یعنی خردمندی و فهم مشترک. دلیل اصلی مشکلات زندگی ما، عدمِ داشتنِ فهم مشترک از موضوعات است. اگر شما از چراغقرمز فهم مشترک نداشته باشید، سر هر چهارراهی درگیری به وجود میآید. این فهم مشترک است که ما را پشت خطوط نگه میدارد تا زمانی حرکت کنیم و زمانی دیگر بایستیم. تئاتر یک هنر استراتژیک است اما وقتی تصمیمسازان ما فکر میکنند تئاتر مثل پیتزافروشی است که باید درآمد داشته باشد، چه باید گفت؟ خب ما اگر سالن اصلی تئاترشهر یا تالار وحدت را تبدیل به سالن عروسی کنیم، درآمد بسیاری زیادی گیرمان میآید! شما فکر کنید همة سالنهای تئاتر تبدیل شوند به سالن عروسی. میدانید چند میلیارد پول نصیب ما میشود. ببینید، فردوسی -که آدم متمولی بود- تمام زندگیاش را صرف کرد و سالها زجر و سختی کشید تا بعد از سی سال اثرش شد شاهنامه. تئاتر مثل درخت گردوست. درآمد تئاتر را من الان خدمتتان عرض میکنم. وقتی تئاتر در اجتماع شکوفا باشد، در حقیقت ناهنجاری کم میشود، چون جامعه به فهم مشترک میرسد. زن و شوهر، پدر و فرزند، دولتمرد و کارگردان به فهم مشترک میرسند. این فهم مشترک میرود روی صحنه و ذهن مخاطب تهنشین میشود. تئاتر، تبلیغات نیست. تئاتر اندیشهورزی است. تئاتر رسیدن به فهم مشترک از منافع ملی است! آن وقت بِزه کم میشود. بزه که کم شد، کار پلیس کم میشود. کار پلیس که کم شد، کار دادگستری و دادگاه و زندان کم میشود و بعد سرانه ملی ما بالا میرود.
چطور چنین اتفاقی میافتد؟
چون افراد هنر نمایش را دیدهاند و تجربه پیدا کردهاند. یک تجربه خیالی را دیدهاند. میفهمند که وقتی مواد مخدر مصرف میکنند، فلان مسائل را برایش به وجود میآورد، یا رفتارهای پرخطر، یا تصادف و زدن و فرار کردن، چه مسائلی را به وجود میآورد. این یک تجربه مشترک است. بعد این تبدیل میشود به درآمدش و در طول مدت برای ملت درآمدزایی میکند و فرهنگ و دانش ملت را بالاتر میبرد. وقتی فرهنگ و دانش یک ملت بالا رفت، طبیعتاً کارآیی ملت بیشتر است. این خیلی نگاه درستی نیست که فکر کنیم گیشه تئاتر، مثل پیتزافروشی و شکلاتفروشی و کفشفروشی، شب به شب باید دخلش را حساب کرد! من ده سال است دارم استدلال میکنم. من حتی یک مرتبه هم عصبانی نشدم، یا ناراحت نشدم، یا حرف نامربوط نگفتم اما آقایان مدیر، آقایان نمایندگان مجلس، وقتی تئاتر آزاد باشد، همراه با آزادیاش رشد به وجود میآورد. همهجا اشتباه وجود دارد. شما نگاه کنید پرونده اشتباهاتی که در سطح ملی مطرح شده، چقدر زیاد است. اگر هم گاهی در یک تئاتر اشتباهی پیش میآید، برای یک دستمال که نمیآیند قیصریه را آتش بزنند و کل تئاتر را تحریم کنند... خب شرایط سیاسی هم به این ماجرا شدت بخشید. بله، اعتراض وجود دارد اما تئاتر میتوانست محل اعتراضات باشد. مگر ما نگفتیم کُرسیهای آزاداندیشی و گفتوگو؟! خب آنجا میتوانستند در یک قالبی بدون توهین به کسی، اعتراض کنند و بعد آن اعتراضها در جای خودش قرار میگرفت.
در این رابطه میتوانید به نمونههایی از فضای تئاتر اشاره کنید؟
شما نگاه کنید، در نمایشنامه «ایرانیان» اثر «آشیل»، یک درامنویس میآید درباره جنگ یونان با ایران، نمایشنامهای مینویسد و نامش را میگذارد «ایرانیان» و شخصیتهای ایرانی در آن صاحب ارزش و اهمیت انسانی هستند، یا «آنتیگونه» را نگاه کنید، یا «چرخدنده» اثر «ژان پل سارتر» یا آثار شکسپیر. هر کدام را که نگاه میکنید، میبینید تئاتر محل نقد خردمندانه است. محل گفتوگوست، نه محل تبلیغ. شما الان نگاه کنید، سالن تئاترهای با موضوعات خاص خالی است. کسی نمیرود ببینید، بازیگران کار نمیکنند. نویسندگان و کارگردانان کار نمیکنند، چون دلشان با این گونه از تئاتر نیست، ولی این مملکت، مملکت ماست. باید دلسوزانه با آن مواجه شویم. باید رفتار خردمندانهای داشته باشیم که در بلندمدت بتوانیم جواب فرزندانمان را بدهیم و هیچچیز زیباتر از دیدنِ تئاتر نیست.
آقای دژاکام، برای اینکه فضای گفتوگویمان عوض شود، در پایان خواهش میکنم خاطره جذابی از سالها حضور و فعالیتتان در عرصه تئاتر را برایمان تعریف کنید.
من سال دوم راهنمایی بودم که جایزه اول بازیگری کشور را گرفتم و از آن موقع همیشه تئاتر کار کردم، یعنی آنقدر خاطره دارم که نمیدانم چطور یک خاطره را برای تعریف کردن پیدا و انتخاب کنم اما یک خاطره دارم که در سالن اصلی تئاترشهر اتفاق افتاد و شاید کمتر کسی باورش کند. یک دوره زمانی بود که به سالن اصلی رسیدگی نمیشد، یعنی سِن و امکانات سالن کمی درب و داغان شده بود. ما نمایش «شهرزاد» را در سالن اصلی اجرا میکردیم که تیم خیلی بزرگی در آن نمایش با ما همکاری و بازی میکردند. همیشه هم سالن پر بود. شب آخر اجرا، در اصلی سالن نمایش به دلیل ازدحام جمعیت شکسته شد. همان شب «وحید فارسی» داشت روی سن سالن اصلی بازی میکرد. سن سالن اصلی، از جنس تخته چوبی بود و مستهلک شده بود. وحید فارسی در یک لحظه احساسی و عاطفی نمایش داشت دیالوگ میگفت که ناگهان روی سِن رفت پایین! سِن سوراخ شد و وحید داد زد و رفت پایین. زیر سن اصلی کارگاه بچههای صحنه بود. من رفتم روی صحنه و وحید را از چاله درآوردم. بعد به مسئولان امر نقد کردیم که ببینید، این نقد ما به وضعیت سالن است. اینهمه که میگوییم برسید به تئاترشهر و شما توجه نمیکنید، این هم نتیجهاش! سن سوراخ شد و بازیگر جلوی چشم تماشاگر رفت پایین!
انتهای پیام