مرور مهمترین عناوین
شبيخون كردن پيران

بر ايرانيان‏

گزين كرد زان لشكر نامدار
سواران شمشير زن سى هزار
برفتند نيمى گذشته ز شب
نه بانگ تبيره نه بوق و جلب‏
چو پيران سالار لشكر براند
ميان يلان هفت فرسنگ ماند
نخستين رسيدند پيش گله
كجا بود بر دشت توران يله‏
گرفتند بسيار و كشتند نيز
نبود از بد بخت مانند چيز
گله دار و چوپان بسى كشته شد
سر بخت ايرانيان گشته شد
و زان جايگه سوى ايران سپاه
برفتند برسان گرد سياه‏
همه مست بودند ايرانيان
گروهى نشسته گشاده ميان‏
بخيمه درون گيو بيدار بود
سپهدار گودرز هشيار بود
خروش آمد و بانگ زخم تبر
سراسيمه شد گيو پرخاشخر
ستاده ابر پيش پرده سراى
يكى اسپ برگستوانور بپاى‏
برآشفت با خويشتن چون پلنگ
ز بافيدن پاى آمدش ننگ‏
بيامد باسپ اندر آورد پاى
بكردار باد اندر آمد ز جاى‏
بپرده‏سراى سپهبد رسيد
ز گرد سپه آسمان تيره ديد
بدو گفت برخيز كامد سپاه
يكى گرد برخاست ز اوردگاه‏
و زان جايگه رفت نزد پدر
بچنگ اندرون گرزه گاوسر
همى گشت بر گرد لشكر چو دود
برانگيخت آن را كه هشيار بود
يكى جنگ با بيژن افگند پى
كه اين دشت رزمست گر باغ مى‏
و زان پس بيامد سوى كارزار
بره بر شتابيد چندى سوار
بدان اندكى بر كشيدند نخ
سپاهى ز تركان چو مور و ملخ‏
همى كرد گودرز هر سو نگاه
سپاه اندر آمد بگرد سپاه‏


انتهای پیام

آفتاب یزد